گئورگ زیمل: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز added Category:جامعهشناسان using HotCat |
جز +ویکی سازی، ابرابزار |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[Image:Simmel_01.JPG|thumb|left|]] |
[[Image:Simmel_01.JPG|thumb|left|]] |
||
'''[[W:گئورگ زیمل|گئورگ زیمل]]''' (۱ مارس ۱۸۵۸–۲۸ سپتامبر ۱۹۱۸)، جامعهشناس آلمانی و فیلسوف نوکانتی است که از پیشگامان جامعهشناسی به شمار میرود. |
'''[[W:گئورگ زیمل|گئورگ زیمل]]''' (۱ مارس ۱۸۵۸–۲۸ سپتامبر ۱۹۱۸)، جامعهشناس [[آلمان|آلمانی]] و فیلسوف نوکانتی است که از پیشگامان جامعهشناسی به شمار میرود. |
||
== گفتاوردها == |
== گفتاوردها == |
||
* «پیچیدهترین مسائل زندگی مدرن از ادعای فرد برای حفظ استقلال و فردیت هستی خویش در برابر نیروهای سهمگین اجتماعی و میراث تاریخی و فرهنگ برونی و فن زندگی ناشی میشود.» |
* «پیچیدهترین مسائل [[زندگی]] مدرن از ادعای فرد برای حفظ استقلال و فردیت هستی خویش در برابر نیروهای سهمگین اجتماعی و میراث [[تاریخ|تاریخی]] و فرهنگ برونی و فن زندگی ناشی میشود.» |
||
** ''«کلانشهر و حیات ذهنی»''<ref name=" «کلانشهر و حیات ذهنی»">گئورگ زیمل، «کلانشهر و حیات ذهنی» مجلهٔ نامهٔ علوم اجتماعی، ترجمه یوسف اباذری، بهار ۱۳۷۲، شماره ۶، صص ۵۳–۶۶.</ref> |
** ''«کلانشهر و حیات ذهنی»''<ref name=" «کلانشهر و حیات ذهنی»">گئورگ زیمل، «کلانشهر و حیات ذهنی» مجلهٔ نامهٔ علوم اجتماعی، ترجمه یوسف اباذری، بهار ۱۳۷۲، شماره ۶، صص ۵۳–۶۶.</ref> |
||
* «قرن هیجدهم از آدمی طلبید که خود را از تمامی قیود تاریخی در قلمرو دولت و اخلاقیات و اقتصاد رها سازد.» |
* «قرن هیجدهم از آدمی طلبید که خود را از تمامی قیود تاریخی در قلمرو دولت و اخلاقیات و اقتصاد رها سازد.» |
||
** ''«کلانشهر و حیات ذهنی»''<ref name=" «کلانشهر و حیات ذهنی»" /> |
** ''«کلانشهر و حیات ذهنی»''<ref name=" «کلانشهر و حیات ذهنی»" /> |
||
* «ذهنی که این شکل از هستی را داراست کاملاً در مورد آن هستی باید با خود کنار بیاید. صیانت نفس وی در برابر شهر بزرگ از او طلب میکند که رفتاری با سرشت اجتماعی نشان دهد که کمتر از رفتارش با خویشتن منفی نیست. ما به لحاظ صوری حالت ذهنی کلانشهرنشینان را نسبت به یکدیگر، احتیاط اصطلاح میکنیم ... در چنین شهری آدمی هر کس را که ملاقات میکند میشناسد و با او رابطه دارد. اگر قرار باشد در شهر نیز که برخوردهای خارجیِ مستمر بیشمارند چنین اتفاقی بیفتد، آدمی کاملاً به لحاظ درونی به اتمهای بیشمار تجزیه میشد و به حالت روانی تصورناپذیری میرسید. بعضاً به سبب این واقعیت روانشناختی و بعضاً به سبب حق عدم اعتمادی که آدمی در برابر خاصیت زودگذر زندگیِ کلانشهری دارد، لازم میآید که ما احتیاط کنیم. در نتیجهٔ چنین احتیاطیست که اغلب، کسانی را که سالیان درازی در کنار ما و همسایهٔ ما بودهاند به چشم نمیشناسیم و همین احتیاط است که ما را در نظر مردمانِ شهرِ کوچک، سرد و بیترحم جلوهگر میسازد ... جنبهٔ درونی این احتیاط برونی نه تنها بیاعتنایی نیست بلکه بر خلاف تصور ما در اغلب موارد نوعی انزجار خفیف است و این بیگانگی و طردِ دوجانبه میتواند در برخورد نزدیک به هر دلیلی که باشد به نفرت و جنگ تبدیل شود.» |
* «ذهنی که این شکل از هستی را داراست کاملاً در مورد آن هستی باید با خود کنار بیاید. صیانت نفس وی در برابر [[شهر]] بزرگ از او طلب میکند که رفتاری با سرشت اجتماعی نشان دهد که کمتر از رفتارش با خویشتن منفی نیست. ما به لحاظ صوری حالت ذهنی کلانشهرنشینان را نسبت به یکدیگر، احتیاط اصطلاح میکنیم ... در چنین شهری آدمی هر کس را که ملاقات میکند میشناسد و با او رابطه دارد. اگر قرار باشد در شهر نیز که برخوردهای خارجیِ مستمر بیشمارند چنین اتفاقی بیفتد، آدمی کاملاً به لحاظ درونی به اتمهای بیشمار تجزیه میشد و به حالت روانی تصورناپذیری میرسید. بعضاً به سبب این واقعیت روانشناختی و بعضاً به سبب حق عدم اعتمادی که آدمی در برابر خاصیت زودگذر زندگیِ کلانشهری دارد، لازم میآید که ما احتیاط کنیم. در نتیجهٔ چنین احتیاطیست که اغلب، کسانی را که سالیان درازی در کنار ما و همسایهٔ ما بودهاند به چشم نمیشناسیم و همین احتیاط است که ما را در نظر مردمانِ شهرِ کوچک، سرد و بیترحم جلوهگر میسازد ... جنبهٔ درونی این احتیاط برونی نه تنها بیاعتنایی نیست بلکه بر خلاف تصور ما در اغلب موارد نوعی انزجار خفیف است و این بیگانگی و طردِ دوجانبه میتواند در برخورد نزدیک به هر دلیلی که باشد به نفرت و [[جنگ]] تبدیل شود.» |
||
** ''«کلانشهر و حیات ذهنی»''<ref name=" «کلانشهر و حیات ذهنی»" /> |
** ''«کلانشهر و حیات ذهنی»''<ref name=" «کلانشهر و حیات ذهنی»" /> |
||
نسخهٔ ۲۶ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۹
گئورگ زیمل (۱ مارس ۱۸۵۸–۲۸ سپتامبر ۱۹۱۸)، جامعهشناس آلمانی و فیلسوف نوکانتی است که از پیشگامان جامعهشناسی به شمار میرود.
گفتاوردها
- «پیچیدهترین مسائل زندگی مدرن از ادعای فرد برای حفظ استقلال و فردیت هستی خویش در برابر نیروهای سهمگین اجتماعی و میراث تاریخی و فرهنگ برونی و فن زندگی ناشی میشود.»
- «کلانشهر و حیات ذهنی»[۱]
- «قرن هیجدهم از آدمی طلبید که خود را از تمامی قیود تاریخی در قلمرو دولت و اخلاقیات و اقتصاد رها سازد.»
- «کلانشهر و حیات ذهنی»[۱]
- «ذهنی که این شکل از هستی را داراست کاملاً در مورد آن هستی باید با خود کنار بیاید. صیانت نفس وی در برابر شهر بزرگ از او طلب میکند که رفتاری با سرشت اجتماعی نشان دهد که کمتر از رفتارش با خویشتن منفی نیست. ما به لحاظ صوری حالت ذهنی کلانشهرنشینان را نسبت به یکدیگر، احتیاط اصطلاح میکنیم ... در چنین شهری آدمی هر کس را که ملاقات میکند میشناسد و با او رابطه دارد. اگر قرار باشد در شهر نیز که برخوردهای خارجیِ مستمر بیشمارند چنین اتفاقی بیفتد، آدمی کاملاً به لحاظ درونی به اتمهای بیشمار تجزیه میشد و به حالت روانی تصورناپذیری میرسید. بعضاً به سبب این واقعیت روانشناختی و بعضاً به سبب حق عدم اعتمادی که آدمی در برابر خاصیت زودگذر زندگیِ کلانشهری دارد، لازم میآید که ما احتیاط کنیم. در نتیجهٔ چنین احتیاطیست که اغلب، کسانی را که سالیان درازی در کنار ما و همسایهٔ ما بودهاند به چشم نمیشناسیم و همین احتیاط است که ما را در نظر مردمانِ شهرِ کوچک، سرد و بیترحم جلوهگر میسازد ... جنبهٔ درونی این احتیاط برونی نه تنها بیاعتنایی نیست بلکه بر خلاف تصور ما در اغلب موارد نوعی انزجار خفیف است و این بیگانگی و طردِ دوجانبه میتواند در برخورد نزدیک به هر دلیلی که باشد به نفرت و جنگ تبدیل شود.»
- «کلانشهر و حیات ذهنی»[۱]