لئون حرفهای
ظاهر
(تغییرمسیر از حرفهای)
لئون (به فرانسوی:Léon ) ( که همچنین با عنوان حرفه ای یا لئون: حرفه ای نیز شناخته می شود ) فیلمی فرانسوی و با زبان انگلیسی به کارگردانی لوک بسون محصول سال ۱۹۹۴ شرکت آمریکایی کلمبیا پیکچرز است.
دیالوگ
[ویرایش]- ماتیلدا : [ در حالی که با دست بینی خود را که در اثر کتک دچار خون ریزی شده پاک می کند ] زندگی همیشه انقدر سخته ، یا فقط وقتی بچه ای این طوریه ؟
- لئون : همیشه همین جوریه
- ماتیلدا : من براش بیشتر یه مادر بودم تا اون خوک کثیف.
- لئون : هی ، این طوری در مورد خوکا صحبت نکن ! اونا معمولاً خیلی بهتر از آدما هستن
- ماتیلدا : اما اونا بوی گند میدن
- لئون : درست نیست ! راستش من همین حالا یکی توی آشپزخونه دارم. اون خیلی تمیزه و بوی خیلی خوبی میده
- لئون : اگه ميخواي با من كار كني اينقدر نگو باشه ، باشه؟
- ماتیلدا : باشه!
- لئون : خوبه !
- تونی : خیلی وقت بود ندیده بودمت. چند تا کار خوبم از دست دادی
- لئون : دارم تمرین میدم
- تونی : تمرین خوبه ، اما زیاده روی نکن ، باشه ؟ میدونی که تمرین به اندازه کار درآمد نداره ، لئون
- لئون : تونی ، همه پولی که تا حالا درآوردم ... که برام نگرش داری ...
- تونی : پول احتیاج داری ؟
- لئون : فقط کنجکاو شدم. چون خیلی وقته دارم کار می کنم و تا حالا با پولام کاری نکردم ، فکر کردم شاید یه روز بتونم ... ازش استفاده کنم.
- تونی : تو یه زن دیدی
- لئون : نه.
- تونی : لئون ... لئون باید مواظب زنا باشی. یادته اولش که رسیدی به این کشور ؟ وقتی من بهت پناه دادم که تا پشت اون گوشای لعنتیت خیس بود ، و تو به خاطر یه زن تا خرخره توی لجن بودی. فراموشش نکن ، لئون.
- لئون : آرزو میکنم کاش یه روز می تونستم. میدونی ، پولامو میگم ، شاید بخوام ... شاید بخوام یه خورده به کسی بدم ، میدونی ... برای اینکه کمکش کنم.
- تونی : هی ، اون پول توئه ، منظورم اینه که من فقط برات نگرش میدارم ، مثل یه بانک. حتی بهتر از یه بانک. چون میدونی که بانکا همیشه مورد دستبرد قرار می گیرن. اما هیچ کس به تونی پیر دستبرد نمی زنه. به غیر از این ، توی یه بانک کلی فرم هست که باید توش کلی مزخرف بنویسی. اما تونی پیر هیچی نداره که بخونه و بنویسه. همش توی مغزشه.
- لئون : حالا من خوندنو بلدم.
- تونی : خوبه لئون ، خوبه. پولت اینجاست ، هر وقت که بخوای ، فقط از من بخوا باشه ؟ اینم یه هزار دلار.
- لئون : نه ، الان رو به راهم. بهش احتیاجی ندارم.
- تونی : نه. بیا ، بیا بگیرش. کمی تفریح کن. مال توئه. بگیرش.
- لئون : مرسی.
- لئون : [ در حالی که به یک مجسمه خوک دست می زند ] بهتر از آدمان ، هان ؟
- تونی : بهت که گفته بودم.
- لئون : وقتی انتقام بگیری می فهمی اصلاً خوب نیست. باور کن. بهتره فراموش کنی. بعد از اینکه یه نفرو بکشی هیچ چی مثل قبل نمیمونه. زندگیت برای همیشه عوض میشه. باید بقیه زندگیت رو در حالی بخوابی که یک چشمت بازه...
- استنسفيلد: زندگیتو دوست داری؟
- ماتیلدا :آره
- استنسفيلد:خوبه ، چون کشتن کسایی که برای زندگیشون ارزشی قائل نیستن برام لذتی نداره...
[ بعد از اينكه ماتيلدا به لئون پيشنهاد رابطه مي دهد ]
- لئون : ماتيلدا ، نه
- ماتیلدا : چرا نه ؟
- لئون : فقط ... نمي تونم
- ماتیلدا : كس ديگه اي رو دوست داري ؟
- لئون : نه ... منظورم اينه كه ... يكي رو ، خيلي وقت پيش قبل از اينكه به ايالات ( متحده ) بيام . پدرش نمي خواست كه اون منو ببينه . اون از يه خانواده ي خيلي محترم بود . منم بودم ... ميدوني ... نه خيلي محترم . هر وقت ميومد منو ببينه پدزش ديوونه ميشد .
- ماتیلدا : اما اون هنوز يواشكي مياد و مي بيندت ، درسته ؟
- لئون : درسته
- ماتیلدا : مي بيني ؟ هيچي نمي تونه جلوي عشقو بگيره
- لئون : اون كشتش . با يه گلوله توي سرش . اونا دو روز توي بازداشتگاه نگهش داشتن ، بعد گذاشتن كه بره . گفتن كه يه اتفاق تصادفي بوده . براي همين ... يه شب منتظرش موندم . با يه اسلحه ي دوربين دار تو فاصله ي ۵۰۰ پايي . اونم يه اتفاق تصادفي داشت . همون شب يه قايق گرفتم و اومدم تا پدرمو كه براي توني كار مي كرد ببينم . نوزده سالم بود . بعد از اون ديگه هيچ وقت نمي خواستم شهرو ترك كنم و ... نبايد دوست دختر ديگه اي داشته باشم . مي بيني ماتيلدا ؟ من عاشق خوبي نخواهم بود