جلیل صفربیگی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۵: خط ۹۵:


[[رده:اهالی ایران|ص]]
[[رده:اهالی ایران|ص]]
[[رده:اهالی ایلام|ص]]

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۵

جلیل صفربیگی (متولد سوم بهمن سال ۱۳۵۳ در ایلام) شاعر معاصر اهل ایران است.

گفتاوردها

  • عمری است که مشت بر درم می کوبند / پا بر سر و روی باورم می کوبند

مشتی کلمه مدام از شب تا صبح / انگار که میخ در سرم می کوبند


  • با حوصله کیف و چمدانم را بست / انگار که دست و پای جانم را بست

گفتم که بگویم چقدر دوس...ولی / با بوسه ی محکمی دهانم را بست


  • کم نامه ی خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست

دارم خفه می شوم در این تنهایی/ لطفاً کمی آغوش برایم بفرست


  • لطفاً دو سه سطر زندگی قرض بگیر / لای کلمات مرده را درز بگیر

نگذار به مردن دلم بو ببرند / این شاعر مرده را خودت فرض بگیر


  • دریا به سرش زده پری می رقصد / ناهید کنار مشتری می رقصد

بانو تو مگر چه کرده ای با عالم / با عشق تو رود بندری می رقصد


  • سی ساله شدم هنوز کودک هستم / هم بازی باد و بادبادک هستم

عاشق بشوم؟ نه! بچه ها منتظرند / من مادر چند کفشدوزک هستم


  • یک عمر به اشتباه دعوا کردیم / شیطان و من و گناه دعوا کردیم

آدم شده بودم و نمی دانستم / عمری سر یک کلاه دعوا کردیم


  • تا عشق دوید از دهانم بیرون / نام تو کشید از دهانم بیرون

گفتم که به تو حرف دلم را بزنم / یک بوسه پرید از دهانم بیرون


  • اسبی که به روی قالی خانه‌ی ماست / در تاخت و تاز خالی خانه‌ی ماست

آن گاو که در تابلو نقاشی است / خوشبخت‌تر از اهالی خانه‌ی ماست!


  • زنبیل پر از ترانه در دستش بود / یک نامه ی عاشقانه در دستش بود

ختم صلوات داشت باران انگار / تسبیح هزار دانه در دستش بود


  • پرواز چه لذتی دارد

وقتی زنبور کارگری باشی که نتوانی عاشق ملکه بشوی


  • مانند علفهای لب مردابیم / خوابیم و همیشه تا کمر در خوابیم

مرگ آمده است زندگی را بخورد* / ما هم گاهی کرم سر قلابیم


  • در حنجره هاي ما صدا را بفشار / صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار

تاريكي از اين قشنگ تر مي خواهي؟ / اي مرگ بيا گلوي ما را بفشار


  • هر چند كه بيمار تو هستيم همه / ديوانه ي ديدار تو هستيم همه

بين خودمان بماند آقا عمري است / انگار طلب كار تو هستيم همه


  • هر روز به ما اگر كه سر هم بزني / بر ريشه ي خواب ما تبر هم بزني

آقا تو كه خوب مي شناسي ما را / زنگ در خانه را اگر هم بزني…


  • يك عمر تو زخم هاي ما را بستي / هر روز كشيدي به سر ما دستي

شعبان كه به نيمه مي رسد آقا جان / ما تازه به يادمان مي آيد هستي!


  • فریاد حسین را شنیدیم همه / از کوفه به سوی او دویدیم همه

رفتیم به کربلا ولی برگشتیم / از شمر امان نامه خریدیم همه


  • این سنگ خدایان که تبر می شکنند / روزی که بیایی از کمر می شکنند

بردار تبر را و بزن ابراهیم / بت های بزرگ زودتر می شکنند


  • در اوج یقین اگرچه تردیدی هست / در هر قفسی، کلید امیدی هست

چشمک زدن ستاره در شب یعنی / توی چمدان ماه، خورشیدی هست


  • این چشم دریده چشمه ی فریاد است / پژواک سکوت سنگ ها در باد است

با من به چه چیز زندگی خیره شده / این آینه ای که کور مادر زاد است؟


  • انگار همیشه جای یک تن خالی ست / این بار کسی نیست نه!اصلن خالی ست

یک نیمکت نشسته دارم در خود / جای دو نفر همیشه در من خالی ست


  • چندی است که سخت از خودم لبریزم / آن گونه که باید از خودم بگریزم

انگار که شیر آب هرزی هستم / چک چک چک چک به پای خود می ریزم