سوزان کالینز
ظاهر
سوزان مری کالینز (به انگلیسی: Suzanne Marie Collins) نویسنده تلویزیونی و رماننویس آمریکایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]عطش مبارزه
[ویرایش]- «طبیعی است هر کسی تردیدها و دودلیهای خودش را داشته باشد. شما اهل منطقهٔ زغال سنگ هستید. اما من گفتم، و این نهایت زیرکی و زرنگیام بود، گفتم، " خوب، اگر به زغال هم فشار کافی وارد کنید به مروارید بدل میشود!"
- افی چنان لبخند شادی به ما میزند که چارهای نداریم جز این که با شور و اشتیاق به هوش و ذکاوتش واکنش نشان دهیم، گر چه اشتباه است.
- زغالسنگ به مروارید بدل نمیشود. مروارید در صدف به وجود میآید. شاید منظورش این بوده زغالسنگ به الماس تبدیل میشود، اما آن هم حقیقت ندارد.
- «به کابوسی دچار میشوم که بهرغم بیدارشدنهای مکرر، هربار هراسی هولناکتر انتظارم را میکشد. تمام آنچه که بیش از هرچیزی مرا به وحشت میاندازد، تمام آنچه که میترسم برای دیگران پیش بیاید، با چنان جزییات روشن و واضحی نمود پیدا میکند که جز باور حقیقی بودنشان، تصور دیگری نمیتوانم داشتهباشم. هربار که بیدار میشوم، با خود فکر میکنم، بالاخره تمام شد، اما تمام نمیشود. تنها شروع فصل جدیدی از رنج و عذاب است. چندبار باید شاهد مرگ پریم باشم؟ آخرین لحظات پدرم دوباره در ذهنم زنده شود؟ احساس کنم بدنم تکهتکه میشود؟ ماهیت عملکرد زهر زنبورهای ردیاب اینگونه است، بسیار دقیق ساختهشده تا محل احساس ترس را در مغز هدف قراردهد.»[۱]
- «امید تنها چیزی است که از ترس قویترست. یک ذره امید اثربخش است؛ یک دنیا امید خطرناک. یک جرقه مهم نیست، اما زیادش باید مهار شود.»[۲]
اشتعال
[ویرایش]- گیل: شروع شد، بالاخره شروع شد...
- کتنیس: باید تو مسابقه اون توتهای سمی رو میخوردم و همون طوری که قرار بود، میمُردم. اون موقع همه چیز به حالت عادی برمیگشت و همه در امان بودند.
- - در امان باشند که چی؟ گرسنگی بکشن؟ مثل بردهها کار کنن؟ بچههاشون رو پیشکش کنن؟ تو به مردم صدمه نزدی کتنیس، تو بهشون یه فرصت دادی. فقط باید شجاع باشن و ازش استفاده کنن. خیلی وقته که تو معادن میگن میخوان بجنگن...
- - باید بریم گیل، قبل از این که ما رو بکشن... ما رو میکشن...
- - پس بقیه خانوادهها چی میشن؟ کسایی که میمونن چی به سرشون میاد؟ مردمی که چشمشون حالا به توئه...
- - نمیخوام کسی چشمش به من باشه. نمیتونم بهشون کمک کنم.
- - تو هر کاری میخوای بکن. من همینجا میمونم.