ژان پل: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
* «بدبختی، میتواند مانند عقرب در هرگوشه و کناری بهخزد.» |
* «بدبختی، میتواند مانند عقرب در هرگوشه و کناری بهخزد.» |
||
** ''Feldprediger Schmelzle'' |
** ''Feldprediger Schmelzle'' |
||
* «تا زمانیکه نام خداوند برزبان ملتی جاری است، چشم انسان بهآسمان |
* «تا زمانیکه نام خداوند برزبان ملتی جاری است، چشم انسان بهآسمان دوختهاست.» |
||
** ''Levana'' |
** ''Levana'' |
||
* «تملقگوئی، زائیده خصلت انسان متملق است؛ او بهندرت در طلب سود بهچاپلوسی |
* «تملقگوئی، زائیده خصلت انسان متملق است؛ او بهندرت در طلب سود بهچاپلوسی میپردازد زیرا تملوق گوی همگان است، فقیر و غنی، دنی و رفیع.» |
||
** ''Bemerkungen über den Menschen - جلد پنجم، قطع کوچک/ فوریه ۱۸۰۳'' |
** ''Bemerkungen über den Menschen - جلد پنجم، قطع کوچک/ فوریه ۱۸۰۳'' |
||
* «چرا پرهیزگاری دیگران را دهمرتبه بیشتر از عفاف خویش میپسندیم؟ چرا فداکاری دیگران را بهگرمی میپذیریم؟ اما، خود از انجام آن شرم داریم. اشتباه در چیست و از کیست؟» |
* «چرا پرهیزگاری دیگران را دهمرتبه بیشتر از عفاف خویش میپسندیم؟ چرا فداکاری دیگران را بهگرمی میپذیریم؟ اما، خود از انجام آن شرم داریم. اشتباه در چیست و از کیست؟» |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
* «در این دریای متلاطم زندگی و از میان صدها کشتی سرگردان فریادم را از طریق بلندگوهای خبری نخواهی شنید، خوشتر آن دارم که از نزدیک، زمزمه کنان سر بهدامانت گذاشته و برایت بگویم.» |
* «در این دریای متلاطم زندگی و از میان صدها کشتی سرگردان فریادم را از طریق بلندگوهای خبری نخواهی شنید، خوشتر آن دارم که از نزدیک، زمزمه کنان سر بهدامانت گذاشته و برایت بگویم.» |
||
** ''Siebenkäs'' |
** ''Siebenkäs'' |
||
* «در درون انسانهای پراوهام، مانند |
* «در درون انسانهای پراوهام، مانند سرزمینهای داغ جنوب یا برقلههای فرازمند کوهها، تمام "بینهایتهاً در کنار هم قرار گرفتهاند.» |
||
** ''لژ نامریی'' |
** ''لژ نامریی'' |
||
* «دوشیزهگان، همانند زر ناب هرچه خالصتر باشند نرمترند.» |
* «دوشیزهگان، همانند زر ناب هرچه خالصتر باشند نرمترند.» |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
** ''Levana'' |
** ''Levana'' |
||
== منسوب به ژان پل == |
== منسوب به ژان پل == |
||
* «آنقدر که ازدست دادن چیزی ما را افسرده |
* «آنقدر که ازدست دادن چیزی ما را افسرده میکند، از داشتن همان چیز احساس خوشبختی نمیکنیم.» |
||
* «اصلاح گران همیشه فراموش |
* «اصلاح گران همیشه فراموش میکنند که برای به حرکت درآوردن عقربه ساعت شمار، باید ابتدا عقربه دقیقه شمار را بچرخانند.» |
||
* «انسان به مرور تبدیل به فولاد |
* «انسان به مرور تبدیل به فولاد میشود، هرگاه که پس از هر گرگرفتنی به سردی میگراید.» |
||
* «انسان در هیچ |
* «انسان در هیچ مرحلهای به زیبایی زمانی که از کسی پوزش میطلبد یا خود پوزش کسی را میپذیرد، نیست.» |
||
* «انسان روشمند از آزاداندیشی به دور است.» |
* «انسان روشمند از آزاداندیشی به دور است.» |
||
* «انسانها از کوه سبز زندگی بالا میروند تا در قله منجمد آن جان سپارند.» |
* «انسانها از کوه سبز زندگی بالا میروند تا در قله منجمد آن جان سپارند.» |
||
* «برلین، بیش تر از یک شهر است، او بخشی از دنیاست.» |
* «برلین، بیش تر از یک شهر است، او بخشی از دنیاست.» |
||
* «تنها معجزه بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به |
* «تنها معجزه بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزهاست.» |
||
* «چراغ مذهب، یکی پس از دیگری خاموش |
* «چراغ مذهب، یکی پس از دیگری خاموش میشود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.» |
||
* «خود را فدای بشریت کردن آسان تر از عشق به بشریت است.» |
* «خود را فدای بشریت کردن آسان تر از عشق به بشریت است.» |
||
* «خوشحالی و لبخند کودکان، بهار زندگی است.» |
* «خوشحالی و لبخند کودکان، بهار زندگی است.» |
||
* «ساعت و کودک را نباید پیوسته کوک کرد؛ باید اجازه داد تا قدری هم بچرخند.» |
* «ساعت و کودک را نباید پیوسته کوک کرد؛ باید اجازه داد تا قدری هم بچرخند.» |
||
* «سخن به شیرینی بران، شاید این گفتار آخرینت باشد.» |
* «سخن به شیرینی بران، شاید این گفتار آخرینت باشد.» |
||
* «طنز و شوخ طبعی، |
* «طنز و شوخ طبعی، چشمهای جوشان است؛ عبوس و تلخ رو بودن هرگز.» |
||
* «کسی که از درک طنز عاجز است ، از جدی بودن نیز بویی |
* «کسی که از درک طنز عاجز است ، از جدی بودن نیز بویی نبردهاست.» |
||
* «کودکان |
* «کودکان هدیهای بزرگند، هرچند هدیهای خدایی نیستند اما بزرگند.» |
||
* «گناه بزرگ انسان اینست که دارای گناهای کوچک است.» |
* «گناه بزرگ انسان اینست که دارای گناهای کوچک است.» |
||
* «مطالعه مانند مسافرت، |
* «مطالعه مانند مسافرت، «یک جانبه نگری» را از سر به در میکند.» |
||
* «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.» |
* «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.» |
||
* «هنر، نان |
* «هنر، نان نمیشود ولی شراب زندگی است.» |
||
== درباره ژان پل == |
== درباره ژان پل == |
||
* «طنز، زاییده هوش نیست، بلکه تراوش قلب است.» |
* «طنز، زاییده هوش نیست، بلکه تراوش قلب است.» |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
{{میانبر}} |
{{میانبر}} |
||
[[رده:شاعران|پل، ژان]] |
[[رده:شاعران|پل، ژان]] |
||
[[رده: |
[[رده:نویسندگان|پل، ژان]] |
||
[[bg:Жан Пол]] |
[[bg:Жан Пол]] |
نسخهٔ ۱۶ اکتبر ۲۰۰۶، ساعت ۱۳:۳۲
ژان پل، نام اصلی (یوهان پاول فریدریش ریشتر)، شاعر و نویسنده آلمانی، از دانشمندان علوم تعلیم و تربیتی قرن هیجده و نوزده اروپا است. (۱۷۶۳ - ۱۸۲۵ میلادی).
دارای منبع
- «آنکه در پی منافع خویش است، از نادانی دیگران رنج نمیبرد.»
- Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳
- «اگر دربرابر نیش زنبور و تیر سرنوشت آرامش خود را حفظ نکنیم، آن نیش و آن تیر در پیکرمان شکسته و بهجای خواهد ماند.»
- Hesperus
- «بدبختی، میتواند مانند عقرب در هرگوشه و کناری بهخزد.»
- Feldprediger Schmelzle
- «تا زمانیکه نام خداوند برزبان ملتی جاری است، چشم انسان بهآسمان دوختهاست.»
- Levana
- «تملقگوئی، زائیده خصلت انسان متملق است؛ او بهندرت در طلب سود بهچاپلوسی میپردازد زیرا تملوق گوی همگان است، فقیر و غنی، دنی و رفیع.»
- Bemerkungen über den Menschen - جلد پنجم، قطع کوچک/ فوریه ۱۸۰۳
- «چرا پرهیزگاری دیگران را دهمرتبه بیشتر از عفاف خویش میپسندیم؟ چرا فداکاری دیگران را بهگرمی میپذیریم؟ اما، خود از انجام آن شرم داریم. اشتباه در چیست و از کیست؟»
- Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳
- «خاطره، تنها بهشتی است که نمیتوانند ما را از آن طرد کنند.»
- لژ نامرئی
- «خدای عبوس و چهره درهم کشیده، یک تضاد، بلکه خود شیطان است.»
- Levana
- «در این دریای متلاطم زندگی و از میان صدها کشتی سرگردان فریادم را از طریق بلندگوهای خبری نخواهی شنید، خوشتر آن دارم که از نزدیک، زمزمه کنان سر بهدامانت گذاشته و برایت بگویم.»
- Siebenkäs
- «در درون انسانهای پراوهام، مانند سرزمینهای داغ جنوب یا برقلههای فرازمند کوهها، تمام "بینهایتهاً در کنار هم قرار گرفتهاند.»
- لژ نامریی
- «دوشیزهگان، همانند زر ناب هرچه خالصتر باشند نرمترند.»
- Blumen-, Frucht- und Dornenstücke
- «رنجها، همچون ابرهای طوفانزا هستند که از دور تیره بهنظر میآیند و برفراز ما بهرنگ خاکستری مینمایند.»
- Hesperus
- «شاعر، مانند سیم تار است که هنگام لرزش و طنینافکندن، از دیده پنهان میگردد.»
- Dr. Katzenbergers Badereise
- «قلب آدمی بههنگام غروب، حاکم مطلق است.»
- Dämmerungen für Deutschland
- «نهتنها کسب دانش، بلکه "تکرار" نیز، مادر تعلیم و تربیت است.»
- Levana
- «وقوع ظلمتهای ناگهانی، مانند خورشیدگرفتگی است که پایدار نمیماند و ناگهان نیز از نظرها پنهان میشود.»
- Politische Fastenpredigten
- «هر حکایت دلنشینی و هر شعر زیبایی، سرشار از آموزش است.»
- Levana
- «یک مرد غمگین را میتوانم تحمل کنم اما یک کودک افسرده را هرگز.»
- Levana
منسوب به ژان پل
- «آنقدر که ازدست دادن چیزی ما را افسرده میکند، از داشتن همان چیز احساس خوشبختی نمیکنیم.»
- «اصلاح گران همیشه فراموش میکنند که برای به حرکت درآوردن عقربه ساعت شمار، باید ابتدا عقربه دقیقه شمار را بچرخانند.»
- «انسان به مرور تبدیل به فولاد میشود، هرگاه که پس از هر گرگرفتنی به سردی میگراید.»
- «انسان در هیچ مرحلهای به زیبایی زمانی که از کسی پوزش میطلبد یا خود پوزش کسی را میپذیرد، نیست.»
- «انسان روشمند از آزاداندیشی به دور است.»
- «انسانها از کوه سبز زندگی بالا میروند تا در قله منجمد آن جان سپارند.»
- «برلین، بیش تر از یک شهر است، او بخشی از دنیاست.»
- «تنها معجزه بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزهاست.»
- «چراغ مذهب، یکی پس از دیگری خاموش میشود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.»
- «خود را فدای بشریت کردن آسان تر از عشق به بشریت است.»
- «خوشحالی و لبخند کودکان، بهار زندگی است.»
- «ساعت و کودک را نباید پیوسته کوک کرد؛ باید اجازه داد تا قدری هم بچرخند.»
- «سخن به شیرینی بران، شاید این گفتار آخرینت باشد.»
- «طنز و شوخ طبعی، چشمهای جوشان است؛ عبوس و تلخ رو بودن هرگز.»
- «کسی که از درک طنز عاجز است ، از جدی بودن نیز بویی نبردهاست.»
- «کودکان هدیهای بزرگند، هرچند هدیهای خدایی نیستند اما بزرگند.»
- «گناه بزرگ انسان اینست که دارای گناهای کوچک است.»
- «مطالعه مانند مسافرت، «یک جانبه نگری» را از سر به در میکند.»
- «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»
- «هنر، نان نمیشود ولی شراب زندگی است.»
درباره ژان پل
- «طنز، زاییده هوش نیست، بلکه تراوش قلب است.»
- Ludwig Börne - سخنرانی در مجلس یادبود ژان پل
منبع
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |