محمد مصدق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار، اصلاح نویسه‌های عربی
خط ۱: خط ۱:
'''[[W:محمد مصدق|محمّد مصدّق]]''' (۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵) دولت‌مرد ایرانی و نخست‌وزیر [[ایران]] از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.
'''[[W:محمد مصدق|محمّد مصدّق]]''' (۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱–۱۴ اسفند ۱۳۴۵) دولت‌مرد ایرانی و نخست‌وزیر [[ایران]] از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.


[[پرونده:Mossadeghmohammad.jpg|220px|بندانگشتی|چپ|]]
[[پرونده:Mossadeghmohammad.jpg|220px|بندانگشتی|چپ|]]
خط ۷: خط ۷:


== در دادگاه محاکمه ==
== در دادگاه محاکمه ==
* حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده‌اند تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیده‌است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی، دیر و یا زود به پایان می‌رسد؛ ولی آنچه می‌ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.
* آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت [[ایران]] را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده‌ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین‌المللی درافکنده‌ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده‌ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت‌انگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی می‌دانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر [[خاورمیانه]] در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.


در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین می‌گوید:
*حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده‌اند تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیده‌است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی، دیر و یا زود به پایان میرسد. ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.
* در طول [[تاریخ]] مشروطیت [[ایران]] این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونی مملکت را به حبس و بند می‌کشند و روی کرسی اتهام می‌نشانند... به من گناهان زیادی نسبت داده‌اند ولی من خودم می‌دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کرده‌ام ... مردم این مملکت می‌دانند که وضع من در بسیاری جهات با وضع مارشال پتن فرانسوی بی شباهت نیست و من هم سالخورده و به وطن خود خدمتی کرده‌ام. من هم مثل او در اواخر عمر به روی کرسی اتهام نشسته‌ام و شاید مثل او محکوم شوم ولی همه نمی‌دانند بین من و او یک تفاوت آشکار است. پتن به جرم همکاری با دشمن ملت فرانسه به دست ملت فرانسه محاکمه شد و من به گناه مبارزه با دشمن ملیت [[ایران]] به دست عمال بیگانگان!.<ref>دکتر محمد مصدق، محاکمه و بدفاع</ref><ref>دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – مشتمل بر دو [[کتاب]] :۱- شرح مختصری از زندگی و خاطراتم ۲- مختصری از [[تاریخ]] ملی شدن نفت در [[ایران]] - به کوشش ایرج افشار</ref>

*آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت [[ایران]] را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین المللی درافکنده ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر [[خاورمیانه ]] در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.


در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین می گوید :
*در طول [[تاريخ]] مشروطيت [[ایران]] اين اولين بار است که يک نخست وزير قانوني مملکت را به حبس و بند مي کشند و روي کرسي اتهام مي نشانند... به من گناهان زيادي نسبت داده‌اند ولي من خودم مي دانم که يک گناه بيشتر ندارم و آن اين است که تسليم تمايلات خارجيان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملي کوتاه کرده ام ... مردم اين مملکت مي دانند که وضع من در بسياري جهات با وضع مارشال پتن فرانسوي بي شباهت نيست و من هم سالخورده و به وطن خود خدمتي کرده ام. من هم مثل او در اواخر عمر به روي کرسي اتهام نشسته ام و شايد مثل او محکوم شوم ولي همه نمی‌دانند بين من و او يک تفاوت آشکار است. پتن به جرم همکاري با دشمن ملت فرانسه به دست ملت فرانسه محاکمه شد و من به گناه مبارزه با دشمن مليت [[ایران]] به دست عمال بيگانگان!.
<ref> دکتر محمد مصدق، محاکمه و بدفاع </ref> <ref>دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – مشتمل بر دو [[کتاب]] :۱- شرح مختصری از زندگی و خاطراتم ۲- مختصری از [[تاریخ]] ملی شدن نفت در [[ایران]] - به کوشش ایرج افشار </ref>


=== آخرین دفاع ===
=== آخرین دفاع ===
در جریان آخرين دفاع در دادگاه تجديدنظر نظامي مي‌گويد:
در جریان آخرین دفاع در دادگاه تجدیدنظر نظامی می‌گوید:
*'''از آنچه برايم پيش آورده‌اند هيچ تاسف ندارم و يقين دارم وظيفه تاريخي خود را تا سرحد امكان انجام داده‌ام. من به حس و عيان مي‌بينم كه اين نهال برومند در خلال تمام مشقت‌هايي كه امروز گريبان همه را گرفته به ثمر رسيده است و خواهد رسيد.'''
* '''از آنچه برایم پیش آورده‌اند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت‌هایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید.'''
**بزرگمهر جليل، مصدق در محكمه نظامي، [[کتاب]] اول ج۲، نشر [[تاریخ]] ايران، ۱۳۶۳، ص ۷۷۵
** بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، [[کتاب]] اول ج۲، نشر [[تاریخ]] ایران، ۱۳۶۳، ص ۷۷۵
* مبارزه درخشان مردم علیه شرکت سابق نفت که من یکی از رهبران آن بوده‌ام و اکنون به عنایت پروردگار در گوشه زندان اظهار عقیده می‌کنم حلقه زنجیر استعمار خاورمیانه را گسسته و خواهد گسست.

** بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶
*مبارزه درخشان مردم عليه شركت سابق نفت كه من يكي از رهبران آن بوده‌ام و اكنون به عنايت پروردگار در گوشه زندان اظهار عقيده مي‌كنم حلقه زنجير استعمار خاورميانه را گسسته و خواهد گسست.
* من نه به مال عقیده دارم نه به مقام و هدف من در [[زندگی]] یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زنده‌ام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم.
**بزرگمهر جليل، مصدق در محكمه نظامي، كتاب اول ج۲، نشر تاريخ ايران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶
** بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶ تا ۷۷۷

* '''از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد... . از مردم رشید عزیز [[ایران]] مرد و [[زن]] تودیع می‌کنم و تأکید می‌نمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته‌اند از هیچ حادثه‌ای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.'''
*من نه به مال عقيده دارم نه به مقام و هدف من در [[زندگی]] يكي است و آن استقلال و عظمت كشور است كه به خاطر همين هدف زنده‌ام و كمال سربلندي است كه در اين راه از بين بروم.
**بزرگمهر جليل، مصدق در محكمه نظامي، كتاب اول ج۲، نشر تاريخ ايران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶ تا ۷۷۷
** بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشرتاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۸ تا ۷۷۹

*'''از مقدمات كار و طرز تعقيب و جريان دادرسي معلوم است كه در گوشه زندان خواهم مرد... . از مردم رشيد عزيز [[ايران]] مرد و [[زن]] توديع مي‌كنم و تاكيد مي‌نمايم كه در راه پرافتخاري كه قدم برداشته‌اند از هيچ حادثه‌اي نهراسند و يقين بدانند كه خدا يار و مددكار آنها خواهد بود.'''
**بزرگمهر جليل، مصدق در محكمه نظامي، كتاب اول ج۲، نشرتاريخ ايران ، ۱۳۶۳، ص۷۷۸ تا ۷۷۹


== پس از برکناری ==
== پس از برکناری ==
در لايحه ای كه در تاريخ ششم شهريور ۱۳۳۳ در زندان لشكر دو زرهي تنظيم کرده، دكتر مصدق در جواب كساني كه رأي به عدم صلاحيت دادگاه نظامي را توهين به مقام سلطنت تلقي كرده و شاه را مصون از خطا معرفي مي‌كردند، مي‌گويد:
در لایحه‌ای که در تاریخ ششم شهریور ۱۳۳۳ در زندان لشکر دو زرهی تنظیم کرده، دکتر مصدق در جواب کسانی که رأی به عدم صلاحیت دادگاه نظامی را توهین به مقام سلطنت تلقی کرده و شاه را مصون از خطا معرفی می‌کردند، می‌گوید:
*'''توجيهي سخيف‌تر از اين نمي‌شود زيرا احترام مقام سلطنت در اين است كه اگر خود آن مقام هم عمل غيرموجهي نمود اظهار ندامت كند. بزرگي و عظمت به اين نيست كه دادرسان بترسند اگر رأي به صلاحيت ندهند دچار عذاب اليم خواهند گرديد.'''
* '''توجیهی سخیف‌تر از این نمی‌شود زیرا احترام مقام سلطنت در این است که اگر خود آن مقام هم عمل غیرموجهی نمود اظهار ندامت کند. بزرگی و عظمت به این نیست که دادرسان بترسند اگر رأی به صلاحیت ندهند دچار عذاب الیم خواهند گردید.'''
**بسته‌نگار محمد، مصدق و حاكميت ملي، انتشارات قلم، ۱۳۸۱، ص۵۹۹ تا ۶۳۳
** بسته‌نگار محمد، مصدق و حاکمیت ملی، انتشارات قلم، ۱۳۸۱، ص۵۹۹ تا ۶۳۳



== درباره ==
== درباره ==
خط ۴۱: خط ۳۳:
* «من شاگرد مکتب ضداستعماری مصدقم و از مکتب او درس آموخته‌ام».
* «من شاگرد مکتب ضداستعماری مصدقم و از مکتب او درس آموخته‌ام».
** ''[[جمال عبدالناصر]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
** ''[[جمال عبدالناصر]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
* «خیلی واضح بود که شاه گرفتار مصدق شده بود. مصدق کسی که قیام کرد تا کشورش را آزاد کند و انحصارهای که در آنجا بود حذف کند. مصدق کسی بود که قیام کرد که نفوذِ بیگانگان را حذف کند. مصدق کسی که یک انقلاب را در ایران برای ملّت ایران رهبری کرد، مصدق کسی که شاه توانست با همکاری استعمار، بر او و بر قیامش چیره شود. شبحِ او همواره در برابرِ شاه در هر زمان می‌ایستاد ... گرفتاری مصدّق این بود که شاهِ ایران را از اینکه همواره خود را درونِ نفوذِ بیگانه قرار دهد، دور کند. و اگر شاهِ ایران خود را به ثمنِ بخس فروخت، امّا ممکن نیست ملّتِ ایران خود را به طلا و یا به همهٔ گنج‌های دنیا بفروشد.»
* «خیلی واضح بود که شاه گرفتار مصدق شده بود. مصدق کسی که قیام کرد تا کشورش را آزاد کند و انحصارهای که در آنجا بود حذف کند. مصدق کسی بود که قیام کرد که نفوذِ بیگانگان را حذف کند. مصدق کسی که یک انقلاب را در ایران برای ملّت ایران رهبری کرد، مصدق کسی که شاه توانست با همکاری استعمار، بر او و بر قیامش چیره شود. شبحِ او همواره در برابرِ شاه در هر زمان می‌ایستاد ... گرفتاری مصدّق این بود که شاهِ ایران را از اینکه همواره خود را درونِ نفوذِ بیگانه قرار دهد، دور کند؛ و اگر شاهِ ایران خود را به ثمنِ بخس فروخت، امّا ممکن نیست ملّتِ ایران خود را به طلا و یا به همهٔ گنج‌های دنیا بفروشد.»
** ''[[جمال عبدالناصر]]'' ۲۶/۰۷/۱۹۶۰ <ref>http://nasser.bibalex.org/Speeches/browser.aspx?SID=914&lang=ar</ref>
** ''[[جمال عبدالناصر]]'' ۲۶/۰۷/۱۹۶۰<ref>http://nasser.bibalex.org/Speeches/browser.aspx?SID=914&lang=ar</ref>
* «در قرن ما، در آسیا سه مرد بزرگ به عرصه رسیدند که در جهان تأثیر نمایان گذاشتند. این سه مرد بزرگ، گاندی، مائوتسه تونگ و سومی مصدق است»
* «در قرن ما، در آسیا سه مرد بزرگ به عرصه رسیدند که در جهان تأثیر نمایان گذاشتند. این سه مرد بزرگ، گاندی، مائوتسه تونگ و سومی مصدق است»
** ''[[جواهر لعل نهرو]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
** ''[[جواهر لعل نهرو]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
* «دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح/ خواب بلند و تیره دریا را/ آشفته و عبوس / تعبیر می‌کند؟ / من می‌شنیدم از لب برگ/ این زبان سبز / در خواب نیم‌شب که سرودش را/ در آب جویبار، بدین‌گونه شسته بود: در سوگت‌ ای درخت تناور! / ‌ای آیت خجسته درخویش‌زیستن! / ما را/ حتی امان گریه ندادند. /... گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست/ گیرم در آن کرانه نگویند/ کاین موج روشنایی مشرق/ بر نخل‌های تشنه صحرا، یمن، عدن... / یا آب‌های ساحلی نیل از بخششِ کدام سپیده‌ست/ اما، من از نگاه آینه/ هرچند تیره، تار/ شرمنده‌ام که: آه/ در سکوت‌ ای درخت تناور، / ای آیت خجسته درخویش‌زیستن، / بالیدن و شکفتن، / در خویش بارورشدن از خویش، / در خاک خویش ریشه‌دواندن/ ما را/ حتی امان گریه ندادند.
* «دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح/ خواب بلند و تیره دریا را/ آشفته و عبوس / تعبیر می‌کند؟ / من می‌شنیدم از لب برگ/ این زبان سبز / در خواب نیم‌شب که سرودش را/ در آب جویبار، بدین‌گونه شسته بود: در سوگت ای درخت تناور! / ای آیت خجسته درخویش‌زیستن! / ما را/ حتی امان گریه ندادند. /... گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست/ گیرم در آن کرانه نگویند/ کاین موج روشنایی مشرق/ بر نخل‌های تشنه صحرا، یمن، عدن... / یا آب‌های ساحلی نیل از بخششِ کدام سپیده‌ست/ اما، من از نگاه آینه/ هرچند تیره، تار/ شرمنده‌ام که: آه/ در سکوت ای درخت تناور، / ای آیت خجسته درخویش‌زیستن، / بالیدن و شکفتن، / در خویش بارورشدن از خویش، / در خاک خویش ریشه‌دواندن/ ما را/ حتی امان گریه ندادند.
** ''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
** ''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
* «ای آزادی، خجسته آزادی خواهم که تو را به تخت بنشانم
* «ای آزادی، خجسته آزادی خواهم که تو را به تخت بنشانم
خط ۵۹: خط ۵۱:
:بگو هر لحظه کجایی و چه می‌کنی؟
:بگو هر لحظه کجایی و چه می‌کنی؟
:تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم؟»
:تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم؟»
** ''[[علی شریعتی]]'' <ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>
** ''[[علی شریعتی]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید</ref>

== بُنمایه ==
== بُنمایه ==
بخشی از دفاعیات زنده یاد دکتر مصدق در جلسه سی و چهارم دادگاه نظامی
بخشی از دفاعیات زنده یاد دکتر مصدق در جلسه سی و چهارم دادگاه نظامی


{{پانویس}}
{{پانویس}}



[[رده:اهالی ایران|م]]
[[رده:اهالی ایران|م]]

نسخهٔ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۹

محمّد مصدّق (۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱–۱۴ اسفند ۱۳۴۵) دولت‌مرد ایرانی و نخست‌وزیر ایران از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.

گفتاوردها

  • «در جراید آنچه راجع‌به شخص این جانب نگاشته می‌شود، هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ‌وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد».[۱]

در دادگاه محاکمه

  • حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده‌اند تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته، به ثمر رسیده‌است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی، دیر و یا زود به پایان می‌رسد؛ ولی آنچه می‌ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.
  • آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده‌ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین‌المللی درافکنده‌ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده‌ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت‌انگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی می‌دانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.

در مورد دادگاهش و علل محاکمه خود چنین می‌گوید:

  • در طول تاریخ مشروطیت ایران این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونی مملکت را به حبس و بند می‌کشند و روی کرسی اتهام می‌نشانند... به من گناهان زیادی نسبت داده‌اند ولی من خودم می‌دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کرده‌ام ... مردم این مملکت می‌دانند که وضع من در بسیاری جهات با وضع مارشال پتن فرانسوی بی شباهت نیست و من هم سالخورده و به وطن خود خدمتی کرده‌ام. من هم مثل او در اواخر عمر به روی کرسی اتهام نشسته‌ام و شاید مثل او محکوم شوم ولی همه نمی‌دانند بین من و او یک تفاوت آشکار است. پتن به جرم همکاری با دشمن ملت فرانسه به دست ملت فرانسه محاکمه شد و من به گناه مبارزه با دشمن ملیت ایران به دست عمال بیگانگان!.[۲][۳]

آخرین دفاع

در جریان آخرین دفاع در دادگاه تجدیدنظر نظامی می‌گوید:

  • از آنچه برایم پیش آورده‌اند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت‌هایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید.
    • بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص ۷۷۵
  • مبارزه درخشان مردم علیه شرکت سابق نفت که من یکی از رهبران آن بوده‌ام و اکنون به عنایت پروردگار در گوشه زندان اظهار عقیده می‌کنم حلقه زنجیر استعمار خاورمیانه را گسسته و خواهد گسست.
    • بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶
  • من نه به مال عقیده دارم نه به مقام و هدف من در زندگی یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زنده‌ام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم.
    • بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۶ تا ۷۷۷
  • از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد... . از مردم رشید عزیز ایران مرد و زن تودیع می‌کنم و تأکید می‌نمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته‌اند از هیچ حادثه‌ای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.
    • بزرگمهر جلیل، مصدق در محکمه نظامی، کتاب اول ج۲، نشرتاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۷۷۸ تا ۷۷۹

پس از برکناری

در لایحه‌ای که در تاریخ ششم شهریور ۱۳۳۳ در زندان لشکر دو زرهی تنظیم کرده، دکتر مصدق در جواب کسانی که رأی به عدم صلاحیت دادگاه نظامی را توهین به مقام سلطنت تلقی کرده و شاه را مصون از خطا معرفی می‌کردند، می‌گوید:

  • توجیهی سخیف‌تر از این نمی‌شود زیرا احترام مقام سلطنت در این است که اگر خود آن مقام هم عمل غیرموجهی نمود اظهار ندامت کند. بزرگی و عظمت به این نیست که دادرسان بترسند اگر رأی به صلاحیت ندهند دچار عذاب الیم خواهند گردید.
    • بسته‌نگار محمد، مصدق و حاکمیت ملی، انتشارات قلم، ۱۳۸۱، ص۵۹۹ تا ۶۳۳

درباره

دربارهٔ او

  • «من شاگرد مکتب ضداستعماری مصدقم و از مکتب او درس آموخته‌ام».
  • «خیلی واضح بود که شاه گرفتار مصدق شده بود. مصدق کسی که قیام کرد تا کشورش را آزاد کند و انحصارهای که در آنجا بود حذف کند. مصدق کسی بود که قیام کرد که نفوذِ بیگانگان را حذف کند. مصدق کسی که یک انقلاب را در ایران برای ملّت ایران رهبری کرد، مصدق کسی که شاه توانست با همکاری استعمار، بر او و بر قیامش چیره شود. شبحِ او همواره در برابرِ شاه در هر زمان می‌ایستاد ... گرفتاری مصدّق این بود که شاهِ ایران را از اینکه همواره خود را درونِ نفوذِ بیگانه قرار دهد، دور کند؛ و اگر شاهِ ایران خود را به ثمنِ بخس فروخت، امّا ممکن نیست ملّتِ ایران خود را به طلا و یا به همهٔ گنج‌های دنیا بفروشد.»
  • «در قرن ما، در آسیا سه مرد بزرگ به عرصه رسیدند که در جهان تأثیر نمایان گذاشتند. این سه مرد بزرگ، گاندی، مائوتسه تونگ و سومی مصدق است»
  • «دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح/ خواب بلند و تیره دریا را/ آشفته و عبوس / تعبیر می‌کند؟ / من می‌شنیدم از لب برگ/ این زبان سبز / در خواب نیم‌شب که سرودش را/ در آب جویبار، بدین‌گونه شسته بود: در سوگت ای درخت تناور! / ای آیت خجسته درخویش‌زیستن! / ما را/ حتی امان گریه ندادند. /... گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست/ گیرم در آن کرانه نگویند/ کاین موج روشنایی مشرق/ بر نخل‌های تشنه صحرا، یمن، عدن... / یا آب‌های ساحلی نیل از بخششِ کدام سپیده‌ست/ اما، من از نگاه آینه/ هرچند تیره، تار/ شرمنده‌ام که: آه/ در سکوت ای درخت تناور، / ای آیت خجسته درخویش‌زیستن، / بالیدن و شکفتن، / در خویش بارورشدن از خویش، / در خاک خویش ریشه‌دواندن/ ما را/ حتی امان گریه ندادند.
  • «ای آزادی، خجسته آزادی خواهم که تو را به تخت بنشانم
یا آنکه مرا به پیش خود خوانی یا آنکه تو را به پیش خود خوانم!
ای آزادی،
چه زندان‌ها برایت کشیده‌ام و چه زندان‌ها خواهم کشید!
و چه شکنجه‌ها تحمل کرده‌ام و چه شکنجه‌ها تحمل خواهم کرد.
اما خود را به استبداد نخواهم فروخت،
من پرورده آزادی‌ام، استادم علی است، مرد بی‌بیم و بی‌ضعف و پرصبر،
و پیشوایم مصدق مرد آزاد، مردی که، هفتاد سال برای آزادی نالید.
من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد.
اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن،
بگو هر لحظه کجایی و چه می‌کنی؟
تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم؟»

بُنمایه

بخشی از دفاعیات زنده یاد دکتر مصدق در جلسه سی و چهارم دادگاه نظامی

  1. http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
  2. دکتر محمد مصدق، محاکمه و بدفاع
  3. دکتر محمد مصدق - خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق – مشتمل بر دو کتاب :۱- شرح مختصری از زندگی و خاطراتم ۲- مختصری از تاریخ ملی شدن نفت در ایران - به کوشش ایرج افشار
  4. http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
  5. http://nasser.bibalex.org/Speeches/browser.aspx?SID=914&lang=ar
  6. http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
  7. http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید
  8. http://www.sharghdaily.ir/News/69820/زندانی-در-تبعید