نوشتن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏گفتاوردها: ابرابزار
خط ۱۵: خط ۱۵:
* «هر چه بیشتر در فنِّ نوشتن کار می‌کنم، بیشتر پی می‌برم که، هیچ چیز جالب تر از صداقت نیست. آنچه مردم انجام می‌دهند، و آنچه مردم می‌گویند، همچنان شگفت آور است، یا تقارنِ عجیب اش، یا شور و هیجانش، گوارایی یا درد و ناگوارایی اش باعثِ تعجّب من می‌باشد. چه کسی می‌تواند همهٔ چیزهای حیرت‌آوری را که واقعاً اتفاق می‌افتد از خود ابداع کند؟»
* «هر چه بیشتر در فنِّ نوشتن کار می‌کنم، بیشتر پی می‌برم که، هیچ چیز جالب تر از صداقت نیست. آنچه مردم انجام می‌دهند، و آنچه مردم می‌گویند، همچنان شگفت آور است، یا تقارنِ عجیب اش، یا شور و هیجانش، گوارایی یا درد و ناگوارایی اش باعثِ تعجّب من می‌باشد. چه کسی می‌تواند همهٔ چیزهای حیرت‌آوری را که واقعاً اتفاق می‌افتد از خود ابداع کند؟»
** ''[[ویلیام زینسر]]'' <small>در ''On writing well''</small>
** ''[[ویلیام زینسر]]'' <small>در ''On writing well''</small>
* «از اول بگویم که من مخالف هرگونه ممیزی و ممنوعیت در انتشار کتاب هستم. ادبیات خود را بالذاته پالایش می‌کند.»
** ''[[جمال الغیطانی]]'<ref>http://www.sharqparsi.com/2014/08/article20945</ref>
* «نوشته خوب خود ماندگار و پایا می‌شود. هر قدر میزان آزادی بیشتر شود ما ارزش بالاتری خواهیم یافت.»
** ''[[جمال الغیطانی]]''<ref>http://www.sharqparsi.com/2014/08/article20945</ref>
* «کار کردن به‌طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمی‌گویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خیلی خوب است ولی فکر می‌کنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوق‌العاده از فرد می‌طلبد و تا وقتی به شکل مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله فرد درنیاید نمی‌تواند به بار بنشیند. نویسنده متفنن یا نویسنده‌ای که گرفتاری‌ها و دغدغه‌های دیگری دارد نمی‌تواند آثار قابل ملاحظه‌ای در میان آثارش داشته باشد.»
** ''[[فریبا وفی]]'' ''گفتگو با فصل نو''[http://faslenou.persiangig.com/adabiyat/128401.htm]
* «بگذریم از اتاق کار و مقداری درآمد که [[ویرجینیا وولف]] از آن حرف می‌زند به‌نظرم نویسنده برای نوشتن امنیت خاطر لازم دارد. آزادی لازم دارد. فراغت و فضای آزاد برای گفتگو و تعامل آزادانه با محیط زندگی‌اش لازم دارد.»
** ''[[فریبا وفی]]'' ''گفتگو با فصل نو''[http://faslenou.persiangig.com/adabiyat/128401.htm]
* «[[نویسندگی]] در [[ایران]] به هیچ‌وجه شرایطی ندارد که نویسنده بتواند روی آن به عنوان منبع درآمد حساب کند.»<ref>http://aftabnews.ir/fa/news/197831/آخرین-گفتگو-با-فهیمه-رحیمی-شنیده‌ام-می‌گویند-من-ثروتمندترین-نویسنده-زن-ایرانی-هستم</ref>
* «آنچه ما را وادار به نوشتن می‌کند، عشق است. وقتی چیزی در وجود نویسنده می‌جوشد این نیاز در او به وجود می‌آید که بنویسد و هدفش را دنبال کند وگرنه اگر فکر کنید نویسندگی شغل و منبع درآمد نویسندگان محسوب می‌شود اینطور نیست.»
** ''[[فهیمه رحیمی]]'' <ref>http://aftabnews.ir/fa/news/197831/آخرین-گفتگو-با-فهیمه-رحیمی-شنیده‌ام-می‌گویند-من-ثروتمندترین-نویسنده-زن-ایرانی-هستم</ref>
* «نویسندگی من اینگونه است که یکباره افکار به ذهنم الهام می‌شوند. مثلاً خوابم ولی یکباره جملاتی به ذهنم خطور می‌کند و من خواب‌آلود آنها را می‌نویسم. اتاق مرا باید ببینید. اتاق من کاغذ دیواری است ولی روی آن پر از نوشته است. دلیلش هم همین است که یکباره از خواب بیدار می‌شوم خودکار برمی‌دارم و در اسرع وقت آنچه را به ذهنم رسیده می‌نویسم. فکر نمی‌کنم شاغل بودن من می‌توانست روی کیفیت و نوع کارم تاثیر بگذارد زیرا قهرمان‌های داستان‌هایم خودشان سرنوشتشان را به من می‌گویند و من فقط آنچه آنها می‌گویند و می‌اندیشند کتابت می‌کنم.»
** ''[[فهیمه رحیمی]]''<ref>http://aftabnews.ir/fa/news/197831/آخرین-گفتگو-با-فهیمه-رحیمی-شنیده‌ام-می‌گویند-من-ثروتمندترین-نویسنده-زن-ایرانی-هستم</ref>
* «فکر می‌کنم لازم است در نظام اداری به نویسندگی هم مانند دیگر حرفه‌ها نگاه شود و بودجه‌ای در اختیار کانون‌های متولی امر ادبیات و نویسندگی قرار گیرد تا آنها بتوانند به اعضای خود خدمات بدهند. حداقل بتوانند مشکل بیمه نویسندگان را حل کنند.»
** ''[[فهیمه رحیمی]]''<ref>http://aftabnews.ir/fa/news/197831/آخرین-گفتگو-با-فهیمه-رحیمی-شنیده‌ام-می‌گویند-من-ثروتمندترین-نویسنده-زن-ایرانی-هستم</ref>
* «من ۴۰ سال است که می‌نویسم و نوشتن کار بسیار دشواری است. بگذریم که برخی آن را کار ساده‌ای می‌پندارند اما کسی نیست به این افراد بگوید خوب بنشینید و بنویسید تا متوجه شوید، نویسندگی چه کار سختی است حتی اگر شخصیت‌های ما معلوم باشند.»
** ''[[منیژه آرمین]]'' <ref>http://mehrnews.com/detail/News/2227642</ref>
* «هر چقدر که از عمر نویسندگی یک نویسنده می‌گذرد، او سخت گیرتر می‌شود.»
** ''[[هوشنگ مرادی کرمانی]]''<ref>http://www.sharqparsi.com/2014/07/article19991</ref>
* «هیچ [[نویسنده]] ای هنگام نوشتن به این فکر نمی‌کند که دارد شاهکار می‌نویسد و یا اثرش بد از کار در می‌آید، اما بخشی از تمرکزش در ناخوادگاه معطوف به مخاطبش است.»
** ''[[هوشنگ مرادی کرمانی]]'' <ref>http://www.sharqparsi.com/2014/07/article19991</ref>
* «این داستان‌‏ها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستان‌‏هایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمی‌‏دهند، سعی کردم آنها را به زبان طنز بگویم.»
** ''[[هوشنگ مرادی کرمانی]]'' <ref>http://www.iranianfiction.com/fa/index.php/بانک-نویسندگان/ایران/نویسندگان-ایران-ل-ی/item/344-مردای‌کرمانی-هوشنگ</ref>
* «همیشه مرسوم است که نویسنده‌ها کتاب‌های خود را فرزندان خود عنوان می‌کنند به نظر من این یک نگاه کلیشه‌ای است و انتظار نداشته باشید که من نویسنده همه کتاب‌هایم را در یک حد و اندازه دوست داشته باشم، من در شرایط کنونی کتاب «شما که غریبه نیستید» را بهترین کتاب خود می‌دانم.»
** ''[[هوشنگ مرادی کرمانی]]'' <ref>http://www.sharqparsi.com/2014/07/article19991</ref>
* «به نظرمن نویسنده‌ها باید ارتباط تنگاتنگی با سینما داشته باشند، فیلم ببنند و از تکنیک‌های سینمایی به نفع داستان استفاده کنند و از توضیح اضافات بپرهیزند. من هروقت که خبر انتشار کتابی را به رسانه‌ها می‌دهم؛ فیلم سازان برای ساخت فیلم براساس آن اعلام آمادگی می‌کنند. شاید خیلی برایتان عجیب باشد که با گذشت حداکثرسه روزازانتشاریک کتاب تلفن خانه من شروع به زنگ خوردن می‌کند و کارگردان‌های بسیاری هستند که می‌خواهند برای ساخت فیلم با من وارد گفت وگو شوند.»
** ''[[هوشنگ مرادی کرمانی]]'' <ref>http://www.sharqparsi.com/2014/07/article19991</ref>
* «جایزه گرفتن اتفاق بسیارخوبی است و من ازاین که جایزه‌ای دریافت کنم، همواره احساس خوشایندی دارم هرچند که مردم با خواندن کتاب‌هایم همواره به من جایزه داده‌اند. بهترین جایزه برای من به عنوان نویسنده این است که کتاب‌هایم خوانده می‌شوند و منتظرند تا ببینند کتاب بعدی من چیست. برای یک نویسنده لذتی بیشتر از این نمی‌تواند وجود داشته باشد.»
** ''[[هوشنگ مرادی کرمانی]]'' <ref>http://www.sharqparsi.com/2014/07/article19991</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۴ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۱۹:۱۸

نوشتن و نویسندگی بیانی از زبان، که در یک نگارش متن از راهِ بکارگیری مجموعه‌ای از علائم و نمادها (شناخته شده به عنوان یک سیستم نوشتاری) انجام می‌گیرد و این از تصویر، مانند غارنویسی و نقاشی، و ضبط زبان از طریق یک رسانه غیر متنی مانند صدا نوار مغناطیسی متمایز است.
نویسنده کسی است که با استفاده از کلمات در سبک‌های گوناگون برای ارتباطِ ایده‌ها می‌نویسند. نویسندگان شکل‌های گوناگون هنری و ادبی تولید می‌کنند؛ نوشتن خلاق مانند رمان، داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه، مقالات، اخبار، فیلمنامه، و یا مقالات.

گفتاوردها

  • «نویسندگی تنها شغلی است که اگر با آن پول در نیاوردید، کسی مسخره تان نمی‌کند!.»
    • ژول رونار برگرفته از فرهنگ گفته‌های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۲۹۱
  • «کار کردن به‌طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمی‌گویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خیلی خوب است ولی فکر می‌کنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوق‌العاده از فرد می‌طلبد و تا وقتی به شکل مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله فرد درنیاید نمی‌تواند به بار بنشیند. نویسنده متفنن یا نویسنده‌ای که گرفتاری‌ها و دغدغه‌های دیگری دارد نمی‌تواند آثار قابل ملاحظه‌ای در میان آثارش داشته باشد.»
  • «نویسنده شدم چون در نیویورک زندگی می‌کردم، بسیاری از چیزهای بزرگ را دیدم و شنیدم و حس کردم؛ چیزهای سرگرم‌کننده و گاه خطرناکی که در شهر بی‌دروپیکری مانند نیویورک روی هم انباشته شده است. من نویسنده شدم چون نخواستم سرسپرده باشم.»
  • «بدعنق تر و حتّی خطرناک تر از نویسنده کسی را سراغ ندارم.»
  • «هر چه بیشتر در فنِّ نوشتن کار می‌کنم، بیشتر پی می‌برم که، هیچ چیز جالب تر از صداقت نیست. آنچه مردم انجام می‌دهند، و آنچه مردم می‌گویند، همچنان شگفت آور است، یا تقارنِ عجیب اش، یا شور و هیجانش، گوارایی یا درد و ناگوارایی اش باعثِ تعجّب من می‌باشد. چه کسی می‌تواند همهٔ چیزهای حیرت‌آوری را که واقعاً اتفاق می‌افتد از خود ابداع کند؟»
  • «از اول بگویم که من مخالف هرگونه ممیزی و ممنوعیت در انتشار کتاب هستم. ادبیات خود را بالذاته پالایش می‌کند.»
  • «نوشته خوب خود ماندگار و پایا می‌شود. هر قدر میزان آزادی بیشتر شود ما ارزش بالاتری خواهیم یافت.»
  • «کار کردن به‌طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمی‌گویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خیلی خوب است ولی فکر می‌کنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوق‌العاده از فرد می‌طلبد و تا وقتی به شکل مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله فرد درنیاید نمی‌تواند به بار بنشیند. نویسنده متفنن یا نویسنده‌ای که گرفتاری‌ها و دغدغه‌های دیگری دارد نمی‌تواند آثار قابل ملاحظه‌ای در میان آثارش داشته باشد.»
  • «بگذریم از اتاق کار و مقداری درآمد که ویرجینیا وولف از آن حرف می‌زند به‌نظرم نویسنده برای نوشتن امنیت خاطر لازم دارد. آزادی لازم دارد. فراغت و فضای آزاد برای گفتگو و تعامل آزادانه با محیط زندگی‌اش لازم دارد.»
  • «نویسندگی در ایران به هیچ‌وجه شرایطی ندارد که نویسنده بتواند روی آن به عنوان منبع درآمد حساب کند.»[۴]
  • «آنچه ما را وادار به نوشتن می‌کند، عشق است. وقتی چیزی در وجود نویسنده می‌جوشد این نیاز در او به وجود می‌آید که بنویسد و هدفش را دنبال کند وگرنه اگر فکر کنید نویسندگی شغل و منبع درآمد نویسندگان محسوب می‌شود اینطور نیست.»
  • «نویسندگی من اینگونه است که یکباره افکار به ذهنم الهام می‌شوند. مثلاً خوابم ولی یکباره جملاتی به ذهنم خطور می‌کند و من خواب‌آلود آنها را می‌نویسم. اتاق مرا باید ببینید. اتاق من کاغذ دیواری است ولی روی آن پر از نوشته است. دلیلش هم همین است که یکباره از خواب بیدار می‌شوم خودکار برمی‌دارم و در اسرع وقت آنچه را به ذهنم رسیده می‌نویسم. فکر نمی‌کنم شاغل بودن من می‌توانست روی کیفیت و نوع کارم تاثیر بگذارد زیرا قهرمان‌های داستان‌هایم خودشان سرنوشتشان را به من می‌گویند و من فقط آنچه آنها می‌گویند و می‌اندیشند کتابت می‌کنم.»
  • «فکر می‌کنم لازم است در نظام اداری به نویسندگی هم مانند دیگر حرفه‌ها نگاه شود و بودجه‌ای در اختیار کانون‌های متولی امر ادبیات و نویسندگی قرار گیرد تا آنها بتوانند به اعضای خود خدمات بدهند. حداقل بتوانند مشکل بیمه نویسندگان را حل کنند.»
  • «من ۴۰ سال است که می‌نویسم و نوشتن کار بسیار دشواری است. بگذریم که برخی آن را کار ساده‌ای می‌پندارند اما کسی نیست به این افراد بگوید خوب بنشینید و بنویسید تا متوجه شوید، نویسندگی چه کار سختی است حتی اگر شخصیت‌های ما معلوم باشند.»
  • «هر چقدر که از عمر نویسندگی یک نویسنده می‌گذرد، او سخت گیرتر می‌شود.»
  • «هیچ نویسنده ای هنگام نوشتن به این فکر نمی‌کند که دارد شاهکار می‌نویسد و یا اثرش بد از کار در می‌آید، اما بخشی از تمرکزش در ناخوادگاه معطوف به مخاطبش است.»
  • «این داستان‌‏ها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستان‌‏هایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمی‌‏دهند، سعی کردم آنها را به زبان طنز بگویم.»
  • «همیشه مرسوم است که نویسنده‌ها کتاب‌های خود را فرزندان خود عنوان می‌کنند به نظر من این یک نگاه کلیشه‌ای است و انتظار نداشته باشید که من نویسنده همه کتاب‌هایم را در یک حد و اندازه دوست داشته باشم، من در شرایط کنونی کتاب «شما که غریبه نیستید» را بهترین کتاب خود می‌دانم.»
  • «به نظرمن نویسنده‌ها باید ارتباط تنگاتنگی با سینما داشته باشند، فیلم ببنند و از تکنیک‌های سینمایی به نفع داستان استفاده کنند و از توضیح اضافات بپرهیزند. من هروقت که خبر انتشار کتابی را به رسانه‌ها می‌دهم؛ فیلم سازان برای ساخت فیلم براساس آن اعلام آمادگی می‌کنند. شاید خیلی برایتان عجیب باشد که با گذشت حداکثرسه روزازانتشاریک کتاب تلفن خانه من شروع به زنگ خوردن می‌کند و کارگردان‌های بسیاری هستند که می‌خواهند برای ساخت فیلم با من وارد گفت وگو شوند.»
  • «جایزه گرفتن اتفاق بسیارخوبی است و من ازاین که جایزه‌ای دریافت کنم، همواره احساس خوشایندی دارم هرچند که مردم با خواندن کتاب‌هایم همواره به من جایزه داده‌اند. بهترین جایزه برای من به عنوان نویسنده این است که کتاب‌هایم خوانده می‌شوند و منتظرند تا ببینند کتاب بعدی من چیست. برای یک نویسنده لذتی بیشتر از این نمی‌تواند وجود داشته باشد.»

منابع