ولتر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز added Category:گیاهخواران using HotCat |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:Voltaire2.jpg|thumb|left|آنکه انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را - فرانسوا ولتر]] |
[[پرونده:Voltaire2.jpg|thumb|left|آنکه انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را - فرانسوا ولتر]] |
||
'''[[W:ولتر|ولتر]]''' (۲۱ نوامبر |
'''[[W:ولتر|ولتر]]''' (۲۱ نوامبر ۱۶۹۴–۳۰ مه ۱۷۷۸) از فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است. |
||
== دارای منبع == |
== دارای منبع == |
||
===رساله در باب مدارا=== |
=== رساله در باب مدارا === |
||
*آیا باید از برخورد ملایم اجتناب کرد زیرا این نگرانی وجود دارد که ملایمت همان شورشی را برانگیزد که سنگدلی؟ |
* آیا باید از برخورد ملایم اجتناب کرد زیرا این نگرانی وجود دارد که ملایمت همان شورشی را برانگیزد که سنگدلی؟ |
||
*بردباری هرگز جنگ داخلی را تهییج نکرده است؛ حال آنکه تعصب خون بر زمین جاری ساخته است. |
* بردباری هرگز جنگ داخلی را تهییج نکرده است؛ حال آنکه تعصب خون بر زمین جاری ساخته است. |
||
*فلسفه، تنها فلسفه، این خواهر دین، دستانی را خلع کرد که خرافات مدتی بس طولانی به خون آغشته کرده بودند؛ و ذهن بشر هنگامی که از مستی به |
* فلسفه، تنها فلسفه، این خواهر دین، دستانی را خلع کرد که خرافات مدتی بس طولانی به خون آغشته کرده بودند؛ و ذهن بشر هنگامی که از مستی به درآمد و هشیار شد، از این همه افراط که تعصب به بار آورده بود در شگفتی ماند. |
||
*حقوق انسانی را |
* حقوق انسانی را نمیتوان بر هیچ پایهای بنا نهاد مگر بر پایه حقوق طبیعت؛ و اصل اساسی، اصل جهان شمول در سرتاسر زمین از این قرار است: «آن چیزی که بر خودت روا نمی دانی بر دبگری روا مدار». حال معلوم نیست چگونه با وجود چنین اصلی، انسانی میتواند به انسان دیگر بگوید «ایمان بیاور به آنچه من ایمان دارم، از آنچه ایمان داری دست بکش وگرنه هلاک خواهی شد». |
||
*[سقراط] |
*[سقراط] تنها کسی بود که به دلیل عقایدش به دست یونانیها کشته شده است. اگر این امر دلیل محکومیتش بود، مایه سرافرازی [حامیان] نابردباری نیست. |
||
*اصل اساسی و مورد قبول سنا و مردم روم این جمله بود: «دغدغه خاطر بابت بی حرمتی نسبت به خدایان، تنها از آن خدایان است». |
* اصل اساسی و مورد قبول سنا و مردم روم این جمله بود: «دغدغه خاطر بابت بی حرمتی نسبت به خدایان، تنها از آن خدایان است». |
||
*آیا بردباری حق الهی است یا نابردباری؟ اگر |
* آیا بردباری حق الهی است یا نابردباری؟ اگر میخواهید مانند مسیح باشید، شهید شوید و نه جلاد. |
||
*دراین زندگی کوتاه، نه تنها آزار و ستم آنهایی که به شیوه ما |
* دراین زندگی کوتاه، نه تنها آزار و ستم آنهایی که به شیوه ما نمیاندیشند، ظالمانه است، بلکه باید از خود بپرسیم آیا محکومیت ابدی آنها نیز عملی جسورانه نیست؟ ... آیا ما از تمامی خواستهها ئ دوستورهای خداوند باخبریم؟ آیا ما بر وسعت بخشندگیاو واقفیم؟ آیا مجاز نیستسم به همان میزانی که از او میترسیم به او امیدوار باشیم؟ |
||
*فصل |
* فصل ۱۸: تنها مواردی که نابردباری حقی انسانی است: هر خطایی جرم [و مستوجب مجازات] محسوب نمیشود، مگر اینکه موجب اخلال در جامعه شود. خطایی موجب اخلال در جامعه است که تعصب و خشک اندیشی را القا کند. در نتیجه برای اینکه انسانها سزاوار بردباری شوند، باید از تعصب و خشک اندیشی عاری شوند. |
||
*انجام حتی کوچکترین بدی برای دست یافتن به بزرگترین |
* انجام حتی کوچکترین بدی برای دست یافتن به بزرگترین خوبیها جایز نیست. |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
* «کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.» |
* «کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.» |
||
** '' |
** ''سؤال در معجزات (۱۷۶۵)'' |
||
=== مردی با چهل سکه === |
=== مردی با چهل سکه === |
||
* «آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر.» |
* «آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر.» |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
=== قاموس فلسفی === |
=== قاموس فلسفی === |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
=== نمایشنامه «اودیپ» === |
=== نمایشنامه «اودیپ» === |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
* «جز به خود یا جز به آنچه دیدهای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در [[کار]] نیست» |
* «جز به خود یا جز به آنچه دیدهای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در [[کار]] نیست» |
||
== پراکنده == |
== پراکنده == |
||
* «در سیاره کوچک ما، عقاید بیش از طاعون و زلزله، موجب بلایا شده است.»<ref>نامه به الی برتراند(پنجم ژانویه 1759)</ref> |
* «در سیاره کوچک ما، عقاید بیش از طاعون و زلزله، موجب بلایا شده است.»<ref>نامه به الی برتراند (پنجم ژانویه 1759)</ref> |
||
* «کسی که به وطن خود خدمت میکند، نیازی ندارد که به نیاکان خود تفاخر نماید».<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نیاکی| نام = جعفر| نام خانوادگی۲ = حسینزاده| نام۲ = پوراندخت| نام ویراستار = نسرین| نام خانوادگی ویراستار = اقتداری| فصل = | عنوان = بابل (شهر زیبای مازندران)| جلد = ۱| سال = ۱۳۸۳| چاپ = دوم| سال اصلی = ۱۳۷۹| ناشر = نشر سالمی| مکان = تهران| شابک = ۹۶۴-۶۹۴۷-۷۴-۳| صفحه = ۶}}</ref> |
* «کسی که به وطن خود خدمت میکند، نیازی ندارد که به نیاکان خود تفاخر نماید».<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نیاکی| نام = جعفر| نام خانوادگی۲ = حسینزاده| نام۲ = پوراندخت| نام ویراستار = نسرین| نام خانوادگی ویراستار = اقتداری| فصل = | عنوان = بابل (شهر زیبای مازندران)| جلد = ۱| سال = ۱۳۸۳| چاپ = دوم| سال اصلی = ۱۳۷۹| ناشر = نشر سالمی| مکان = تهران| شابک = ۹۶۴-۶۹۴۷-۷۴-۳| صفحه = ۶}}</ref> |
||
خط ۵۹: | خط ۴۸: | ||
* «نخستین روحانی یک شیاد بود، که به یک سادهلوح رسید.» |
* «نخستین روحانی یک شیاد بود، که به یک سادهلوح رسید.» |
||
* «هراسناکترین چیز برای دین و انسان دینخو، منطق و عقل سلیم است.» |
* «هراسناکترین چیز برای دین و انسان دینخو، منطق و عقل سلیم است.» |
||
* «حیوانات این امتیاز را بر انسان دارند: عالم |
* «حیوانات این امتیاز را بر انسان دارند: عالم ربانی ندارند که ارشادشان کند.» |
||
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک [[کتاب]] بزرگ بیرون است.» |
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک [[کتاب]] بزرگ بیرون است.» |
||
* «آنکه انتظار دارد هر چهارفصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه [[طبیعت]] را و نه [[زندگی]] را.» |
* «آنکه انتظار دارد هر چهارفصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه [[طبیعت]] را و نه [[زندگی]] را.» |
||
* «آیا در دنیا کسی آنقدر [[دانا|عاقل]] است که از تجارب دیگران عبرت گیرد؟» |
* «آیا در دنیا کسی آنقدر [[دانا|عاقل]] است که از تجارب دیگران عبرت گیرد؟» |
||
* «اختیار افکار ما نیز در دست خودمان نیست زیرا تقریبأ همیشه بیاختیار فکر میکنیم.» |
* «اختیار افکار ما نیز در دست خودمان نیست زیرا تقریبأ همیشه بیاختیار فکر میکنیم.» |
||
* «از روی سؤالهای شخص، بهتر از جوابهای او میتوانید |
* «از روی سؤالهای شخص، بهتر از جوابهای او میتوانید دربارهاش قضاوت کنید.» |
||
* «از خرافات |
* «از خرافات فکری بشر یکی هم این است که بکارت جزو فضائل است.» |
||
* «افرادی که بزرگترین خدمت را به [[دانش|علم]] و فرهنگ نمودهاند، نویسندگان و محققانی بودهاند که در انزوا میزیستهاند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمیها ابراز نداشتهاند.» |
* «افرادی که بزرگترین خدمت را به [[دانش|علم]] و فرهنگ نمودهاند، نویسندگان و محققانی بودهاند که در انزوا میزیستهاند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمیها ابراز نداشتهاند.» |
||
* «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر این است که قوی نیستی.» |
* «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر این است که قوی نیستی.» |
||
* «اگر میخواهید غنی شوید، از هوای نفس بکاهید.» |
* «اگر میخواهید غنی شوید، از هوای نفس بکاهید.» |
||
* «انسان در لحظه تصمیمگیری اگر [[آزادی]] باشد، آزاد است.» |
* «انسان در لحظه تصمیمگیری اگر [[آزادی]] باشد، آزاد است.» |
||
* «بدبختانه هموطنان ما، |
* «بدبختانه هموطنان ما، آنهایی که در راههای صاف و کوبیده شده راه میروند، طوری ساخته شدهاند که پیوسته در مسیر کسانی که میکوشند راه جدیدی باز کنند، سنگ میاندازند.» |
||
* «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور [[آزادی|آزاد]] [[زندگی]] کرد.» |
* «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور [[آزادی|آزاد]] [[زندگی]] کرد.» |
||
* «بر سر دوراهیهای [[زندگی]] گاهی اتفاق میافتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا میکنند، کسانی که از عاطفه پیروی نمایند، همیشه از خود مسرور و مشعوفند، ولی مردمی که در این قبیل مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده خود منفعل و نادمند.» |
* «بر سر دوراهیهای [[زندگی]] گاهی اتفاق میافتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا میکنند، کسانی که از عاطفه پیروی نمایند، همیشه از خود مسرور و مشعوفند، ولی مردمی که در این قبیل مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده خود منفعل و نادمند.» |
||
* «من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئلهای به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت، کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در |
* «من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئلهای به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت، کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در مسئلهٔ دین که نه تنها پا بر روی عقل خود میگذارند، بلکه سفیه و دیوانه میشوند و چیزهایی باور میکنند که هیچ طفل نادانی باور نمیکند و حرفهایی میزنند که ابداً هیچ سفیه دیوانهای نمیزند.» |
||
* «برگهای [[کتاب]] به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز میدهند.» |
* «برگهای [[کتاب]] به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز میدهند.» |
||
* «بگذار که [[دوستی]] کمکم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برقآسا باشد، ناگهان از نفس میافتد و متوقف میشود.» |
* «بگذار که [[دوستی]] کمکم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برقآسا باشد، ناگهان از نفس میافتد و متوقف میشود.» |
||
خط ۸۱: | خط ۷۰: | ||
* «تصور میکنم اگر کسی روزی یک ربع ساعت فقط در فکر [[زندگی]] خود باشد و بیندیشد که آن را اصلاح کند، هرماه زندگی او بهتر از ماه قبل خواهد شد.» |
* «تصور میکنم اگر کسی روزی یک ربع ساعت فقط در فکر [[زندگی]] خود باشد و بیندیشد که آن را اصلاح کند، هرماه زندگی او بهتر از ماه قبل خواهد شد.» |
||
* «تمام تعقلات و اندیشههای مرد به یک [[دوستی|محبت]] زن نمیارزد.» |
* «تمام تعقلات و اندیشههای مرد به یک [[دوستی|محبت]] زن نمیارزد.» |
||
* «تمام [[هنر |
* «تمام [[هنر]]ها برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنایی میافکند.» |
||
* «تمام مردم [[آزادی]] را دوست میدارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار میبرند.» |
* «تمام مردم [[آزادی]] را دوست میدارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار میبرند.» |
||
* «چرب زبانان اغلب نیتی ناپاک در قلب میپرورانند.» |
* «چرب زبانان اغلب نیتی ناپاک در قلب میپرورانند.» |
||
خط ۹۳: | خط ۸۲: | ||
* «خوشبختی در دنیا وجود ندارد، [[زندگی]] ما عبارت است از محاکمه یا تنبیه کردن و یا پاداش گرفتن و یا انجام اعمال احتیاطی.» |
* «خوشبختی در دنیا وجود ندارد، [[زندگی]] ما عبارت است از محاکمه یا تنبیه کردن و یا پاداش گرفتن و یا انجام اعمال احتیاطی.» |
||
* «خوشبختی کالایی است که [[طبیعت]]، آن را به قیمت بسیار گران به ما میفروشد.» |
* «خوشبختی کالایی است که [[طبیعت]]، آن را به قیمت بسیار گران به ما میفروشد.» |
||
* «در این دنیا هیچکس نمیداند که در پشت پرده ظاهری حوادث، چهها میگذرد، برمن امروز به خوبی ثابت شده که |
* «در این دنیا هیچکس نمیداند که در پشت پرده ظاهری حوادث، چهها میگذرد، برمن امروز به خوبی ثابت شده که درباره هیچچیز به استناد ظواهر نباید قضاوت کرد.» |
||
* «در بازی [[زندگی]]، انسان ابتدا گولخور است و در پایان، گولزن؛ به عبارت دیگر او [[بره]] به دنیا میآید و [[روباه]] از دنیا میرود.» |
* «در بازی [[زندگی]]، انسان ابتدا گولخور است و در پایان، گولزن؛ به عبارت دیگر او [[بره]] به دنیا میآید و [[روباه]] از دنیا میرود.» |
||
* «در قسمت نخست عمرمان سلامتی خود را صرف به دست آوردن پول میکنیم در قسمت آخر پول به دست آمده را خرج به دست آوردن سلامتی از کف رفته میکنیم و در فاصلهٔ این دو پول و سلامتی خود را هدر میدهیم.» |
* «در قسمت نخست عمرمان سلامتی خود را صرف به دست آوردن پول میکنیم در قسمت آخر پول به دست آمده را خرج به دست آوردن سلامتی از کف رفته میکنیم و در فاصلهٔ این دو پول و سلامتی خود را هدر میدهیم.» |
||
خط ۱۰۲: | خط ۹۱: | ||
* «سعادت وکامیابی در [[زندگی|زندگانی]] تابع حوادث نیست، بلکه از خود ما منشاء میگیرد.» |
* «سعادت وکامیابی در [[زندگی|زندگانی]] تابع حوادث نیست، بلکه از خود ما منشاء میگیرد.» |
||
* «[[شک]]، حالت مطبوعی نیست ولی ادعای یقین، مسخرهآمیز است.» |
* «[[شک]]، حالت مطبوعی نیست ولی ادعای یقین، مسخرهآمیز است.» |
||
* «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده و به حرکتش |
* «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده و به حرکتش درمیآورد، صحیح است که افراط در آن، سبب غرق کشتی میشود لیکن بیوجود آن کشتی را یارای حرکت نیست، هرچیزی در این جهان، خطرناک و درعین حال لازم است.» |
||
* «شیرینترین چیز در [[زندگی]]، [[عشق]] زن پاکدل به شوهرش میباشد.» |
* «شیرینترین چیز در [[زندگی]]، [[عشق]] زن پاکدل به شوهرش میباشد.» |
||
* «[[عشق]] قویترین سپاهاست زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله میکند.» |
* «[[عشق]] قویترین سپاهاست زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله میکند.» |
||
خط ۱۱۴: | خط ۱۰۳: | ||
* «کسی که از [[مرگ]] میترسد، از [[زندگی]] هم میترسد.» |
* «کسی که از [[مرگ]] میترسد، از [[زندگی]] هم میترسد.» |
||
* «شما ممکن است بتوانید [[گل|گلی]] را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید» |
* «شما ممکن است بتوانید [[گل|گلی]] را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید» |
||
* «ما همه [[کودک|کودکانی]] هستیم که به خواب میرویم، رؤیای سعادت میبینیم و چون بیدار میشویم بجز |
* «ما همه [[کودک|کودکانی]] هستیم که به خواب میرویم، رؤیای سعادت میبینیم و چون بیدار میشویم بجز تیرهروزی تعبیری نمییابیم.» |
||
* «مشغولنبودن با زندهنبودن یکی است.» |
* «مشغولنبودن با زندهنبودن یکی است.» |
||
* «مورخ باید سیر فکر بشر را که در عالم نظم |
* «مورخ باید سیر فکر بشر را که در عالم نظم غیرقابل اجتناب و به خود واگذار شده، تعقیب کند.» |
||
* «میهن ما برای ارواح پاک چه سرزمین مقدسی است.» |
* «میهن ما برای ارواح پاک چه سرزمین مقدسی است.» |
||
* «نیشهای چند [[مگس]] هرگز [[اسب]] چابک را از تاختن |
* «نیشهای چند [[مگس]] هرگز [[اسب]] چابک را از تاختن بازنمیدارد.» |
||
* «وقتی جامعهای دارای فضیلت اخلاقی است که قانون همهٔ افراد جامعه را با یک چوب براند.» |
* «وقتی جامعهای دارای فضیلت اخلاقی است که قانون همهٔ افراد جامعه را با یک چوب براند.» |
||
* «وقتی که |
* «وقتی که مسئله پول پیش میآید، همه پیرو یک [[مذهب|کیش]] و آئین میشوند.» |
||
* «هرچه بیشتر فکر میکنیم بهتر میفهمیم که هیچ نمیدانیم.» |
* «هرچه بیشتر فکر میکنیم بهتر میفهمیم که هیچ نمیدانیم.» |
||
* «هرچه عده [[ازدواج|متأهل]]ها زیادتر گردد، جنایت کمتر خواهد شد.» |
* «هرچه عده [[ازدواج|متأهل]]ها زیادتر گردد، جنایت کمتر خواهد شد.» |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۱۵: | ||
* «هرگونه [[کتاب|نوشتهای]] خوب است جز آنچه ملالآور باشد.» |
* «هرگونه [[کتاب|نوشتهای]] خوب است جز آنچه ملالآور باشد.» |
||
* «هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به [[کار]] پناه میبرم. کار، بهترین [[دارو|درمان]] دردهای من است.» |
* «هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به [[کار]] پناه میبرم. کار، بهترین [[دارو|درمان]] دردهای من است.» |
||
* «همهٔ ما، در یک [[مذهب]] مشترک هستیم و آن هم ثروت است.» |
* «همهٔ ما، در یک [[مذهب]] مشترک هستیم و آن هم ثروت است.» |
||
* «نخستین پیامبر، نخستین شیادی بود که به نخستین ابله برخورد کرد.» |
* «نخستین پیامبر، نخستین شیادی بود که به نخستین ابله برخورد کرد.» |
||
* «یک قلب پاک از تمام معابد و مساجد زیبای جهان زیباتر است.» |
* «یک قلب پاک از تمام معابد و مساجد زیبای جهان زیباتر است.» |
||
* « |
* «گل را میتوان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمیتوان در فضا کشت» |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | * «اگر بخواهیم |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | * «اگر بخواهیم دربارهٔ اشخاص از روی آنچه انجام دادهاند حکم کنیم، ولتر بدون منازع بزرگترین نویسنده اروپا در قرن جدید است... قضا عمر او را هشتاد و سه سال تعیین کرد که در طی آن به آهستگی ترکیب فاسد عصر خود را از هم گسیخت؛ او برای مبارزه با زمان خویش وقت کافی در اختیار داشت و هنگامی از پا درآمد که فاتح شده بود.» |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
⚫ | |||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۹
ولتر (۲۱ نوامبر ۱۶۹۴–۳۰ مه ۱۷۷۸) از فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است.
دارای منبع
رساله در باب مدارا
- آیا باید از برخورد ملایم اجتناب کرد زیرا این نگرانی وجود دارد که ملایمت همان شورشی را برانگیزد که سنگدلی؟
- بردباری هرگز جنگ داخلی را تهییج نکرده است؛ حال آنکه تعصب خون بر زمین جاری ساخته است.
- فلسفه، تنها فلسفه، این خواهر دین، دستانی را خلع کرد که خرافات مدتی بس طولانی به خون آغشته کرده بودند؛ و ذهن بشر هنگامی که از مستی به درآمد و هشیار شد، از این همه افراط که تعصب به بار آورده بود در شگفتی ماند.
- حقوق انسانی را نمیتوان بر هیچ پایهای بنا نهاد مگر بر پایه حقوق طبیعت؛ و اصل اساسی، اصل جهان شمول در سرتاسر زمین از این قرار است: «آن چیزی که بر خودت روا نمی دانی بر دبگری روا مدار». حال معلوم نیست چگونه با وجود چنین اصلی، انسانی میتواند به انسان دیگر بگوید «ایمان بیاور به آنچه من ایمان دارم، از آنچه ایمان داری دست بکش وگرنه هلاک خواهی شد».
- [سقراط] تنها کسی بود که به دلیل عقایدش به دست یونانیها کشته شده است. اگر این امر دلیل محکومیتش بود، مایه سرافرازی [حامیان] نابردباری نیست.
- اصل اساسی و مورد قبول سنا و مردم روم این جمله بود: «دغدغه خاطر بابت بی حرمتی نسبت به خدایان، تنها از آن خدایان است».
- آیا بردباری حق الهی است یا نابردباری؟ اگر میخواهید مانند مسیح باشید، شهید شوید و نه جلاد.
- دراین زندگی کوتاه، نه تنها آزار و ستم آنهایی که به شیوه ما نمیاندیشند، ظالمانه است، بلکه باید از خود بپرسیم آیا محکومیت ابدی آنها نیز عملی جسورانه نیست؟ ... آیا ما از تمامی خواستهها ئ دوستورهای خداوند باخبریم؟ آیا ما بر وسعت بخشندگیاو واقفیم؟ آیا مجاز نیستسم به همان میزانی که از او میترسیم به او امیدوار باشیم؟
- فصل ۱۸: تنها مواردی که نابردباری حقی انسانی است: هر خطایی جرم [و مستوجب مجازات] محسوب نمیشود، مگر اینکه موجب اخلال در جامعه شود. خطایی موجب اخلال در جامعه است که تعصب و خشک اندیشی را القا کند. در نتیجه برای اینکه انسانها سزاوار بردباری شوند، باید از تعصب و خشک اندیشی عاری شوند.
- انجام حتی کوچکترین بدی برای دست یافتن به بزرگترین خوبیها جایز نیست.
ساده دل
- سرزمینی در جهان نیست که [در آن] عشق، از عاشقان شاعر نسازد.
- «کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند.»
- سؤال در معجزات (۱۷۶۵)
مردی با چهل سکه
- «آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر.»
- «جنگ تهاجمی، جنگ وحشیها است؛ آنکه از خود دفاع میکند، محق است.»
- «ما فقیر هستیم اما خوشسلیقهایم.»
- «یکی از دلایل جدیدی که موجب فقر ما است، احتیاجات جدید ما است.»
نامههای آمابدز
- «پاپ میمیرد اما دستگاه او پابرجاست.»
- «زهد و عفاف در قلب نشستهاست، نه جای دیگر.»
قاموس فلسفی
- «تصادف، کلمهای است بیمعنی، هیچ چیز بدون دلیل به وجود نمیآید.»
- «دوستی ازدواج دو روح است و مانند هر ازدواجی تابع متارکه.»
- «کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
نمایشنامه «اودیپ»
- «حسن ظن عامه در حق کشیشان بیخود است// علم اینها بر اساس جهل و نادانی ماست»
- «جز به خود یا جز به آنچه دیدهای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در کار نیست»
پراکنده
- «در سیاره کوچک ما، عقاید بیش از طاعون و زلزله، موجب بلایا شده است.»[۱]
- «کسی که به وطن خود خدمت میکند، نیازی ندارد که به نیاکان خود تفاخر نماید».[۲]
بدون منبع
- «آخرین درجه فساد، به کار بردن قوانین برای ظلم است.»
- «آدمی هرگز بدکار و خبیث به دنیا نمیآید. بدکاری و خباثت نیز بیماری عارضی است.»
- «نخستین روحانی یک شیاد بود، که به یک سادهلوح رسید.»
- «هراسناکترین چیز برای دین و انسان دینخو، منطق و عقل سلیم است.»
- «حیوانات این امتیاز را بر انسان دارند: عالم ربانی ندارند که ارشادشان کند.»
- «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»
- «آنکه انتظار دارد هر چهارفصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را.»
- «آیا در دنیا کسی آنقدر عاقل است که از تجارب دیگران عبرت گیرد؟»
- «اختیار افکار ما نیز در دست خودمان نیست زیرا تقریبأ همیشه بیاختیار فکر میکنیم.»
- «از روی سؤالهای شخص، بهتر از جوابهای او میتوانید دربارهاش قضاوت کنید.»
- «از خرافات فکری بشر یکی هم این است که بکارت جزو فضائل است.»
- «افرادی که بزرگترین خدمت را به علم و فرهنگ نمودهاند، نویسندگان و محققانی بودهاند که در انزوا میزیستهاند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمیها ابراز نداشتهاند.»
- «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر این است که قوی نیستی.»
- «اگر میخواهید غنی شوید، از هوای نفس بکاهید.»
- «انسان در لحظه تصمیمگیری اگر آزادی باشد، آزاد است.»
- «بدبختانه هموطنان ما، آنهایی که در راههای صاف و کوبیده شده راه میروند، طوری ساخته شدهاند که پیوسته در مسیر کسانی که میکوشند راه جدیدی باز کنند، سنگ میاندازند.»
- «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور آزاد زندگی کرد.»
- «بر سر دوراهیهای زندگی گاهی اتفاق میافتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا میکنند، کسانی که از عاطفه پیروی نمایند، همیشه از خود مسرور و مشعوفند، ولی مردمی که در این قبیل مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده خود منفعل و نادمند.»
- «من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئلهای به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت، کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در مسئلهٔ دین که نه تنها پا بر روی عقل خود میگذارند، بلکه سفیه و دیوانه میشوند و چیزهایی باور میکنند که هیچ طفل نادانی باور نمیکند و حرفهایی میزنند که ابداً هیچ سفیه دیوانهای نمیزند.»
- «برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز میدهند.»
- «بگذار که دوستی کمکم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برقآسا باشد، ناگهان از نفس میافتد و متوقف میشود.»
- «بهترین راه برای جلب نیکی، رفع بدی است.»
- «پیوند عشق حقیقی حتی با مرگ گسیخته نمیشود، چه رسد به دوری.»
- «تاریخ فقط تصویر جنایات و تیرهبختیهای بشر است.»
- «تصور میکنم اگر کسی روزی یک ربع ساعت فقط در فکر زندگی خود باشد و بیندیشد که آن را اصلاح کند، هرماه زندگی او بهتر از ماه قبل خواهد شد.»
- «تمام تعقلات و اندیشههای مرد به یک محبت زن نمیارزد.»
- «تمام هنرها برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنایی میافکند.»
- «تمام مردم آزادی را دوست میدارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار میبرند.»
- «چرب زبانان اغلب نیتی ناپاک در قلب میپرورانند.»
- «حقایق را بگویید و مردم را آگاه سازید، هرچند مطمئن باشید که کشته خواهید شد.»
- «حقیقت را عزیز دار ولی اشتباه را عفو کن.»
- «حکومت کشوری که در آن تکدی به صورت حرفه در آید، بد و فاسد است.»
- «خانم! زیبایی شما فقط چشم را لذت میبخشد، اما زیبایی اخلاق و فهم شما، روح را نوازش میدهد.»
- «خدا، امید و خواب را برای جبران غمهای زندگی به ما ارزانی داشتهاست.»
- «خطاهای بشری، اول رهگذر است و بعد میهمان، چندی نمیگذرد که صاحبخانه میشود.»
- «خوشبختی خانوادگی طولانیترین و محکمترین و شیرینترین سعادتهاست.»
- «خوشبختی در دنیا وجود ندارد، زندگی ما عبارت است از محاکمه یا تنبیه کردن و یا پاداش گرفتن و یا انجام اعمال احتیاطی.»
- «خوشبختی کالایی است که طبیعت، آن را به قیمت بسیار گران به ما میفروشد.»
- «در این دنیا هیچکس نمیداند که در پشت پرده ظاهری حوادث، چهها میگذرد، برمن امروز به خوبی ثابت شده که درباره هیچچیز به استناد ظواهر نباید قضاوت کرد.»
- «در بازی زندگی، انسان ابتدا گولخور است و در پایان، گولزن؛ به عبارت دیگر او بره به دنیا میآید و روباه از دنیا میرود.»
- «در قسمت نخست عمرمان سلامتی خود را صرف به دست آوردن پول میکنیم در قسمت آخر پول به دست آمده را خرج به دست آوردن سلامتی از کف رفته میکنیم و در فاصلهٔ این دو پول و سلامتی خود را هدر میدهیم.»
- «دوست مثل درشکه در روز بارانی، کمیاب است.»
- «زندگی مانند کودکی است که اگر میخواهید به خواب نرود، پیوسته باید او را سرگرم داشت.»
- «سعادت جز رؤیا چیز دیگری نیست، فقط ظاهرأ حقیقت دارد، چه وقتی انسان میخواهد مقدار زندگی را حساب کند نباید اندازه لذات را بسنجد بلکه باید تألماتی را که از آنها رهایی یافتهاست در نظر بگیرد.»
- «سعادت، مثل هر فضیلتی از دو چیز به وجود میآید، صرفهجویی و کوشش.»
- «سعادت وکامیابی در زندگانی تابع حوادث نیست، بلکه از خود ما منشاء میگیرد.»
- «شک، حالت مطبوعی نیست ولی ادعای یقین، مسخرهآمیز است.»
- «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده و به حرکتش درمیآورد، صحیح است که افراط در آن، سبب غرق کشتی میشود لیکن بیوجود آن کشتی را یارای حرکت نیست، هرچیزی در این جهان، خطرناک و درعین حال لازم است.»
- «شیرینترین چیز در زندگی، عشق زن پاکدل به شوهرش میباشد.»
- «عشق قویترین سپاهاست زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله میکند.»
- «عشق وسیلهای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند.»
- «عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.»
- «فرصت بدیکردن در هر روز، صدها بار به دست میآید و فرصت خوبیکردن در هر سال، یک بار.»
- «قلم روزنامهنگار مانند تیشهای است که نمیشود آن را شکست؛ این تیشه بدان منظور ساخته شدهاست که دنیای قدیم را ویران کند و دنیای تازهای به وجود آورد.»
- «کار و کوشش ما را از سه شر بزرگ میرهاند: ملالت و دلسردی، رذیلت و تباهی و فقر و نیازمندی. در هر جامعهای که کارها بر اساس استعدادها تقسیم نشود، درواقع همه بیکارند.»
- «کتاب بر دنیای مدنیت فرمانروایی میکند.»
- «کسانی که از حیث استعداد و قریحه مافوق دیگران هستند، غالبأ به خطا و تقصیر نزدیک ترند، زیرا هیچ علتی ندارد که استعداد، اشخاص را مافوق بشر قرار دهد.»
- «کسی که از مرگ میترسد، از زندگی هم میترسد.»
- «شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید»
- «ما همه کودکانی هستیم که به خواب میرویم، رؤیای سعادت میبینیم و چون بیدار میشویم بجز تیرهروزی تعبیری نمییابیم.»
- «مشغولنبودن با زندهنبودن یکی است.»
- «مورخ باید سیر فکر بشر را که در عالم نظم غیرقابل اجتناب و به خود واگذار شده، تعقیب کند.»
- «میهن ما برای ارواح پاک چه سرزمین مقدسی است.»
- «نیشهای چند مگس هرگز اسب چابک را از تاختن بازنمیدارد.»
- «وقتی جامعهای دارای فضیلت اخلاقی است که قانون همهٔ افراد جامعه را با یک چوب براند.»
- «وقتی که مسئله پول پیش میآید، همه پیرو یک کیش و آئین میشوند.»
- «هرچه بیشتر فکر میکنیم بهتر میفهمیم که هیچ نمیدانیم.»
- «هرچه عده متأهلها زیادتر گردد، جنایت کمتر خواهد شد.»
- «هرشخصی دو بار میمیرد، یک بار آنگاه که عشق از دلش میرود و بار دیگر زمانی که زندگی را بدرود میگوید، اما وداع با زندگی در برابر مرگ عشق، ناچیز است.»
- «هرگونه نوشتهای خوب است جز آنچه ملالآور باشد.»
- «هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به کار پناه میبرم. کار، بهترین درمان دردهای من است.»
- «همهٔ ما، در یک مذهب مشترک هستیم و آن هم ثروت است.»
- «نخستین پیامبر، نخستین شیادی بود که به نخستین ابله برخورد کرد.»
- «یک قلب پاک از تمام معابد و مساجد زیبای جهان زیباتر است.»
- «گل را میتوان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمیتوان در فضا کشت»
دربارهٔ ولتر
- «آفریدهای بود مرکب از شعله و هوا و از هر موجود زندهای سبکخیزتر؛ ذرات اثیری او از ذرات دیگر مردم جنبندهتر بود، ساختمان مغزی هیچکس به ظرافت مغز او نبود و هیچکس چنین تعادل دقیق و در عین حال متغیر نداشت.»
- تن، در کتاب «حکومت پیشین»؛ نیویورک، ۱۸۷۶؛ ص. ۲۶۲
- «اگر بخواهیم دربارهٔ اشخاص از روی آنچه انجام دادهاند حکم کنیم، ولتر بدون منازع بزرگترین نویسنده اروپا در قرن جدید است... قضا عمر او را هشتاد و سه سال تعیین کرد که در طی آن به آهستگی ترکیب فاسد عصر خود را از هم گسیخت؛ او برای مبارزه با زمان خویش وقت کافی در اختیار داشت و هنگامی از پا درآمد که فاتح شده بود.»
- لامارتین، «داستانها»، ص. ۶ و ۹
- «اگر خانواده سلطنتی بوربون بر نوشتهها و کتابها نظارت میکردند، میتوانستند خود را حفظ کنند. پیشرفت توپخانه رژیم فئودال را از میان برداشت؛ مرکب و قلم نیز تشکیلات اجتماعی جدید را به هم خواهد زد.»
- ناپلئون بناپارت، برتو در کتاب «ناپلئون از سخنان خود او»؛ شیکاگو، ۱۹۱۶؛ ص. ۶۳
- «او کسی است که تمام نیروهای جهنمی در اختیار او بود.»
- سنت-بوو، رجال قرن هیجدهم، چاپ نیویورک، ۱۹۰۵ جلد اول ص. ۱۹۶
- «شیطان در کالبد او رفته بود.»
- سنت-بوو، رجال قرن هیجدهم، چاپ نیویورک، ۱۹۰۵ جلد اول ص. ۱۹۶
- «لازم بود که شیرهای خندانی قدم به میدان نهند، بنابراین ولتر آمد و با خنده همهچیز را نابود کرد.»
- فریدریش نیچه، براندس، ص. ۵۷
- «نام ولتر مشخص و مبین تمام قرن هیجدهم است.»
- ویکتور هوگو، خطابه صدمین سالگرد وفات ولتر
- «ولتر و روسو فرانسه را برباد دادند.»
- لویی شانزدهم، تلنتایر، ص. ۵۲۶
- «هوش محضی که خشم را به شوخی و آتش را به روشنی مبدل میساخت.»
- جی. م. رابرتسن، در کتاب «ولتر»؛ چاپ لندن، ۱۹۲۲؛ ص. ۷۶
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |
- ↑ نامه به الی برتراند (پنجم ژانویه 1759)
- ↑ نیاکی، جعفر و پوراندخت حسینزاده. نسرین اقتداری. بابل (شهر زیبای مازندران). ج. ۱. چاپ دوم. تهران: نشر سالمی، ۱۳۸۳. ۶. شابک ۹۶۴-۶۹۴۷-۷۴-۳.