طبل حلبی
طَبلِ حَلَبی (به آلمانی: Die Blechtrommel) رمانی است به قلم گونتر گراس نویسنده برجستهٔ آلمانی که نوبل ادبی ۱۹۹۹ را از آن خود کرد. وی کار نگارش این اثر را در سال ۱۹۵۶، سالهایی که اوج گرایش او به فعالیتهای سیاسی ضد توتالیتاریسم بود، آغاز کرد و در سال ۱۹۵۹ آن را به چاپ رساند. طبل حلبی، نمونهٔ برجسته رئالیسم جادوئی در اروپا بشمار میآید. اثریست فلجکننده که خواننده را در چنگال خود میگیرد، و آنگاه با سر در گنداب زندگی دهشتزا رهایش میکند. شخصیت اصلی این رمان پسری است که تصمیم میگیرد از سن سه سالگی بزرگتر نشود؛ بنابراین در همان قد و قواره کودکی باقی میماند. اما از نظر فکری رشد میکند. افراد دور و بر این پسر او را کودک میانگارند. در حالی که او همه چیز را میبیند و درک میکند و هر جا که بتواند از تواناییهای خاص خودش برای تفریح یا تغییر شرایط استفاده میکند.
گفتاوردها
[ویرایش]- «در این دنیا چه چیز، کدام رمان است که حماسهای به وسعت یک آلبوم عکس بسراید؟ امیدوارم که خدای بزرگ این آماتور خستگی ناپذیری که روزهای یکشنبه از ما عکس برمیدارد و با آن زاویهای که از تارک آسمانش برای این کار انتخاب میکند و قد بالایی برای ما نمیگذارد و همین عکسهایی را هم که دیگر به آدمیزاد نمیماند لابد با نوری نه چندان مناسب چاپ میکند و در آلبوم خود میچسباند، باری امیدوارم که خدا مرا هدایت کند.»
- «هیچ چیز بدتر از این نیست که با دل تنگ سفر کرد.»
- «غمی که غم باشد اصلاً موضوع نمیخواهد و همان بی علتی میشود گفت مضحکش، نشان از عمق بسیارش دارد.»
- «فقط تنبلان اصیل میتوانند اختراعاتی کنند که نتیجه آن صرفهجویی در کار باشد.»
- «وای که طبیعت به چه فکرها میافتد.»
- «ما باید نمایش بدهیم و بازی کنیم. اگر نکنیم دیگران ما را بازی میهند و این دیگران سیلی زدن را به نوازش کردن ترجیح میدهند.»
- «همین روزها سر و کلهشان پیدا میشود. میدانهای جشن و شادی را میگیرند. دستههای مشعل بدست راه میاندازند. جایگاه و تریبون راه میاندازند و خلق را پای آن جمع میکنند و عربده میکشند. از من به شما نصیحت دوست جوان. مواظب تریبون باشید و آنچه را از آنجا روی میدهد از نظر دو ندارید. سعی کنید همیشه پشت تریبون بنشینید و هیچوقت جزو پای تریبون ایستادنها نباشید.»
- «هیچوقت جایگاهی را از پشت تماشا کردهاید؟ میخواهم پیشنهاد کنم از این به بعد قبل از آنکه مردم جلو یک تریبون بایستند منظره پشت جایگاهی را که تریبون در آنست نشانشان بدهند. هرکس یکبار جایگاهی را از عقب، اما با دقت تماشا کرده باشد، از همان نگاه اثر میپذیرد و خودبخود در مقابل هر جادو جنبلی که به هر صورت از تریبون صورت میپذیرد مصونیت پیدا میکند. عین همین حرف را میشود دربارهٔ پشت میز محراب کلیسا زد.»
- «در این دنیا چیزهایی هست که هرچقدر هم که مقدس باشد، انسان حق ندارد به آنها نپردازد.»
- «هیچ چیز بدتر از این نیست که با دل تنگ سفر کرد.»
- «مادر جانم آسان فراموش میکرد، با آنکه حافظه خوبی داشت.»
- «مستراح تنها جایی بود که آدم میتواست آزاداندیش باشد و آزاد بماند.»
- «زود باوران به بابانوئل اعتقاد داشتند، اما در حقیقت بابانوئل مأمور گاز از آب درآمد.»
- «به قدری یکدیگر را دوست داشتند که یکدیگر را تربچه نقلی مینامیدند و تربچهٔ نقلی را دوست داشتند و یکدیگر را گاز میزدند.»
- «به پشت سپر بیخبری پناه میجوییم و باید دانست که این بهانهٔ بیخبری آن روزها مُد شده بود و حتی امروز کلاه قشنگیست که با بسیاری از کلهها جور است و روهای بسیاری را سفید میکند.»
- «جوانانی که بیرون آسایشگاه به سر میبرند آدمهای جالبی هستند. نمیدانم چرا از رفتار طبیعی بیزارند.»
- «من خودآموز بودم و اگر نظری دارم با کوشش خود به آن رسیدهام.»
- «خدایان خود را سانسور میکردند.»
- «زمان و خود ما، غیر از همین آثارمان نیستیم.»
- «آدم باید فاصله خود را با پریزادها حفظ کند. زیرا خطر آن هست که آدم به بوسه پریزادها عادت کند.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- گراس، گونتر. طبل حلبی. ترجمهٔ سروش حبیبی. چاپ اول، تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۰.