محمدحسین فضل‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Dexbot (بحث | مشارکت‌ها)
جز Bot: removing existed iw links in Wikidata
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
[[پرونده:Mecz Polska - Armenia 04 ssj 20070328.jpg|thumb| من فوتبال را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد...]]
[[پرونده:Mecz Polska - Armenia 04 ssj 20070328.jpg|thumb| من فوتبال را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد...]]
== گفتاوردها ==
== گفتاوردها ==
=== آ، الف ===
* «'''[[آمریکا]] همه مخالفان خود را به تروریست بودن متهم می‌کند''' ... معتقدم که وحشی‌گری امریکا در مسایل امنیتی هیچ مرزی ندارد و این دولت هرجا که پای منافعش در میان باشد هر کاری را مجاز می‌شمرد. از همان زمان و البته پیش از آن هیچ احترامی به مواعظ امریکا درباره حقوق بشر ومحکومیت تروریسم و دفاع از آزادی قایل نبوده و نیستم...».
* «'''[[آمریکا]] همه مخالفان خود را به تروریست بودن متهم می‌کند''' ... معتقدم که وحشی‌گری امریکا در مسایل امنیتی هیچ مرزی ندارد و این دولت هرجا که پای منافعش در میان باشد هر کاری را مجاز می‌شمرد. از همان زمان و البته پیش از آن هیچ احترامی به مواعظ امریکا درباره حقوق بشر ومحکومیت تروریسم و دفاع از آزادی قایل نبوده و نیستم...».
** ''به هنگامِ انفجار بزرگ ۱۹۸۴م در بیروت''
** ''به هنگامِ انفجار بزرگ ۱۹۸۴م در بیروت''
* «[[ازدواج]] ناگزیر بایستی بر هشیاری و آگاهی و فهم و قدرت متقابل صورت گیرد. و قدرت در این جا نیز به معنای زور و [[خشونت]] نیست. هرگز! چرا که انسان - چه مرد و زن - هنگامی که از شخصیتی قوی و آراسته به [[عقل]] و خودآگاهی برخوردار باشد نه تنها برای خود و دیگران منفی، قهرآمیز، جاهلانه و خطرآفرین نخواهد بود بلکه برای طرف مقابل به صورتی مثبت عمل خواهد کرد، و برای مشکلات خویش و دیگران به راه حل‌هایی دست خواهد یافت. ... در میان مردان نیز عده‌ای وجود دارند که عقدهٔ سیطره و [[ستم]] بر دیگران را دارند. این عقده آنان را به ازدواج سوق می‌دهد تا زن را رام نماید. و به باری سبک تبدیل کند; به گونه‌ای که به هر طریقی که بخواهد او را راه برد. بر او [[ستم]] کند... او را چون چارپایانی بی دفاع سر ببُرد.... این را نمی‌توان زندگی زناشویی نامید. قرآن می‌فرماید که با زندگی زناشویی «در میان شما دوستی و مهربانی افکند.»«وجعل بینکم مودّة ورحمة»(روم/۲۱) زندگی زناشویی به معنای آن است که زن و مرد پوشش و پناهی برای یک دیگر گردند: «آنان پیراهن تن شما و شما پیراهن تن آنان اید.»«هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ»(بقره/۱۸۷) تا بدین ترتیب هر یک به عمق جان، عقل، قلب و حیات یک دیگر راه یابند; تا زندگی شان نمود وحدت در عین کثرت... گردد. از این رو [[زندگی‌]]هایی که آکنده از ستم و سرکوب اند زندگی‌هایی بی معنایند. [[ستم]]، خانه‌ای را بر پا نمی‌دارد; و زور زندگی زناشویی را به سمت موفقیت راه نمی‌برد...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>
* «[[ازدواج]] ناگزیر بایستی بر هشیاری و آگاهی و فهم و قدرت متقابل صورت گیرد. و قدرت در این جا نیز به معنای زور و [[خشونت]] نیست. هرگز! چرا که انسان - چه مرد و زن - هنگامی که از شخصیتی قوی و آراسته به [[عقل]] و خودآگاهی برخوردار باشد نه تنها برای خود و دیگران منفی، قهرآمیز، جاهلانه و خطرآفرین نخواهد بود بلکه برای طرف مقابل به صورتی مثبت عمل خواهد کرد، و برای مشکلات خویش و دیگران به راه حل‌هایی دست خواهد یافت. ... در میان مردان نیز عده‌ای وجود دارند که عقدهٔ سیطره و [[ستم]] بر دیگران را دارند. این عقده آنان را به ازدواج سوق می‌دهد تا زن را رام نماید. و به باری سبک تبدیل کند; به گونه‌ای که به هر طریقی که بخواهد او را راه برد. بر او [[ستم]] کند... او را چون چارپایانی بی دفاع سر ببُرد.... این را نمی‌توان زندگی زناشویی نامید. قرآن می‌فرماید که با زندگی زناشویی «در میان شما دوستی و مهربانی افکند.»«وجعل بینکم مودّة ورحمة»(روم/۲۱) زندگی زناشویی به معنای آن است که زن و مرد پوشش و پناهی برای یک دیگر گردند: «آنان پیراهن تن شما و شما پیراهن تن آنان اید.»«هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ»(بقره/۱۸۷) تا بدین ترتیب هر یک به عمق جان، عقل، قلب و حیات یک دیگر راه یابند; تا زندگی شان نمود وحدت در عین کثرت... گردد. از این رو [[زندگی‌]]هایی که آکنده از ستم و سرکوب اند زندگی‌هایی بی معنایند. [[ستم]]، خانه‌ای را بر پا نمی‌دارد; و زور زندگی زناشویی را به سمت موفقیت راه نمی‌برد...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>

* «اگر انسان‌ها در خطوط سیاسی خویش با یک دیگر اختلاف نظر پیدا کنند، بایستی بدان بیندیشند که همگی مسلمان اند. و اختلاف نظر یافتن در گرایش‌های سیاسی بدان معنا نیست که طرف مقابل از دین [[اسلام]] خروج کرده است. این منطقی خطاست و خداوند متعال بدان رضایت ندارد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>
* «اگر انسان‌ها در خطوط سیاسی خویش با یک دیگر اختلاف نظر پیدا کنند، بایستی بدان بیندیشند که همگی مسلمان اند. و اختلاف نظر یافتن در گرایش‌های سیاسی بدان معنا نیست که طرف مقابل از دین [[اسلام]] خروج کرده است. این منطقی خطاست و خداوند متعال بدان رضایت ندارد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>

* <small>دربارهٔ این سخن [[علی بن ابی‌طالب]]: «مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر/خواهرِ دینی تو و دستهٔ دیگر در آفرینش همانندِ تو.» ''نهج البلاغه، نامه، ۵۳ ''</small>: «این حدیث بر آن دلالت می‌کند که دو چیز است که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد: نخست - دین; که تمامی انسان‌های پای بند و مؤمن به اصول دینی را به هم پیوند می‌دهد. از این رو انسان بایستی به مؤمنانی که با آن‌ها در دایرهٔ ایمان قرار دارد، اهتمام ورزد. دوم - چارچوب دیگری که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد انسانیت است... بنابراین همانطور که حضرت علی ؑ می‌فرمایند بایستی با مردم براساس عنصر مشترکی که با آنان دارید رفتار کنید. اگر عنصر پیوند دهنده دین است، پس بایستی براساس آن رفتار کرد; و اگر عنصر دین در میان نبود، انسانیت می‌تواند عامل روی آوردن هر یک از انسان‌ها به یکدیگر و گفت و شنود با هم برای رسیدن به راه حل برتر باشد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>
* <small>دربارهٔ این سخن [[علی بن ابی‌طالب]]: «مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر/خواهرِ دینی تو و دستهٔ دیگر در آفرینش همانندِ تو.» ''نهج البلاغه، نامه، ۵۳ ''</small>: «این حدیث بر آن دلالت می‌کند که دو چیز است که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد: نخست - دین; که تمامی انسان‌های پای بند و مؤمن به اصول دینی را به هم پیوند می‌دهد. از این رو انسان بایستی به مؤمنانی که با آن‌ها در دایرهٔ ایمان قرار دارد، اهتمام ورزد. دوم - چارچوب دیگری که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد انسانیت است... بنابراین همانطور که حضرت علی ؑ می‌فرمایند بایستی با مردم براساس عنصر مشترکی که با آنان دارید رفتار کنید. اگر عنصر پیوند دهنده دین است، پس بایستی براساس آن رفتار کرد; و اگر عنصر دین در میان نبود، انسانیت می‌تواند عامل روی آوردن هر یک از انسان‌ها به یکدیگر و گفت و شنود با هم برای رسیدن به راه حل برتر باشد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>

* <small>دربارهٔ بکاربردن مواد نیروزا در ورزش</small>: «استفاده از این مواد خود به خود و به عنوان عملی که انسان اختیار دارد با خود انجام دهد، حرام نیست. اما در مسابقات ورزشی که نوعی حالت قرارداد بین دو طرف برقرار است، استفاده از این مواد حرام است، زیرا پای بندی به شروط تعیین شده در قرارداد واجب است. در این مسابقات ورزش به عنوان فعالیتی طبیعی و بدنی با استفاده از نیروی فردی و بدون افزودن هیچ عامل توان بخش غیرطبیعی - مانند مواد نیروزا - لحاظ شده است... مسلمان باید به شرط خود پای بند باشد، چنان که در حدیث شریف آمده است: «المؤمنون عند شروطهم» «مؤمنان به شرط‌های خویش وفادارند». بنابراین استعمال مواد نیروزا برای مسلمان ورزشکار در مسابقات جایز نیست و اگر او با به کارگیری این مواد یا هر ابزار غیر طبیعی ای پیروز شد، حق گرفتن مدال یا جایزه را ندارد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>
* <small>دربارهٔ بکاربردن مواد نیروزا در ورزش</small>: «استفاده از این مواد خود به خود و به عنوان عملی که انسان اختیار دارد با خود انجام دهد، حرام نیست. اما در مسابقات ورزشی که نوعی حالت قرارداد بین دو طرف برقرار است، استفاده از این مواد حرام است، زیرا پای بندی به شروط تعیین شده در قرارداد واجب است. در این مسابقات ورزش به عنوان فعالیتی طبیعی و بدنی با استفاده از نیروی فردی و بدون افزودن هیچ عامل توان بخش غیرطبیعی - مانند مواد نیروزا - لحاظ شده است... مسلمان باید به شرط خود پای بند باشد، چنان که در حدیث شریف آمده است: «المؤمنون عند شروطهم» «مؤمنان به شرط‌های خویش وفادارند». بنابراین استعمال مواد نیروزا برای مسلمان ورزشکار در مسابقات جایز نیست و اگر او با به کارگیری این مواد یا هر ابزار غیر طبیعی ای پیروز شد، حق گرفتن مدال یا جایزه را ندارد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>

* «[[اسلام]] می‌خواهد که انسان در آغاز روابط و [[شادی|شادی‌]]های خود، پایان را بیاندیشد، تا شادی آغازین با شادی پایانی پیوند یابد و شادی او چنان نباشد که از پس آن حزنی باشد... [[شادی]]، نیازی طبیعی برای انسان است و [[خدا]] هم آن را حرام نکرده است. اما انسان می‌تواند تفریح و شادی اش را هماهنگ با اعتقادات و اصول فکری اش قرار دهد و به سرگرمی‌های حلال مشغول شود. زیرا دل انسان و غریزه انسان نیازمند نفس کشیدن است، چنان که مسوولیت‌های عقیدتی و شرعی نیز برعهده اوست.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>
* «[[اسلام]] می‌خواهد که انسان در آغاز روابط و [[شادی|شادی‌]]های خود، پایان را بیاندیشد، تا شادی آغازین با شادی پایانی پیوند یابد و شادی او چنان نباشد که از پس آن حزنی باشد... [[شادی]]، نیازی طبیعی برای انسان است و [[خدا]] هم آن را حرام نکرده است. اما انسان می‌تواند تفریح و شادی اش را هماهنگ با اعتقادات و اصول فکری اش قرار دهد و به سرگرمی‌های حلال مشغول شود. زیرا دل انسان و غریزه انسان نیازمند نفس کشیدن است، چنان که مسوولیت‌های عقیدتی و شرعی نیز برعهده اوست.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>

* «ایده‌ای به نام [[عید]] در [[اسلام]] در دو مناسبت شکل یافته است و در هر دو مناسبت، برخاسته از مبنای اطاعت خدا و اخلاص و تسلیم نسبت به او و خیرخواهی در راه اوست. در [[عید فطر]] انسان مسلمان پس از انجام مسوولیت شرعی [[روزه]] ماه رمضان، چنین روزی را جشن می‌گیرد، زیرا موفق به اطاعت خدای سبحان و انجام تکلیف روزه که خدا بر او نهاده، شده است. [[علی بن ابی‌طالب|امیرالمؤمنین (علیه السلام)]] از عید فطر چنین یاد می‌کند: «این روز برای آن که خدا روزه و قیام او به عبادت را پذیرفته است، عید است و هر روزی که خدا در آن معصیت نشود، عید است.» بنابراین چنین عیدی که جشن اطاعت و توفیق به اطاعت است، باید به گونه‌ای برگزار شود که تمام جزئیات آن مطابق روح اطاعت از خدا باشد. کسی که در چنین مناسبتی معصیت خدا را مرتکب می‌شود، از مفهوم و روح عید به دور است.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>
* «ایده‌ای به نام [[عید]] در [[اسلام]] در دو مناسبت شکل یافته است و در هر دو مناسبت، برخاسته از مبنای اطاعت خدا و اخلاص و تسلیم نسبت به او و خیرخواهی در راه اوست. در [[عید فطر]] انسان مسلمان پس از انجام مسوولیت شرعی [[روزه]] ماه رمضان، چنین روزی را جشن می‌گیرد، زیرا موفق به اطاعت خدای سبحان و انجام تکلیف روزه که خدا بر او نهاده، شده است. [[علی بن ابی‌طالب|امیرالمؤمنین (علیه السلام)]] از عید فطر چنین یاد می‌کند: «این روز برای آن که خدا روزه و قیام او به عبادت را پذیرفته است، عید است و هر روزی که خدا در آن معصیت نشود، عید است.» بنابراین چنین عیدی که جشن اطاعت و توفیق به اطاعت است، باید به گونه‌ای برگزار شود که تمام جزئیات آن مطابق روح اطاعت از خدا باشد. کسی که در چنین مناسبتی معصیت خدا را مرتکب می‌شود، از مفهوم و روح عید به دور است.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>

* «اما [[عید قربان]]، عیدی است که خداوند در آن روز می‌خواهد تا انسان با کشتن گوسفندی - به نیت قربت به خدا - به او تقرب حاصل کند. این عید نماد داستان [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] است ... درمی یابیم که این عید نماد قربانی ای است که ابراهیم برای تقرب به خدا تقدیم کرده و آمادگی ذبح فرزند خود را هم در این راه داشته است. قربانی در شخصیتی چون اسماعیل نمود می‌یابد که آمادگی خود را برای اهدای خویش جهت ذبح شدن در راه خدا اعلام کرد. بنابراین عید قربان، عید اسلام و تسلیم و تقرب عملی به خداست. طبیعی است که چنین عیدی باید نمایشگرِ حضور اسلام در واقعیت انسان و در همه گفتارها و رفتارهایش باشد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>
* «اما [[عید قربان]]، عیدی است که خداوند در آن روز می‌خواهد تا انسان با کشتن گوسفندی - به نیت قربت به خدا - به او تقرب حاصل کند. این عید نماد داستان [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] است ... درمی یابیم که این عید نماد قربانی ای است که ابراهیم برای تقرب به خدا تقدیم کرده و آمادگی ذبح فرزند خود را هم در این راه داشته است. قربانی در شخصیتی چون اسماعیل نمود می‌یابد که آمادگی خود را برای اهدای خویش جهت ذبح شدن در راه خدا اعلام کرد. بنابراین عید قربان، عید اسلام و تسلیم و تقرب عملی به خداست. طبیعی است که چنین عیدی باید نمایشگرِ حضور اسلام در واقعیت انسان و در همه گفتارها و رفتارهایش باشد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>

* «[[اسلام]] از ویژگی‌های مشخص برای ادبیات اسلامی - به معنای مصطلح - سخن نگفته است، اما ادبیات اسلامی باید نمایاننده اندیشه و ارزش‌ها و مفاهیم و روش‌های اسلامی در حیات انسانی باشد به گونه‌ای که ادیب مسلمان، این عناصر را در روح خود بپرورد و بین هنر و گرایش خود احساس دوگانگی نکند و چنان نشود که در زندگی عبادی اش مسلمان باشد و در هنر و ادبیاتش غیر مسلمان.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>
* «[[اسلام]] از ویژگی‌های مشخص برای ادبیات اسلامی - به معنای مصطلح - سخن نگفته است، اما ادبیات اسلامی باید نمایاننده اندیشه و ارزش‌ها و مفاهیم و روش‌های اسلامی در حیات انسانی باشد به گونه‌ای که ادیب مسلمان، این عناصر را در روح خود بپرورد و بین هنر و گرایش خود احساس دوگانگی نکند و چنان نشود که در زندگی عبادی اش مسلمان باشد و در هنر و ادبیاتش غیر مسلمان.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>

* «ادیب مسلمان باید بکوشد تا توانایی‌های هنری و تصویرگری نوآورانه اش را در جهت دور کردن خواننده از انگیزش صرف و نزدیک کردن او به آگاهی اخلاقی قرار دهد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>
* «ادیب مسلمان باید بکوشد تا توانایی‌های هنری و تصویرگری نوآورانه اش را در جهت دور کردن خواننده از انگیزش صرف و نزدیک کردن او به آگاهی اخلاقی قرار دهد.»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>

* «[[ادبیات]] نباید در مقابل مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی فرو بریزد، بلکه باید بکوشد تا اسباب و علل و نتایج منفی این امور را بکاود و وجدان انسان را به ابزارهای مثبتی که پل عبور از این شرایط است آشنا و مرتبط نماید.»
* «[[ادبیات]] نباید در مقابل مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی فرو بریزد، بلکه باید بکوشد تا اسباب و علل و نتایج منفی این امور را بکاود و وجدان انسان را به ابزارهای مثبتی که پل عبور از این شرایط است آشنا و مرتبط نماید.»

* «ادیب مسلمان باید به مفاهیم اسلامی مربوط به خداوند و هستی و زندگی وافق قدرت الهی که هیچ محدوده‌ای ندارد آگاهی یابد تا از این مفاهیم در داستان و تحلیل و شعر و تصویرپردازی بهره گیرد و وقایع را در چنین فضای ایمانی ای به جریان درآورد...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>
* «ادیب مسلمان باید به مفاهیم اسلامی مربوط به خداوند و هستی و زندگی وافق قدرت الهی که هیچ محدوده‌ای ندارد آگاهی یابد تا از این مفاهیم در داستان و تحلیل و شعر و تصویرپردازی بهره گیرد و وقایع را در چنین فضای ایمانی ای به جریان درآورد...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>

* «ادیب مسلمان - شاعر یا نویسنده - باید تأکید ورزد بر بعد روشن سیمای هستی و اشراف و نظارت خدا بر هستی و رحمت او نسبت به انسان که برای او در جایی که امید گشایش نیست گشایش قرار می‌دهد و آنجا که امید روزی نیست روزی می‌رساند و آنجا که نگاهبانی نیست، از او نگاهبانی می‌کند و هنگامی که در شرایط سخت بر خدا توکل کند نجاتش می‌دهد و دعایش را برای برآوردن حاجاتش برآورده می‌کند و پس از سختی برایش آسانی قرار می‌دهد ...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>
* «ادیب مسلمان - شاعر یا نویسنده - باید تأکید ورزد بر بعد روشن سیمای هستی و اشراف و نظارت خدا بر هستی و رحمت او نسبت به انسان که برای او در جایی که امید گشایش نیست گشایش قرار می‌دهد و آنجا که امید روزی نیست روزی می‌رساند و آنجا که نگاهبانی نیست، از او نگاهبانی می‌کند و هنگامی که در شرایط سخت بر خدا توکل کند نجاتش می‌دهد و دعایش را برای برآوردن حاجاتش برآورده می‌کند و پس از سختی برایش آسانی قرار می‌دهد ...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>

* «گاهی آفاق واقعیات، تیره است. اما نقش ادیب مسلمان این است که به نقاط روشن اشاره داشته باشد، همان گونه که به نقاط روشن در آسمان یعنی به ستارگان می‌نگرد که در شدت تاریکی، با نوری که دارند به انسان نوید نور و طلوع فجر می‌دهند...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>
* «گاهی آفاق واقعیات، تیره است. اما نقش ادیب مسلمان این است که به نقاط روشن اشاره داشته باشد، همان گونه که به نقاط روشن در آسمان یعنی به ستارگان می‌نگرد که در شدت تاریکی، با نوری که دارند به انسان نوید نور و طلوع فجر می‌دهند...»<ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=41</ref>

=== ب ===
* « به لحاظ شرعى، اهداى اعضاء پس از مرگ مانعى ندارد. زيرا حرمت قطع اعضاى بدن به جهت احترامى است كه اين اعضا و يا تركيب اندام انسان دارد. اگر انسان خود، از احترام اندام خويش پس از مرگ - با وصيتى كه مى كند - دست بشويد، اين كار جايز است. چنين انسانى با اين گونه وصيت به انسان ديگرى امكان مى دهد كه كار و خدمت و فعاليت بيشترى داشته باشد. اين كار نوعى ايثار و احسان و به لحاظ شرعى پسنديده است. چنان كه در سخن خداى متعال آمده است: (و يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة) «و هر چند درخودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنان (ديگران) را برخودشان مقدم مى دارند.»( سوره حشر، آيه 9.) از اين آيه مشروعيت و مطلوبيت ايثار و احسان را كه شامل موضوع مورد بحث مى شود، درمى يابيم.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=35</ref>
* « به لحاظ شرعى، اهداى اعضاء پس از مرگ مانعى ندارد. زيرا حرمت قطع اعضاى بدن به جهت احترامى است كه اين اعضا و يا تركيب اندام انسان دارد. اگر انسان خود، از احترام اندام خويش پس از مرگ - با وصيتى كه مى كند - دست بشويد، اين كار جايز است. چنين انسانى با اين گونه وصيت به انسان ديگرى امكان مى دهد كه كار و خدمت و فعاليت بيشترى داشته باشد. اين كار نوعى ايثار و احسان و به لحاظ شرعى پسنديده است. چنان كه در سخن خداى متعال آمده است: (و يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة) «و هر چند درخودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنان (ديگران) را برخودشان مقدم مى دارند.»( سوره حشر، آيه 9.) از اين آيه مشروعيت و مطلوبيت ايثار و احسان را كه شامل موضوع مورد بحث مى شود، درمى يابيم.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=35</ref>


* « باید این نکته را در نظر داشت که دولت اسلامی در خطوط و عناوین کلی خود، ویژگی قومی یا نژادی ندارد که باعث شود در فلان منطقه یا دولت اسلامی، وِیژگی قومی و ملی رنگ غالب به خود بگیرد. زیرا از لحاظ قانون گذاری، اکثریت در برابر اقلیت از امتیاز خاصی برخوردار نیست که این موضوع نیز قابلیت طرح پیدا نماید. در دولت اسلامی برای عرب ها قانونی متفاوت از فارسها و کردها و ترکها وجود ندارد بلکه قانونی یکنواخت برای همه وجود دارد: «وجعلناكم شعوباً وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم»(حجرات/13). بنابراین عرب بر حجم و سفید بر سیاه برتری ندارد مگر به واسطه تقوا... از این رو در چارچوب دولت اسلامی، خود مختاری و استقلال طلبی معنا ندارد. زیرا قوانین اسلامی بدون در نظر داشت مسائل قومی، همه مردم را در بر می گیرد. اما این مانع از آن نمی شود که امکانات و تسهیلات فرهنگی برای اقلیت های ساکن در یک کشور فراهم شود که در کنار وابستگی های عام اسلامی و زبان رسمی کشور اسلامی، به یادگیری زبان ، تاریخ ، فرهنگ خود نیز بپردازند و ویژگی های خاص خود را نیز حفظ کنند. زیرا اسلام ویژگی های ملی و نژادی را از بین نمی برد، همان گونه که تنوع جغرافیایی و خانوادگی و ملی را به عنوان عناصر برجسته جامعه انسانی نیز انکار نمی کند. زیرا این کار به مانند این است که بخواهیم ویژگی های فردی انسان را نیز از بین ببریم. زیرا آن ها به منزله تبلور ویژگی های درونی و بیرونی جامعه انسانی هستند. ما می توانیم با استفاده از صحبتی که در آیه پیشین در باره «ملت ها» و «قبیله ها» شده است، تأکید بر این خصوصیت ها و ویژگی ها را نیز الهام بگیریم. زیرا «ملت ها» و «قبیله ها» نشان دهنده تنوع انسانی می باشند. وقتی که صحبت از اولوا الارحام و سایر عناوین محدود یا وسیع است یا از بنی اسرائیل و اهل بیت، سخن به میان می آید، نیز همین مفهوم را می توان دریافت. زیرا تأکید بر این دسته عناوین به معنای به رسمیت شناختن حضور آنها در عرصه واقعیت است.»
* « باید این نکته را در نظر داشت که دولت اسلامی در خطوط و عناوین کلی خود، ویژگی قومی یا نژادی ندارد که باعث شود در فلان منطقه یا دولت اسلامی، وِیژگی قومی و ملی رنگ غالب به خود بگیرد. زیرا از لحاظ قانون گذاری، اکثریت در برابر اقلیت از امتیاز خاصی برخوردار نیست که این موضوع نیز قابلیت طرح پیدا نماید. در دولت اسلامی برای عرب ها قانونی متفاوت از فارسها و کردها و ترکها وجود ندارد بلکه قانونی یکنواخت برای همه وجود دارد: «وجعلناكم شعوباً وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم»(حجرات/13). بنابراین عرب بر حجم و سفید بر سیاه برتری ندارد مگر به واسطه تقوا... از این رو در چارچوب دولت اسلامی، خود مختاری و استقلال طلبی معنا ندارد. زیرا قوانین اسلامی بدون در نظر داشت مسائل قومی، همه مردم را در بر می گیرد. اما این مانع از آن نمی شود که امکانات و تسهیلات فرهنگی برای اقلیت های ساکن در یک کشور فراهم شود که در کنار وابستگی های عام اسلامی و زبان رسمی کشور اسلامی، به یادگیری زبان ، تاریخ ، فرهنگ خود نیز بپردازند و ویژگی های خاص خود را نیز حفظ کنند. زیرا اسلام ویژگی های ملی و نژادی را از بین نمی برد، همان گونه که تنوع جغرافیایی و خانوادگی و ملی را به عنوان عناصر برجسته جامعه انسانی نیز انکار نمی کند. زیرا این کار به مانند این است که بخواهیم ویژگی های فردی انسان را نیز از بین ببریم. زیرا آن ها به منزله تبلور ویژگی های درونی و بیرونی جامعه انسانی هستند. ما می توانیم با استفاده از صحبتی که در آیه پیشین در باره «ملت ها» و «قبیله ها» شده است، تأکید بر این خصوصیت ها و ویژگی ها را نیز الهام بگیریم. زیرا «ملت ها» و «قبیله ها» نشان دهنده تنوع انسانی می باشند. وقتی که صحبت از اولوا الارحام و سایر عناوین محدود یا وسیع است یا از بنی اسرائیل و اهل بیت، سخن به میان می آید، نیز همین مفهوم را می توان دریافت. زیرا تأکید بر این دسته عناوین به معنای به رسمیت شناختن حضور آنها در عرصه واقعیت است.»
** <small>مجله المنطلق، شماره 80 و 81، محرم - صفر 1412 هـ - آگوست 1991م.</small> <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=article&id=901</ref>
** <small>مجله المنطلق، شماره 80 و 81، محرم - صفر 1412 هـ - آگوست 1991م.</small> <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=article&id=901</ref>

=== پ ===

=== ت ===

=== ج ===
* دربارۀ تمارض در ورزش : « جايز نيست كه انسان خود را به گونه اى غير واقعى بنماياند. زيرا اين كار نوعى دروغ رفتارى است، به ويژه اگر براى تأثير بر تصميم داور باشد. معناى اين كار وارد آوردن فشار روانى بر داور است تا ناحق حكم كند. اين عمل هم طبعاً با قرارداد بازى كه مبتنى بر تلاش براى كسب نتايج از راه طبيعى و واقعى است، منافات دارد.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>
* دربارۀ تمارض در ورزش : « جايز نيست كه انسان خود را به گونه اى غير واقعى بنماياند. زيرا اين كار نوعى دروغ رفتارى است، به ويژه اگر براى تأثير بر تصميم داور باشد. معناى اين كار وارد آوردن فشار روانى بر داور است تا ناحق حكم كند. اين عمل هم طبعاً با قرارداد بازى كه مبتنى بر تلاش براى كسب نتايج از راه طبيعى و واقعى است، منافات دارد.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>

=== چ ===

=== ح ===

=== خ ===


=== د ===

=== ر ===

=== ز ===

=== س ===
=== ش ===
=== ص ===
=== ض ===

=== ط ===

=== ظ ===

=== ع===

=== غ ===

=== ف ===

=== ق ===

=== ک ===

=== گ ===

=== ل ===


=== م ===

*« ما نيازى شديد به يك فرهنگ عقيدتى اسلامى داريم كه جوانان - چه دختر و چه پسر - از طريق آن بتوانند خطوط اساسى دين را كه اسلام در مفاهيم فكرى خويش بر آن ها تكيه مى كند بشناسند. هم چنان كه ما به يك فرهنگ شرعى و سياسى و اجتماعى نيازمنديم; چرا كه اسلام كليتى بخش ناپذير است.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>
*« ما نيازى شديد به يك فرهنگ عقيدتى اسلامى داريم كه جوانان - چه دختر و چه پسر - از طريق آن بتوانند خطوط اساسى دين را كه اسلام در مفاهيم فكرى خويش بر آن ها تكيه مى كند بشناسند. هم چنان كه ما به يك فرهنگ شرعى و سياسى و اجتماعى نيازمنديم; چرا كه اسلام كليتى بخش ناپذير است.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es</ref>


* « '''من [[فوتبال]] را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم'''. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد. اما اين ورزش هم مانند بسيارى از ورزش هاى ديگر نبايد سبب غفلت انسان از همه مسووليت هاى زندگى، خانوادگى و دينى اش شود. » <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>
* « '''من [[فوتبال]] را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم'''. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد. اما اين ورزش هم مانند بسيارى از ورزش هاى ديگر نبايد سبب غفلت انسان از همه مسووليت هاى زندگى، خانوادگى و دينى اش شود. » <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>


* « مشاركت زنان در هرگونه فعاليت ورزشى به شرط آن كه اين ورزش ها بين خود زنان باشد بدون اشكال است. زيرا نياز زنان به ورزش كمتر از نياز مردان نيست و اصولا هيچ مانع شرعى بر سر راه ورزش زنان وجود ندارد.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>
* « مشاركت زنان در هرگونه فعاليت ورزشى به شرط آن كه اين ورزش ها بين خود زنان باشد بدون اشكال است. زيرا نياز زنان به ورزش كمتر از نياز مردان نيست و اصولا هيچ مانع شرعى بر سر راه ورزش زنان وجود ندارد.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=43</ref>


* «مثَلى معروف است كه مى گويد: «آن كه بيشتر مى خندد كسى است كه در آخر كار مى گريد.» بنابراين كسانى كه زنا مى كنند و شراب مى آشامند و ديگر كارهاى حرام انجام مى دهند در مقطعى، اسباب شادى و خرّمى خود را فراهم مى كنند اما نتايج منفى اين كارها بر حيات عقلى و اجتماعى و اعتماد به نفس اين افراد به گونه اى است كه شادى به دست آمده را كوفتشان مى كند. انسانى كه شراب مى خورد و تعادل عقلى اش را از دست مى دهد به لذت مستى و ناهوشيارى مى رسد، اما آثار منفى اى كه در بدن و قواى عقلى اش پديد مى آيد، شادى به سبب آمده را از بين مى برد. هم چنين است كسى كه روابط نامشروع با ديگران دارد. او ممكن است در نتيجه اين روابط، به ارضاى جنسى برسد اما نتايج منفى روحى - روانى و چه بسا تخريب جايگاه اجتماعى او، لذتش را ويران مى كند.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>
* «مثَلى معروف است كه مى گويد: «آن كه بيشتر مى خندد كسى است كه در آخر كار مى گريد.» بنابراين كسانى كه زنا مى كنند و شراب مى آشامند و ديگر كارهاى حرام انجام مى دهند در مقطعى، اسباب شادى و خرّمى خود را فراهم مى كنند اما نتايج منفى اين كارها بر حيات عقلى و اجتماعى و اعتماد به نفس اين افراد به گونه اى است كه شادى به دست آمده را كوفتشان مى كند. انسانى كه شراب مى خورد و تعادل عقلى اش را از دست مى دهد به لذت مستى و ناهوشيارى مى رسد، اما آثار منفى اى كه در بدن و قواى عقلى اش پديد مى آيد، شادى به سبب آمده را از بين مى برد. هم چنين است كسى كه روابط نامشروع با ديگران دارد. او ممكن است در نتيجه اين روابط، به ارضاى جنسى برسد اما نتايج منفى روحى - روانى و چه بسا تخريب جايگاه اجتماعى او، لذتش را ويران مى كند.» <ref>http://www.bayynat.ir/index/?state=es&gid=50</ref>

=== ن ===

=== و ===




=== هـ ===



=== ی ===


== درباره ==
== درباره ==
===درباره ی او===
===درباره ی او===
خط ۱۲۲: خط ۳۸:
<references>
<references>
{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌پدیا}}
[[رده:اهالی لبنان]]
[[رده:اهالی لبنان]]
[[رده:علمای شیعه|ف]]
[[رده:علمای شیعه|ف]]

نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۳۰

محمدحسین فضل‌الله ( ۱۹۳۵ - ۲۰۱۰ ) عالم شیعه لبنانی.

پرونده:Sayed Mohammad Hussein Fadlallah.jpg
امريكا همه مخالفان خود را به تروريست بودن متهم مى كند ... معتقدم كه وحشى‌گرى امريكا در مسايل امنيتى هيچ مرزى ندارد و اين دولت هرجا كه پاى منافقش در ميان باشد هر كارى را مجاز مى‌شمرد. از همان زمان و البته پيش از آن هيچ احترامى به مواعظ امريكا درباره حقوق بشر ومحكوميت تروريسم و دفاع از آزادى قايل نبوده و نيستم...
من فوتبال را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد...

گفتاوردها

  • «آمریکا همه مخالفان خود را به تروریست بودن متهم می‌کند ... معتقدم که وحشی‌گری امریکا در مسایل امنیتی هیچ مرزی ندارد و این دولت هرجا که پای منافعش در میان باشد هر کاری را مجاز می‌شمرد. از همان زمان و البته پیش از آن هیچ احترامی به مواعظ امریکا درباره حقوق بشر ومحکومیت تروریسم و دفاع از آزادی قایل نبوده و نیستم...».
    • به هنگامِ انفجار بزرگ ۱۹۸۴م در بیروت
  • «ازدواج ناگزیر بایستی بر هشیاری و آگاهی و فهم و قدرت متقابل صورت گیرد. و قدرت در این جا نیز به معنای زور و خشونت نیست. هرگز! چرا که انسان - چه مرد و زن - هنگامی که از شخصیتی قوی و آراسته به عقل و خودآگاهی برخوردار باشد نه تنها برای خود و دیگران منفی، قهرآمیز، جاهلانه و خطرآفرین نخواهد بود بلکه برای طرف مقابل به صورتی مثبت عمل خواهد کرد، و برای مشکلات خویش و دیگران به راه حل‌هایی دست خواهد یافت. ... در میان مردان نیز عده‌ای وجود دارند که عقدهٔ سیطره و ستم بر دیگران را دارند. این عقده آنان را به ازدواج سوق می‌دهد تا زن را رام نماید. و به باری سبک تبدیل کند; به گونه‌ای که به هر طریقی که بخواهد او را راه برد. بر او ستم کند... او را چون چارپایانی بی دفاع سر ببُرد.... این را نمی‌توان زندگی زناشویی نامید. قرآن می‌فرماید که با زندگی زناشویی «در میان شما دوستی و مهربانی افکند.»«وجعل بینکم مودّة ورحمة»(روم/۲۱) زندگی زناشویی به معنای آن است که زن و مرد پوشش و پناهی برای یک دیگر گردند: «آنان پیراهن تن شما و شما پیراهن تن آنان اید.»«هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ»(بقره/۱۸۷) تا بدین ترتیب هر یک به عمق جان، عقل، قلب و حیات یک دیگر راه یابند; تا زندگی شان نمود وحدت در عین کثرت... گردد. از این رو زندگی‌هایی که آکنده از ستم و سرکوب اند زندگی‌هایی بی معنایند. ستم، خانه‌ای را بر پا نمی‌دارد; و زور زندگی زناشویی را به سمت موفقیت راه نمی‌برد...»[۱]
  • «اگر انسان‌ها در خطوط سیاسی خویش با یک دیگر اختلاف نظر پیدا کنند، بایستی بدان بیندیشند که همگی مسلمان اند. و اختلاف نظر یافتن در گرایش‌های سیاسی بدان معنا نیست که طرف مقابل از دین اسلام خروج کرده است. این منطقی خطاست و خداوند متعال بدان رضایت ندارد.»[۲]
  • دربارهٔ این سخن علی بن ابی‌طالب: «مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر/خواهرِ دینی تو و دستهٔ دیگر در آفرینش همانندِ تو.» نهج البلاغه، نامه، ۵۳ : «این حدیث بر آن دلالت می‌کند که دو چیز است که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد: نخست - دین; که تمامی انسان‌های پای بند و مؤمن به اصول دینی را به هم پیوند می‌دهد. از این رو انسان بایستی به مؤمنانی که با آن‌ها در دایرهٔ ایمان قرار دارد، اهتمام ورزد. دوم - چارچوب دیگری که انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد انسانیت است... بنابراین همانطور که حضرت علی ؑ می‌فرمایند بایستی با مردم براساس عنصر مشترکی که با آنان دارید رفتار کنید. اگر عنصر پیوند دهنده دین است، پس بایستی براساس آن رفتار کرد; و اگر عنصر دین در میان نبود، انسانیت می‌تواند عامل روی آوردن هر یک از انسان‌ها به یکدیگر و گفت و شنود با هم برای رسیدن به راه حل برتر باشد.»[۳]
  • دربارهٔ بکاربردن مواد نیروزا در ورزش: «استفاده از این مواد خود به خود و به عنوان عملی که انسان اختیار دارد با خود انجام دهد، حرام نیست. اما در مسابقات ورزشی که نوعی حالت قرارداد بین دو طرف برقرار است، استفاده از این مواد حرام است، زیرا پای بندی به شروط تعیین شده در قرارداد واجب است. در این مسابقات ورزش به عنوان فعالیتی طبیعی و بدنی با استفاده از نیروی فردی و بدون افزودن هیچ عامل توان بخش غیرطبیعی - مانند مواد نیروزا - لحاظ شده است... مسلمان باید به شرط خود پای بند باشد، چنان که در حدیث شریف آمده است: «المؤمنون عند شروطهم» «مؤمنان به شرط‌های خویش وفادارند». بنابراین استعمال مواد نیروزا برای مسلمان ورزشکار در مسابقات جایز نیست و اگر او با به کارگیری این مواد یا هر ابزار غیر طبیعی ای پیروز شد، حق گرفتن مدال یا جایزه را ندارد.»[۴]
  • «اسلام می‌خواهد که انسان در آغاز روابط و شادی‌های خود، پایان را بیاندیشد، تا شادی آغازین با شادی پایانی پیوند یابد و شادی او چنان نباشد که از پس آن حزنی باشد... شادی، نیازی طبیعی برای انسان است و خدا هم آن را حرام نکرده است. اما انسان می‌تواند تفریح و شادی اش را هماهنگ با اعتقادات و اصول فکری اش قرار دهد و به سرگرمی‌های حلال مشغول شود. زیرا دل انسان و غریزه انسان نیازمند نفس کشیدن است، چنان که مسوولیت‌های عقیدتی و شرعی نیز برعهده اوست.»[۵]
  • «ایده‌ای به نام عید در اسلام در دو مناسبت شکل یافته است و در هر دو مناسبت، برخاسته از مبنای اطاعت خدا و اخلاص و تسلیم نسبت به او و خیرخواهی در راه اوست. در عید فطر انسان مسلمان پس از انجام مسوولیت شرعی روزه ماه رمضان، چنین روزی را جشن می‌گیرد، زیرا موفق به اطاعت خدای سبحان و انجام تکلیف روزه که خدا بر او نهاده، شده است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از عید فطر چنین یاد می‌کند: «این روز برای آن که خدا روزه و قیام او به عبادت را پذیرفته است، عید است و هر روزی که خدا در آن معصیت نشود، عید است.» بنابراین چنین عیدی که جشن اطاعت و توفیق به اطاعت است، باید به گونه‌ای برگزار شود که تمام جزئیات آن مطابق روح اطاعت از خدا باشد. کسی که در چنین مناسبتی معصیت خدا را مرتکب می‌شود، از مفهوم و روح عید به دور است.»[۶]
  • «اما عید قربان، عیدی است که خداوند در آن روز می‌خواهد تا انسان با کشتن گوسفندی - به نیت قربت به خدا - به او تقرب حاصل کند. این عید نماد داستان ابراهیم و اسماعیل است ... درمی یابیم که این عید نماد قربانی ای است که ابراهیم برای تقرب به خدا تقدیم کرده و آمادگی ذبح فرزند خود را هم در این راه داشته است. قربانی در شخصیتی چون اسماعیل نمود می‌یابد که آمادگی خود را برای اهدای خویش جهت ذبح شدن در راه خدا اعلام کرد. بنابراین عید قربان، عید اسلام و تسلیم و تقرب عملی به خداست. طبیعی است که چنین عیدی باید نمایشگرِ حضور اسلام در واقعیت انسان و در همه گفتارها و رفتارهایش باشد.»[۷]
  • «اسلام از ویژگی‌های مشخص برای ادبیات اسلامی - به معنای مصطلح - سخن نگفته است، اما ادبیات اسلامی باید نمایاننده اندیشه و ارزش‌ها و مفاهیم و روش‌های اسلامی در حیات انسانی باشد به گونه‌ای که ادیب مسلمان، این عناصر را در روح خود بپرورد و بین هنر و گرایش خود احساس دوگانگی نکند و چنان نشود که در زندگی عبادی اش مسلمان باشد و در هنر و ادبیاتش غیر مسلمان.»[۸]
  • «ادیب مسلمان باید بکوشد تا توانایی‌های هنری و تصویرگری نوآورانه اش را در جهت دور کردن خواننده از انگیزش صرف و نزدیک کردن او به آگاهی اخلاقی قرار دهد.»[۹]
  • «ادبیات نباید در مقابل مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی فرو بریزد، بلکه باید بکوشد تا اسباب و علل و نتایج منفی این امور را بکاود و وجدان انسان را به ابزارهای مثبتی که پل عبور از این شرایط است آشنا و مرتبط نماید.»
  • «ادیب مسلمان باید به مفاهیم اسلامی مربوط به خداوند و هستی و زندگی وافق قدرت الهی که هیچ محدوده‌ای ندارد آگاهی یابد تا از این مفاهیم در داستان و تحلیل و شعر و تصویرپردازی بهره گیرد و وقایع را در چنین فضای ایمانی ای به جریان درآورد...»[۱۰]
  • «ادیب مسلمان - شاعر یا نویسنده - باید تأکید ورزد بر بعد روشن سیمای هستی و اشراف و نظارت خدا بر هستی و رحمت او نسبت به انسان که برای او در جایی که امید گشایش نیست گشایش قرار می‌دهد و آنجا که امید روزی نیست روزی می‌رساند و آنجا که نگاهبانی نیست، از او نگاهبانی می‌کند و هنگامی که در شرایط سخت بر خدا توکل کند نجاتش می‌دهد و دعایش را برای برآوردن حاجاتش برآورده می‌کند و پس از سختی برایش آسانی قرار می‌دهد ...»[۱۱]
  • «گاهی آفاق واقعیات، تیره است. اما نقش ادیب مسلمان این است که به نقاط روشن اشاره داشته باشد، همان گونه که به نقاط روشن در آسمان یعنی به ستارگان می‌نگرد که در شدت تاریکی، با نوری که دارند به انسان نوید نور و طلوع فجر می‌دهند...»[۱۲]
  • « به لحاظ شرعى، اهداى اعضاء پس از مرگ مانعى ندارد. زيرا حرمت قطع اعضاى بدن به جهت احترامى است كه اين اعضا و يا تركيب اندام انسان دارد. اگر انسان خود، از احترام اندام خويش پس از مرگ - با وصيتى كه مى كند - دست بشويد، اين كار جايز است. چنين انسانى با اين گونه وصيت به انسان ديگرى امكان مى دهد كه كار و خدمت و فعاليت بيشترى داشته باشد. اين كار نوعى ايثار و احسان و به لحاظ شرعى پسنديده است. چنان كه در سخن خداى متعال آمده است: (و يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة) «و هر چند درخودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنان (ديگران) را برخودشان مقدم مى دارند.»( سوره حشر، آيه 9.) از اين آيه مشروعيت و مطلوبيت ايثار و احسان را كه شامل موضوع مورد بحث مى شود، درمى يابيم.» [۱۳]
  • « باید این نکته را در نظر داشت که دولت اسلامی در خطوط و عناوین کلی خود، ویژگی قومی یا نژادی ندارد که باعث شود در فلان منطقه یا دولت اسلامی، وِیژگی قومی و ملی رنگ غالب به خود بگیرد. زیرا از لحاظ قانون گذاری، اکثریت در برابر اقلیت از امتیاز خاصی برخوردار نیست که این موضوع نیز قابلیت طرح پیدا نماید. در دولت اسلامی برای عرب ها قانونی متفاوت از فارسها و کردها و ترکها وجود ندارد بلکه قانونی یکنواخت برای همه وجود دارد: «وجعلناكم شعوباً وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم»(حجرات/13). بنابراین عرب بر حجم و سفید بر سیاه برتری ندارد مگر به واسطه تقوا... از این رو در چارچوب دولت اسلامی، خود مختاری و استقلال طلبی معنا ندارد. زیرا قوانین اسلامی بدون در نظر داشت مسائل قومی، همه مردم را در بر می گیرد. اما این مانع از آن نمی شود که امکانات و تسهیلات فرهنگی برای اقلیت های ساکن در یک کشور فراهم شود که در کنار وابستگی های عام اسلامی و زبان رسمی کشور اسلامی، به یادگیری زبان ، تاریخ ، فرهنگ خود نیز بپردازند و ویژگی های خاص خود را نیز حفظ کنند. زیرا اسلام ویژگی های ملی و نژادی را از بین نمی برد، همان گونه که تنوع جغرافیایی و خانوادگی و ملی را به عنوان عناصر برجسته جامعه انسانی نیز انکار نمی کند. زیرا این کار به مانند این است که بخواهیم ویژگی های فردی انسان را نیز از بین ببریم. زیرا آن ها به منزله تبلور ویژگی های درونی و بیرونی جامعه انسانی هستند. ما می توانیم با استفاده از صحبتی که در آیه پیشین در باره «ملت ها» و «قبیله ها» شده است، تأکید بر این خصوصیت ها و ویژگی ها را نیز الهام بگیریم. زیرا «ملت ها» و «قبیله ها» نشان دهنده تنوع انسانی می باشند. وقتی که صحبت از اولوا الارحام و سایر عناوین محدود یا وسیع است یا از بنی اسرائیل و اهل بیت، سخن به میان می آید، نیز همین مفهوم را می توان دریافت. زیرا تأکید بر این دسته عناوین به معنای به رسمیت شناختن حضور آنها در عرصه واقعیت است.»
    • مجله المنطلق، شماره 80 و 81، محرم - صفر 1412 هـ - آگوست 1991م. [۱۴]
  • دربارۀ تمارض در ورزش : « جايز نيست كه انسان خود را به گونه اى غير واقعى بنماياند. زيرا اين كار نوعى دروغ رفتارى است، به ويژه اگر براى تأثير بر تصميم داور باشد. معناى اين كار وارد آوردن فشار روانى بر داور است تا ناحق حكم كند. اين عمل هم طبعاً با قرارداد بازى كه مبتنى بر تلاش براى كسب نتايج از راه طبيعى و واقعى است، منافات دارد.» [۱۵]
  • « ما نيازى شديد به يك فرهنگ عقيدتى اسلامى داريم كه جوانان - چه دختر و چه پسر - از طريق آن بتوانند خطوط اساسى دين را كه اسلام در مفاهيم فكرى خويش بر آن ها تكيه مى كند بشناسند. هم چنان كه ما به يك فرهنگ شرعى و سياسى و اجتماعى نيازمنديم; چرا كه اسلام كليتى بخش ناپذير است.» [۱۶]
  • « من فوتبال را يكى از ورزش هاى مفيد براى بدن مى دانم. همچنين خود اين بازى نتايج خوبى به همراه دارد زيرا سبب مى شود تا اوقات فراغت جوانان را پر كند و نيرويشان را افزايش دهد و ميل به رقابت را در آنان زنده نگه دارد و بالاتر از همه، آنان را از پرداختن به سرگرمى هاى حرام باز دارد. اما اين ورزش هم مانند بسيارى از ورزش هاى ديگر نبايد سبب غفلت انسان از همه مسووليت هاى زندگى، خانوادگى و دينى اش شود. » [۱۷]
  • « مشاركت زنان در هرگونه فعاليت ورزشى به شرط آن كه اين ورزش ها بين خود زنان باشد بدون اشكال است. زيرا نياز زنان به ورزش كمتر از نياز مردان نيست و اصولا هيچ مانع شرعى بر سر راه ورزش زنان وجود ندارد.» [۱۸]
  • «مثَلى معروف است كه مى گويد: «آن كه بيشتر مى خندد كسى است كه در آخر كار مى گريد.» بنابراين كسانى كه زنا مى كنند و شراب مى آشامند و ديگر كارهاى حرام انجام مى دهند در مقطعى، اسباب شادى و خرّمى خود را فراهم مى كنند اما نتايج منفى اين كارها بر حيات عقلى و اجتماعى و اعتماد به نفس اين افراد به گونه اى است كه شادى به دست آمده را كوفتشان مى كند. انسانى كه شراب مى خورد و تعادل عقلى اش را از دست مى دهد به لذت مستى و ناهوشيارى مى رسد، اما آثار منفى اى كه در بدن و قواى عقلى اش پديد مى آيد، شادى به سبب آمده را از بين مى برد. هم چنين است كسى كه روابط نامشروع با ديگران دارد. او ممكن است در نتيجه اين روابط، به ارضاى جنسى برسد اما نتايج منفى روحى - روانى و چه بسا تخريب جايگاه اجتماعى او، لذتش را ويران مى كند.» [۱۹]

درباره

درباره ی او

  • علامه فضل‌الله زندگی[ خود را در راه خدمت به کشور و مسائل مربوط به امت خود صرف کرد و تمام تلاش خود را برای کاهش تنش در لبنان و جهان اسلام انجام داد. همچنین دانشگاه الازهر مصر نیز درگذشت علامه فضل‌الله را تسلیت گفت و وی را عالمی اسلامی خواند که زندگی‌اش مملو از علم و بخشندگی بود.
    • اکمل‌الدین احسان اوغلو، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی


  • خبر ارتحال فقیه وارسته و عالم مجاهد و آزادیخواه جهان، علامه سیدمحمدحسین فضل‌الله رضوان‌الله تعالی علیه، موجب تأثر و تألم عمیق گردید.بدون تردید خدمات ارزنده و درخشان آن فقیه عالی‌مقام در طول حیات با برکت خود که در راستای تحکیم وحدت ملّی و اعتصام حول محور مقاومت قرار داشت، در تاریخ لبنان به یادگار خواهد ماند.اینجانب ضمن ابراز تسلیت این ضایعه جانسوز به جنابعالی و ملت شریف و مقاوم لبنان به ویژه خانواده معزّز آن مرحوم مغفور، از خدای متعال، برای آن فقید سعید علو درجات و برای ملت بزرگ لبنان عزت و سرافرازی روزافزون مسألت دارم.
    • محمود احمدی ‌نژاد رئیس‌ جمهوری اسلامی ایران

منابع

<references>

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ