سگ: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ابرابزار |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده: |
[[پرونده:Black and White 5 - Augusto De Luca photographer.jpg|thumb|left|300px|]] |
||
'''[[w:سگ|سگ]]''' (نام علمی: Canis Familiaris) یکی از پستانداران از راستهٔ سگسانان است. سگ دست کم از ۱۴٬۰۰۰ سال پیش و بنا به شواهدی تازه از ۱۵۰٬۰۰۰ سال پیش اهلی شدهاست. |
'''[[w:سگ|سگ]]''' (نام علمی: Canis Familiaris) یکی از پستانداران از راستهٔ سگسانان است. سگ دست کم از ۱۴٬۰۰۰ سال پیش و بنا به شواهدی تازه از ۱۵۰٬۰۰۰ سال پیش اهلی شدهاست. |
||
«آب [[دریا]] از دهان سگ نجس نمیشود» |
«آب [[دریا]] از دهان سگ نجس نمیشود» |
||
* «از سگجونی مثل هفتجوش است.» |
|||
* «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.» |
|||
* «از سگجونی مثل هفتجوش است.» |
|||
* «استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.» |
|||
* «بستن سنگ و گشودن سگ.» |
|||
* «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.» |
|||
* «به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.» |
|||
* «به نفرین سگ، نان در تنور نمیافتد.» |
|||
* «استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.» |
|||
* «تازی که پیر شد، از [[آهو]] حساب میبرد.» |
|||
* « |
* «حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است» |
||
* «[[خرگوش]] هرمزد را سگ هرمزد گیرد.» |
|||
* «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد [[گربه]].» |
|||
* «به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.» |
|||
* «دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.» |
|||
* «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.» |
|||
* «به نفرین سگ، نان در تنور نمیافتد.» |
|||
* «زن سلیطه، سگ بیقلادهاست.» |
|||
* « |
* «سر سگ بودن بهتر از دم [[شیر]] بودن است» |
||
* «سگ اخته میکند.» |
|||
* «سگ است آنکه با سگ رود در جوال.» |
|||
* «حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است» |
|||
* «سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.» |
|||
* «سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.» |
|||
* «[[خرگوش]] هرمزد را سگ هرمزد گیرد.» |
|||
* «سگ بابا نداشت سراغ حاجعموش را میگرفت.» |
|||
* «سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.» |
|||
* «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد [[گربه]].» |
|||
* «سگ باش، کوچک خونه نباش.» |
|||
* «سگ باقلاده شکار نمیکند.» |
|||
* «دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.» |
|||
* «سگ بعد از شستن نجستر است.» |
|||
* «سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.» |
|||
* «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.» |
|||
* «سگ پارس میکند و [[خرس]] (بیخیال) میگذرد.» ''[[ضربالمثلهای رومانی|ضربالمثل رومانی]]'' |
|||
* «سگ چیه که پشمش چی باشه.» |
|||
* «زن سلیطه، سگ بیقلادهاست.» |
|||
* «سگ در حضور به از برادر دور.» |
|||
* «سگ در خانهٔ صاحبش پارس میکند.» |
|||
* «سر سگ بودن بهتر از دم [[شیر]] بودن است» |
|||
* «سگ در خانهٔ صاحبش [[شیر|شیره]].» |
|||
* «سگ |
* «سگ داد و سگ توله گرفت.» |
||
* «سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.» |
|||
* «سگ |
* «سگ را پیش یوز ادب میکند» |
||
* «سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد» |
|||
* «سگ |
* «سگ را که چاق کنند هار میشه.» |
||
* «سگ را میزند که [[شیر]] هوای کار خود را داشته باشد.» |
|||
* «سگ زرد برادر [[شغال|شغاله]].» |
|||
* «سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.» |
|||
* «سگ، زرد و سیاه ندارد.» |
|||
* «سگ زنده بهتر از [[شیر]] مرده است» |
|||
* «سگ بابا نداشت سراغ حاجعموش را میگرفت.» |
|||
* «سگ سفید ضرر پنبهفروشه.» |
|||
* «سگ، سگ را ندرد» |
|||
* «سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.» |
|||
* «سگ سوزن خورده.» |
|||
* «سگ |
* «سگ سیر دنبال کسی نمیره.» |
||
* «سگ سیر قلیه ترش» |
|||
* «سگش بهتر از خودشه.» |
|||
* «سگ باقلاده شکار نمیکند.» |
|||
* «سگ صاحبش را نمیشناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی) |
|||
* «سگ |
* «سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.» |
||
* «سگ که سیر شد سرکش میشود» |
|||
* «سگ |
* «سگ گر و قلاده زر؟» |
||
* «سگ، گوشت سگ را نمیخورد.» ''[[ضربالمثلهای ارمنی|ضربالمثل ارمنی]]'' |
|||
* «سگ لاید و کاروان گذرد» |
|||
* «سگ پارس میکند و [[خرس]] (بیخیال) میگذرد.» ''[[ضربالمثلهای رومانی|ضربالمثل رومانی]]'' |
|||
* «سگ لاینده گیرنده نباشد.» |
|||
* «سگ |
* «سگ ماده در لانه، [[شیر]] است.» |
||
* «سگ نازیآباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.» |
|||
* «سگ |
* «سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.» |
||
* «سگ هم سرمایه میخواهد.» |
|||
* «سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.» |
|||
* «سگ در خانهٔ صاحبش پارس می کند.» |
|||
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.» |
|||
* «سگی که پاچه از قصابخونه بدزده، نون خودش را بریده.» |
|||
* «سگ در خانهٔ صاحبش [[شیر|شیره]].» |
|||
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.» |
|||
* «سگی که پارس کنه، نمیگیره.» |
|||
* «سگ داد و سگ توله گرفت.» |
|||
* «سگی که پارس میکند گاز نمیگیرد.» |
|||
* «[[شغال]] بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی» |
|||
* «سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.» |
|||
* «کاه را پیش سگ و استخوان را پیش [[خر]] میریزد.» |
|||
* «کلهپز برخاست سگ جایش نشست» |
|||
* «سگ را پیش یوز ادب میکند» |
|||
* «مثل سگ پشیمونه.» |
|||
* «مثل سگ و [[گربه]]» |
|||
* «سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد» |
|||
* «مثل سگ هفت جان دارد» |
|||
* «مرگ [[خر]] عروسی سگ است.» |
|||
* «سگ را که چاق کنند هار میشه.» |
|||
* «مواظب باش سگ پاچهات را نگیرد.» |
|||
* «سگ را میزند که [[شیر]] هوای کار خود را داشته باشد.» |
|||
* «سگ زرد برادر [[شغال|شغاله]].» |
|||
* «سگ، زرد و سیاه ندارد.» |
|||
* «سگ زنده بهتر از [[شیر]] مرده است» |
|||
* «سگ سفید ضرر پنبهفروشه.» |
|||
* «سگ، سگ را ندرد» |
|||
* «سگ سوزن خورده.» |
|||
* «سگ سیر دنبال کسی نمیره.» |
|||
* «سگ سیر قلیه ترش» |
|||
* «سگش بهتر از خودشه.» |
|||
* «سگ صاحبش را نمیشناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی) |
|||
* «سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.» |
|||
* «سگ که سیر شد سرکش میشود» |
|||
* «سگ گر و قلاده زر؟» |
|||
* «سگ، گوشت سگ را نمیخورد.» ''[[ضربالمثلهای ارمنی|ضربالمثل ارمنی]]'' |
|||
* «سگ لاید و کاروان گذرد» |
|||
* «سگ لاینده گیرنده نباشد.» |
|||
* «سگ ماده در لانه، [[شیر]] است.» |
|||
* «سگ نازیآباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.» |
|||
* «سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.» |
|||
* «سگ هم سرمایه میخواهد.» |
|||
* «سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.» |
|||
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.» |
|||
* «سگی که پاچه از قصابخونه بدزده، نون خودش را بریده.» |
|||
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.» |
|||
* «سگی که پارس کنه، نمیگیره.» |
|||
* «سگی که پارس میکند گاز نمیگیرد.» |
|||
* «[[شغال]] بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی» |
|||
* «کاه را پیش سگ و استخوان را پیش [[خر]] میریزد.» |
|||
* «کلهپز برخاست سگ جایش نشست» |
|||
* «مثل سگ پشیمونه.» |
|||
* «مثل سگ و [[گربه]]» |
|||
* «مثل سگ هفت جان دارد» |
|||
* «مرگ [[خر]] عروسی سگ است.» |
|||
* «مواظب باش سگ پاچهات را نگیرد.» |
|||
* «نه خود خورد، نه کس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.» |
* «نه خود خورد، نه کس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.» |
||
مثل سگ جون میدیم- مثل سگ |
مثل سگ جون میدیم- مثل سگ میترسیم- مثل سگ پاچه میگیریم- مثل سگ میمیریم |
||
== سگ در شعر فارسی == |
== سگ در شعر فارسی == |
||
* «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان» |
|||
** ''[[امیر خسرو]]'' |
|||
* «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان» |
|||
* «اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب» |
|||
** ''[[امیر خسرو]]'' |
|||
** ''[[ناشناس]]'' |
|||
* «با بداندیش هم نکویی کن// دهن سگ به لقمه دوخته به» |
|||
* «اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب» |
|||
** ''[[ |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* «بترس از سگی کو کند [[روباه|روبهی]]» |
|||
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
|||
* «با بداندیش هم نکویی کن// دهن سگ به لقمه دوخته به» |
|||
* «بخت بد با کسی که یار بود// سگ گزدش ار [[شتر]] سوار بود» |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
|||
** ''[[ناشناس]]'' |
|||
* «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که [[پلنگ]] در وی الا ز ره خطر نیاید» |
|||
* «بترس از سگی کو کند [[روباه|روبهی]]» |
|||
** ''[[ |
** ''[[خاقانی]]'' |
||
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// که مرگ [[خر]] بود سگ را عروسی» |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
* «بخت بد با کسی که یار بود// سگ گزدش ار [[شتر]] سوار بود» |
|||
* «زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» |
|||
** ''[[ناشناس]]'' |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «سگ آن به که خواهندهٔ نان بود// چو سیرش کنی دشمن جان بود» |
|||
* «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که [[پلنگ]] در وی الا ز ره خطر نیاید» |
|||
** ''[[ |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* «سگ اصحاب کهف روزی چند// پی نیکان گرفت مردم شد» |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
|||
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// که مرگ [[خر]] بود سگ را عروسی» |
|||
* «سگ بر آن آدمی شرف دارد// که چو [[خر]] دیده بر علف دارد» |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
* «سگ به [[دریا|دریای]] هفتگانه مشوی// که چو تر شد پلیدتر باشد» |
|||
* «زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟» |
|||
** ''[[ |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* «سگ تازی که [[آهو]]گیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد» |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
* «سگ آن به که خواهندهٔ نان بود// چو سیرش کنی دشمن جان بود» |
|||
* «سگ گیرنده چون دندان کند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز» |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
|||
* «سگ و [[پلنگ|یوز]] در پیش [[شاهین]] و [[شاهین|باز]]// همی راند بر دشت روز دراز» |
|||
* «سگ اصحاب کهف روزی چند// پی نیکان گـرفت مردم شد» |
|||
** ''[[ |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* «سگ هماره حمله بر مسکین کند// تا تواند زخم بر مسکین زند» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «سگ بر آن آدمی شرف دارد// که چو [[خر]] دیده بر علف دارد» |
|||
* «شبان [[بره]] آن به که دارد نگاه// از آن سگ که با [[گرگ]] شد آشنا» |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
** ''[[ابن یمین]]'' |
|||
* «[[شیر]] اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است» |
|||
* «سگ به [[دریا|دریای]] هفتگانه مشوی// که چو تر شد پلیدتر باشد» |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* «طمع کی [[گربه]] در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است» |
|||
** ''[[انوری]]'' |
|||
* «سگ تازی که [[آهو]]گیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد» |
|||
* «که [[خرگوش]] هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت» |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
* «که سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او کم شود» |
|||
* «سگ گیرنده چون دندان کند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز» |
|||
** ''[[ |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* «مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند» |
|||
** ''[[سنایی]]'' |
|||
* «سگ و [[پلنگ|یوز]] در پیش [[شاهین]] و [[شاهین|باز]]// همی راند بر دشت روز دراز» |
|||
* «مر سگان را عید باشد مرگ [[اسب]]// روزی وافر بود بی جهد و کسب» |
|||
** ''[[فردوسی]]'' |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «مهتاب که نور پاک دارد// از بانگ سگی چه باک دارد» |
|||
* «سگ هماره حمله بر مسکین کند// تا تواند زخم بر مسکین زند» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
** ''[[مولوی]]'' |
||
* «مه فشاند نور و سگ عوعو کند// هرکسی بر خلقت خود میتند» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «شبان [[بره]] آن به که دارد نگاه// از آن سگ که با [[گرگ]] شد آشنا» |
|||
* «کی شود [[دریا]] به پوز سگ نجس// کی شود خورشید از پف منطمس» |
|||
** ''[[ابن یمین]]'' |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب [[دریا]] از دهان سگ کجا گردد پلید» |
|||
* «[[شیر]] اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است» |
|||
** ''[[ |
** ''[[معزی]]'' |
||
* «مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «طمع کی [[گربه]] در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است» |
|||
* «نخورد [[شیر]] نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار» |
|||
** ''[[انوری]]'' |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
|||
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی [[موش]]، [[گربه]]؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست» |
|||
* «که [[خرگوش]] هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت» |
|||
** ''[[نظامی]]'' |
|||
* «که سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او کم شود» |
|||
** ''[[فردوسی]]'' |
|||
* «مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند» |
|||
** ''[[سنایی]]'' |
|||
* «مر سگان را عید باشد مرگ [[اسب]]// روزی وافر بود بی جهد و کسب» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «مهتاب که نور پاک دارد// از بانگ سگی چه باک دارد» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «مه فشاند نور و سگ عوعو کند// هرکسی بر خلقت خود میتند» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «کی شود [[دریا]] به پوز سگ نجس// کی شود خورشید از پف منطمس» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب [[دریا]] از دهان سگ کجا گردد پلید» |
|||
** ''[[معزی]]'' |
|||
* «مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود» |
|||
** ''[[مولوی]]'' |
|||
* «نخورد [[شیر]] نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار» |
|||
** ''[[سعدی]]'' |
|||
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی [[موش]]، [[گربه]]؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست» |
|||
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
[http://www.dogquotations.com DogQuotations.com] |
[http://www.dogquotations.com DogQuotations.com] |
||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
نسخهٔ ۲۳ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۱۵:۰۰
سگ (نام علمی: Canis Familiaris) یکی از پستانداران از راستهٔ سگسانان است. سگ دست کم از ۱۴٬۰۰۰ سال پیش و بنا به شواهدی تازه از ۱۵۰٬۰۰۰ سال پیش اهلی شدهاست.
«آب دریا از دهان سگ نجس نمیشود»
- «از سگجونی مثل هفتجوش است.»
- «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
- «استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.»
- «بستن سنگ و گشودن سگ.»
- «به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»
- «به نفرین سگ، نان در تنور نمیافتد.»
- «تازی که پیر شد، از آهو حساب میبرد.»
- «حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است»
- «خرگوش هرمزد را سگ هرمزد گیرد.»
- «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد گربه.»
- «دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.»
- «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.»
- «زن سلیطه، سگ بیقلادهاست.»
- «سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است»
- «سگ اخته میکند.»
- «سگ است آنکه با سگ رود در جوال.»
- «سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.»
- «سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.»
- «سگ بابا نداشت سراغ حاجعموش را میگرفت.»
- «سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.»
- «سگ باش، کوچک خونه نباش.»
- «سگ باقلاده شکار نمیکند.»
- «سگ بعد از شستن نجستر است.»
- «سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.»
- «سگ پارس میکند و خرس (بیخیال) میگذرد.» ضربالمثل رومانی
- «سگ چیه که پشمش چی باشه.»
- «سگ در حضور به از برادر دور.»
- «سگ در خانهٔ صاحبش پارس میکند.»
- «سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»
- «سگ داد و سگ توله گرفت.»
- «سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.»
- «سگ را پیش یوز ادب میکند»
- «سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد»
- «سگ را که چاق کنند هار میشه.»
- «سگ را میزند که شیر هوای کار خود را داشته باشد.»
- «سگ زرد برادر شغاله.»
- «سگ، زرد و سیاه ندارد.»
- «سگ زنده بهتر از شیر مرده است»
- «سگ سفید ضرر پنبهفروشه.»
- «سگ، سگ را ندرد»
- «سگ سوزن خورده.»
- «سگ سیر دنبال کسی نمیره.»
- «سگ سیر قلیه ترش»
- «سگش بهتر از خودشه.»
- «سگ صاحبش را نمیشناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی)
- «سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.»
- «سگ که سیر شد سرکش میشود»
- «سگ گر و قلاده زر؟»
- «سگ، گوشت سگ را نمیخورد.» ضربالمثل ارمنی
- «سگ لاید و کاروان گذرد»
- «سگ لاینده گیرنده نباشد.»
- «سگ ماده در لانه، شیر است.»
- «سگ نازیآباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.»
- «سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.»
- «سگ هم سرمایه میخواهد.»
- «سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.»
- «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
- «سگی که پاچه از قصابخونه بدزده، نون خودش را بریده.»
- «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
- «سگی که پارس کنه، نمیگیره.»
- «سگی که پارس میکند گاز نمیگیرد.»
- «شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی»
- «کاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر میریزد.»
- «کلهپز برخاست سگ جایش نشست»
- «مثل سگ پشیمونه.»
- «مثل سگ و گربه»
- «مثل سگ هفت جان دارد»
- «مرگ خر عروسی سگ است.»
- «مواظب باش سگ پاچهات را نگیرد.»
- «نه خود خورد، نه کس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.»
مثل سگ جون میدیم- مثل سگ میترسیم- مثل سگ پاچه میگیریم- مثل سگ میمیریم
سگ در شعر فارسی
- «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان»
- «اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب»
- «با بداندیش هم نکویی کن// دهن سگ به لقمه دوخته به»
- «بترس از سگی کو کند روبهی»
- «بخت بد با کسی که یار بود// سگ گزدش ار شتر سوار بود»
- «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
- «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// که مرگ خر بود سگ را عروسی»
- «زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟»
- «سگ آن به که خواهندهٔ نان بود// چو سیرش کنی دشمن جان بود»
- «سگ اصحاب کهف روزی چند// پی نیکان گرفت مردم شد»
- «سگ بر آن آدمی شرف دارد// که چو خر دیده بر علف دارد»
- «سگ به دریای هفتگانه مشوی// که چو تر شد پلیدتر باشد»
- «سگ تازی که آهوگیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد»
- «سگ گیرنده چون دندان کند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز»
- «سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز»
- «سگ هماره حمله بر مسکین کند// تا تواند زخم بر مسکین زند»
- «شبان بره آن به که دارد نگاه// از آن سگ که با گرگ شد آشنا»
- «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
- «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
- «که خرگوش هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت»
- «که سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او کم شود»
- «مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند»
- «مر سگان را عید باشد مرگ اسب// روزی وافر بود بی جهد و کسب»
- «مهتاب که نور پاک دارد// از بانگ سگی چه باک دارد»
- «مه فشاند نور و سگ عوعو کند// هرکسی بر خلقت خود میتند»
- «کی شود دریا به پوز سگ نجس// کی شود خورشید از پف منطمس»
- «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید»
- «مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود»
- «نخورد شیر نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
- «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |