ازوپ

از ویکی‌گفتاورد

ازوپ در سدهٔ ششم (پیش از میلاد) می‌زیسته وبه روایتی برده‌ای از اهالی فریقیه (سارد) بوده‌است. مجموعه داستانهای او که به نام «افسانه‌های ازوپ» معروف است، بین سدهٔ اول و ششم میلادی باز نویسی شده‌است. بسیاری از امثال و حکمی که در زبان بسیاری از ملت‌ها رایج است، ریشه در داستان‌های ازوپ دارد.

تجسم نقاش اسپانیایی دیگو والزکز از ازوپ

بدون منبع[ویرایش]

  • «آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود.»
  • «از ماست که بر ماست.»
  • «از یک پرستو تابستان نشود.»
  • «اگر یزد نیست، گـَز هست!»
  • «برای نهادن چه سنگ و چه زر.»
  • «به ساز کسی رقصیدن
  • «پای سریع به از شاخ زیبا است.»
  • «تخم مرغ دزد شترمرغ دزد می‌شود.»
  • «زبان بهترین و بدترین چیزهای دنیا است.»
  • «شجاع بودن از مسافت نسبتأ دور، کار آسانی است.»
  • «علم تقسیم را از که باید آموخت؟ از کله کـَنده گرگ عبرت آموز!»
  • «کوه کندن و موش برآوردن.»
  • «مار در آستین پروراندن.»
  • «نه زنگی به حمام گردد سفید.»

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
ازوپ
دارد.