حقوق بشر

از ویکی‌گفتاورد

حقوق بشر اصول اخلاقی یا هنجارهایی هستند که به توصیف معیارهای ویژه‌ای از رفتار انسان می‌پردازد.

گفتاوردها درباره حقوق بشر[ویرایش]

  • «مشکل گزارش‌های نقض حقوق بشر این است که مسئولیت تمامی درد و رنج ملت‌ها به حکومت‌ها محول می‌شود. البته دلایل تاریخی و سیاسی برای این طرز تفکر وجود دارد ولی در وضعیت فعلی جهان این مفهوم هیچ کمکی به فهم چگونگی نقض حقوق مردم نمی‌کند. این تلقی که ضعف آموزش و پرورش و فقر و بدبختی مردم فقط به خود این کشورها مربوط می‌شود بسیار مسخره است. البته که ما در غرب با تفاخر می‌پذیریم که به جهان سوم کمک کنیم و جهان سوم هم باید بپذیرد که از سیاست‌های بنیاد بین‌المللی پول و بانک جهانی که به آنها وام می‌دهند پیروی کند. اما فرای این قضیه، تلقی ما این است که این خود کشورهای جهان سوم هستند که مسئول بدبختی‌ها و نقض حقوق بشرشان هستند. یا به عبارت دیگر کشورهای غربی هیچ مسئولیتی در قبال نقض حقوق بشر در کشورهای جهان سوم ندارند.»
  • سید روح‌الله خمینی: حکومتى مى‏تواند ادعای حقوق بشر کند که مبتنى بر عقاید الهى دینى باشد؛ خود را نزد قدرت بزرگ - خداوند - مسئول بداند. دیگران هر چه ادعا بکنند که ما بشردوست هستیم و ما مى‏خواهیم حقوق بشر حفظ بشود و ما مى‏خواهیم،...صرفا ادعاست؛ هیچ واقعیت ندارد.

تا آن نقطه اصلى که نقطه اتکاست، خدا نباشد و خوف از او نباشد و خوف از مسئولیت روز جزا نباشد، این بشر هرج و مرج مى‏کند، به تباهى مى‏کشد. طبع انسان این است که خلاف بکند... اگر سر خود باشد متعدى است؛ آن(عاملی)که انسان را به راه مى‏آورد و کنترل مى‏کند و راهش را معین مى‏کند، دیانت است؛ اعتقاد به مبدأ و معاد است که مى‏تواند انسان را باز دارد از اینکه در خلوت هم که هیچ کس نباشد خلاف نکند.

اینهمه حرفها که شرافت(وجدان)یک شخصى اقتضاى کذا مى‏کند، انساندوستى یک شخصى اقتضاى کذا مى‏کند، اینها حرفهایى است که ما باورمان نمى‏آید که این انساندوستها! و این شرافتمندها! یک همچو مردمى باشند... این انساندوستها! همانهایند که اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده اند. این انگلستان، این امریکا، این شوروى، این ابرقدرتها نمى‏دانند که اکنون(زمان شاه)در ایران چه مى‏گذرد؟! این بشردوستها! نمى‏دانند که این سى میلیون بشر الآن در ایران چه حالى دارند؟! نمى‏فهمند؟! اطلاع ندارند از واقع؟!

  • سید روح‌الله خمینی: اصلاح بشر، و حفظ حقوق بشر، ممکن نیست مگر اینکه نقطه اتکایش یک مبدأ معنوى باشد. باید دید حکومتى که نقطه اتکایش خداست با بشر چگونه رفتار کرده، و آن حکومتى که نقطه اتکایش خدا نیست(گرچه مانند بنی امیه و دیگر حکام ستمگر ظاهر و پوسته دینی داشته باشد)چگونه. آن را(علیع را) مى‏بینیم در عین حالى که حکومت بر این همه ممالک دارد، شبها بر می خیزد و به درِ خانه‏ نیازمندان مى‏رود، وضع ضُعَفا را بررسى و رسیدگى مى‏کند و مى‏گوید: مى‏ترسم که در آن طرف مملکت، در یمامه... یک کسى گرسنه باشد . از این جهت خودش را گرسنه مى‏دارد که مبادا سیرتر از این گرسنه‏ها باشد.

این تأثیر اتکا به مبدأ غیبى است و الّا او هم بشرى است مثل همه. اتکاى به مبدأ غیبى است که بشرى (علیع) را وادار مى‏کند وقتی مطلع می شود سربازان معاویه خلخالى را از پاى یک زن یهودى یا نصرانى ربوده، بگوید: اگر کسى در تأسف این قضیه بمیرد، حق دارد . چنین فرمانروایی است که رعیت را دوست دارد؛چنین انسانی بشردوست است چون نقطه اتکا دارد. اتکایش به یک عالَمى است ماوراى این عالَم. (انسان)که همه‏اش خورد و خوراک نیست، همه‏اش زندگى حیوانى نیست، مطلب دیگرى هم در کار است. انسان می تواند مقدراتش را به کسانیکه این گونه بهمبدأ(خداوند)و مبادىِ معنوى اتکا دارند، بسپارد...

  • سید روح‌الله خمینی: این مدعیان حقوق بشر در طول این پنجاه سال که دولت غاصب پهلوى همه چیز ملت را برد، و آن را از هستی ساقط کرد؛ در طول این پنجاه سال که جوانان ما در حبسها و زیر شکنجه ها به سر بردند...صدایشان در نیامد. برعکس، رئیس جمهور امریکا- با این شاه سابق ظالم بدبخت همراهى و از این دژخیمى که تمام هستى ما را به باد داد حمایت می کرد. لکن حالا که این دژخیمان به دام ملت افتاده‏اند فریاد «وا بشرا» ى اینها بلند شده‏ است!

آنها از ماهیت انسان و «حقوق بشر»چه می دانند؟!

این حقوقدانهای مدافع منافع ابرقدرتها، از انسانیت اطلاعى ندارند. اینها فقط - از انسان - یک سر و دو گوش، و این سطح طبیعت را مى بینند نه عمق طبیعت. اینها از «حقوق بشر»دم می زنند! تو چه مى‏دانى بشر چه هست تا حق بشر چه باشد! تو انسان را مى‏شناسى تا حق انسان را بشناسى؟! تو جامعه را مى‏شناسى که حق جامعه را بشناسى؟!...اینها همه براى این است که بچاپند این جامعه را! براى اصلاح نیست.

جنگهایى که الآن هم در دنیا برپا است وامریکا از آن طرف، شوروى از این طرف و آن یکی از طرف دیگر کمک مى‏کنند، اینها همه جنگهاى انحرافى و برخلاف انسانیت است. ... این همه کشتار، در این ممالک مى‏شود، فوج فوج مردم بوسیله دست نشاندگان این قدرت ها بقتل می رسند و این طرفدارهاى حقوق بشر نشسته‏اند و سیگار مى‏کشند و پاهایشان را روى هم مى‏اندازند و یک کلمه صحبت نمى‏کنند. اما آن روز که بایدحکم اسلام در مورد یک عده غده های سرطانی مانند هویدا و نصیری اجرا شود، واویلا بلند مى‏کنند! ... (از نظر اینها)حقوق انسان اصلًا مطرح نیست... حقوق ابرقدرتها مطرح است! آنها براى ابرقدرتها حق قائلند. حقشان هم این است که همه ممالک را بچاپند!

  • سید روح‌الله خمینی: آنها براى «حقوق بشر» و حتى حقوق حیوانات، مجامع دارند! اما همه‏اش براى حفظ حقوق خودشان است. با اسم حقوق بشر، حقوق خودشان را حفظ مى‏کنند، و حقوق ما را پایمال مى‏کنند... مى‏گویند طرفدارى از حیوانات، و در ویتنام و نقاط دیگر میلیون هاانسان را به آتش مى‏کشند! ...

آن ها از آن‏ور دنیا آمده‏، و این‏ور دنیا را به آتش کشیده‏اند، و صحبت از حقوق بشر مى‏کنند!... دنیا، وضعش این‏طور شده که ظالم بیشتر از مظلوم داد رحمت مى‏دهد!. آن کسى که مردم را پایمال مى‏کند، بیشتر از حقوق بشر صحبت مى‏کند...

منابع[ویرایش]