آنتون چخوف
ظاهر
آنتون چخوف (۲۹ ژانویه ۱۸۶۰–۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴) داستاننویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ روسیه است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «نویسنده نباید قاضی شخصیتهای نمایشی اش باشد، بلکه فقط باید آنها را همانطور که هستند تصویر کند.»[۱]
- منتقدان مثل خرمگسهایی هستند که از شخم زدن زمین توسط اسبها جلوگیری میکنند، عضلات اسب مانند سیمهای ویلون کشیده شده است که ناگهان یک خرمگس روی کفل اسب وزوزکنان فرود میآید و نیش میزند و پوست اسب مرتعش میشود و میلرزد و اسب دمش را تکان میدهد. وزوز خرمگس برای چیست؟ احتمالاً خودش هم نمیداند. او ذاتاً طبیعت ناآرامی دارد و میخواهد حس کند که «میدانی من هستم» و من فکر کنم او میگوید: «نگاه کن من بلدم وزوز کنم. چیزی نیست که من نتوانم در موردش وزوز کنم».[۲]
- «یک پهنهٔ گسترده نهفته است میان " خدا هست " و " خدا نیست ". شخصِ واقعاً دانا از میانِ آن با دشواری بزرگ رد میشود.»
- «اگر شما نمیتوانید مردم را از دامان سگ تشخیص بدهید، نمیتوانید کار بشر دوستانه انجام دهید .»
- «دریا نه معنایی دارد نه ترحّمی .»
- «هیچ چیز افتضاح تر، توهین کننده تر، و افسرده کننده تر از ابتذال وجود ندارد.»
- «مسکو شهری است که بسیار رنج میبرد از آنچه در پس دارد .»
- «این زشت و غیرِ اخلاقی است که چیزی را بدزدید، امّا میتوانید چیزهایی را ببرید! .»
- «عشق رسوایی از نوع شخصی است.»
- «چقدر دلپذیر است که به مردم احترام گذاشته میشود.»
- «وقتی برای درمان یک بیماری راههای گوناگونی پیشنهاد میشود، مفهومش این است که آن بیماری درمان ناپذیر است.»
- برگرفته از فرهنگ گفتههای طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۲۳۸</small
- «حس زیبایی در انسان هیچ حد و مرزی نمیشناسد.»
دربارهٔ او
[ویرایش]- «مراسم تشییع جنازه او را به یاد دارم. جمعیت زیادی در مراسم خاکسپاری حضور داشتند و تعداد مشایعت کنندگان به حدی بود که عبور و مرور در خیابانهای مسکو مختل شد. علاوه بر نوسیندگان و روشنفکران زیادی که در مراسم حضور داشتند حضور مردم عادی نیز چشمگیر بود.»
- ماکسیم گورکی