سنایی: تفاوت میان نسخهها
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز سنائی به سنائی غزنوی منتقل شد: طبق قوانین ویکی |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز سنائی غزنوی به سنایی غزنوی منتقل شد: طبق ظوابط |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۶، ساعت ۲۰:۰۱
حکیم ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی مشهور به سنایی غزنوی از شاعران فارسیزبان و عارفان عالیقدر ایرانی است. زادروز وی (نیمه دوم قرن پنجم (هجری قمری)) در غزنین می باشد. حکیم سنائی غزنوی به تاریخ (۵۴۵ (هجری قمری)) در غزنین درگذشت.
دارای منبع
- «آنچنان زی که بمیری برهی// نه چنان زی که بمیری برهند»
- دیوان حکیم سنائی
- «از تواضع بزرگوار شوی// و از تكبر ذليل و خوار شوی»
- دیوان حکیم سنائی
- «از حسرت آن ديده چون ديده آهو// اين ديده نهدرخواب نهبيدار چو خرگوش»
- دیوان حکیم سنائی
- «اندر اين خاكدان فرسوده// هيچ كس را نبينی آسوده»
- دیوان حکیم سنائی
- «اندر اين ره كه راه مردان است// هرکه خود را شناخت مرد آنست»
- دیوان حکیم سنائی
- «ای بهديدار فتنه چون طاووس// وی بهگفتار غرّه چون كفتار// عالمت غافلست و تو غافل// خفته را خفته كی كند بيدار»
- دیوان حکیم سنائی
- «ای بیخبر از سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نهآموختنی»
- دیوان حکیم سنائی
- «اين مثل زد وزير با بهمــن// دوسـت نادان بتر زصـد دشمن// بشنو اين نكته را كه سخت نكوست// مار به دشمنت، كه نادان دوست»
- دیوان حکیم سنائی
- «با بدان كم نشين كه در مانی// خوپذير است نفس انسانی»
- دیوان حکیم سنائی
- «بودِ بسيارخوار بینور است// از گلوبنده خواجگی دور است»
- دیوان حکیم سنائی
- «پر خـوری، ژندهپيل باشی تو// كم خـوری، جبرئيل باشی تو»
- دیوان حکیم سنائی
- «تو دست چپ در این معنی زدست راست نشناسی// کنون با این خری خواهی که اسرار خدا یابی»
- دیوان حکیم سنائی
- «حايض او، من شده بهگرمابه// ماهی او من طپيده در تابه»
- دیوان حکیم سنائی
- «خادمانند نامشان كافور// ليك رخشان سيهتر از عنبر»
- دیوان حکیم سنائی
- «خرمن خود را بهدست خويشتن سوزيم ما// كرم پيله هم بهدست خويشتن دوزد كفن»
- دیوان حکیم سنائی
- «خور اندک فزون کند حلمت// خور بسیار کم کند علمت»
- دیوان حکیم سنائی
- «در جستن نان آب رخ خويش مريزيد// در نار مسوزید روان از پی نان را»
- دیوان حکیم سنائی
- «در دهاندار تا بود دندان// چون گرانی كند بكن دندان»
- دیوان حکیم سنائی
- «دوستان را بهگاه سود و زيان// بتوان ديد و آزمود توان»
- دیوان حکیم سنائی
- «دوست گرچه دوصد، دويار بود// دشمن ار چه يكی، هـزار بود»
- دیوان حکیم سنائی
- «دهخدا گفت ار نمكساری شود انبان كون// گوزهای بینمك پراند اهل روستا»
- دیوان حکیم سنائی
- «رشته تا يكتاست آنرا زور زالی بگسلد// چون دوتا شد عاجز آيد از گسستن زال زر»
- دیوان حکیم سنائی
- «ستد و داد را مباش زبون// مرده بهتر كه زنده و مغبون»
- دیوان حکیم سنائی
- «سوی دين هديه خدايش دان// آنكه ناخوانده آيدت مهمان»
- دیوان حکیم سنائی
- «فرش تو در زیرپا اطلس و شعر نسیج// بیوهٔ همسایهٔ را دست شده آبله// او همهشب گرسنه، تو زخورشهای خوب// کرده شکم چارسو، چون شکم حامله»
- دیوان حکیم سنائی
- «قدر مردم سفر پديد آرد// خانهٔ خويش مرد را بند است// چون بهسنگ اندرون بود گوهر// كس نداند كه قيمتش چنـد است»
- دیوان حکیم سنائی
- «گرچه كژدم بهنيش بگزايد// دارويی را هم او بكار آيد»
- دیوان حکیم سنائی
- «گرگ را با میش کردن قهرمان باشد ز جهل// گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا»
- دیوان حکیم سنائی
- «مال دادی بهباد چون تو همی// گِل بهگوهر خری و خر بهخیار»
- دیوان حکیم سنائی
- «مرد عالی همـم نخواهد بنـد// سگ بود، سگ بهلقمهای خرسند»
- دیوان حکیم سنائی
- «مرگ هديه است نزد داننده// هديه دان ميهمان ناخوانده»
- دیوان حکیم سنائی
- «نان فروزن بهآب ديدهٔ خويش// وز در ِ هيچ سـَفله شير مخواه»
- دیوان حکیم سنائی
- «نشود مرد پردل و صُعلوك// پيش مامان و بادريسه و دوك// نشود كس بهكنج خانه فقيه// كم بود مرغ خانگی را پيه// هركه او خوردهاست دود چراغ// بنشيند بهكام دل بهفراغ// : كی شود مایهٔ نشاط و سـرور// هـم در انگور شيره انگور// از برون مرد، مرد قوت دهد// دام در خانه، عنكبوت نهد// چه كنی در كنار مادر خو// آخر ای نازنين كم از دو دو»
- دیوان حکیم سنائی
- «هركس كه برد بهبصره خرما// برجهل خود او دهد گواهی»
- دیوان حکیم سنائی
- «هرکه او گشته، طالب مجد است// شفی او، راز ِ لفظ ِ بوالمجد است// شعرا را بهلفظ مقصودم// زين قبل، نام گشت مجدودم// زآنکه جد را بهتن شدم بنيت// کرد مجدود ماضيم کنيت»
- حديقةالحقيقة
- «هست چون مار گـَرزه سیرت دهر// از برون نرم و از درون پرزهر»
- دیوان حکیم سنائی
- «هيچ خودبين خدایبين نبود// مرد خودديده مرد دين نبود»
- دیوان حکیم سنائی
درباره حکیم سنائی
- «عطار روح بود و سنائی دوچشم او// ما از پی سنائی و عطار آمدیم»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |