مایکل جکسون: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز Bot: removing existed iw links in Wikidata |
||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۱: | ||
[[رده:خوانندگان]] |
[[رده:خوانندگان]] |
||
[[آهنگسازان]] |
[[آهنگسازان]] |
||
[[cs:Michael Jackson]] |
|||
[[da:Michael Jackson]] |
|||
[[en:Michael Jackson]] |
|||
[[es:Michael Jackson]] |
|||
[[fr:Michael Jackson]] |
|||
[[he:מייקל ג'קסון]] |
|||
[[hu:Michael Jackson]] |
|||
[[it:Michael Jackson]] |
|||
[[lt:Maiklas Džeksonas]] |
|||
[[nl:Michael Jackson]] |
|||
[[pl:Michael Jackson]] |
|||
[[pt:Michael Jackson]] |
|||
[[ru:Майкл Джексон]] |
|||
[[sr:Мајкл Џексон]] |
|||
[[sv:Michael Jackson]] |
|||
[[tr:Michael Jackson]] |
|||
[[uk:Майкл Джексон]] |
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۲۲
مایکل جکسون (زادهٔ ۲۹ اوت ۱۹۵۸ ، درگذشتهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹)(به شمسی: ۷ شهریور ۱۳۳۷ ، ۴ تیر ۱۳۸۸) موسیقیدان، بازرگان، رقصنده، بازیگر و فعال حقوق بشر آمریکایی است. نام او به عنوان «موفقترین سرگرمی ساز تمام دورانها» در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است. او فعالیت حرفهای خود در عرصهٔ موسیقی را از سن ۶ سالگی به عنوان یکی از اعضای گروه جکسون ۵ آغاز نمود. او را "سلطان پاپ" مینامند. پنج آلبوم از ۱۰ آلبوم استودیویی او جزء پرفروشترین آلبومهای موسیقی جهان هستند: جدا از بقیه (۱۳۵۸)، تریلر (۱۳۶۱)، بد (۱۳۶۶)، خطرناک (۱۳۷۰) و تاریخ (۱۳۷۴).
اسم جکسون به عنوان خیر خواهترین انسان در کتاب گینس ثبت شده است. او ۳ بار نامزد دریافت جایزهٔ صلح نوبل بوده و همچنین توسط بنیاد و تک آهنگهای خیریهٔ خود، و پشتیبانی از ۳۹ جنبش خیرخواهانه، رقمی بالغ بر ۵۰ میلیارد دلار برای اهداف خیریه وقف یا جمع آوری کرد.
گفتاورد
با منبع
- «اگر با این احساس که دیگران عاشق شما هستند به دنیا بیایید و با همین احساس دنیا را ترک کنید، با هر اتفاق ناخوشایندی که بین این دو زمان برایتان اتفاق بیافتد کنار خواهید آمد.»
- کتاب رقصاندن رویا (۱۹۹۲)
- «زمانی که شروع به شکستن رکوردها کردم. زمانی که رکوردهای الویس پریسلی و بیتلز را شکستم، زمانی که آلبومم به پرفروش ترین آلبوم تمام تاریخ تبدیل شد؛ همون زمان بود که آنها من را خل خطاب کردند. آنها مرا همجنسباز خطاب کردند. آنها مرا من بچهباز خوانندند. گفتند پوستم را سفید کردم. آنها هر کاری کردند تا مردم را مقابل من قرار بدهند.»
- بیانیهی جکسون در سازمان شبکه ملی (National Action Network headquarters) (جولای ۹، ۲۰۰۲)
- «مردم فکر می کنند که مرا می شناسند ولی واقعا نمی شناسند. برای همین است که چیزهای اشتباهی دربارهی من مینویسند. در حقیقت من تنها ترین انسان روی زمین هستم، من خیلی خیلی گریه می کنم برای اینکه این آزار دهنده است. اگر رو راست باشم باید بگویم بودن به جای من آزار دهنده است.»
- «من خیلی نگران کودکان هستم، نگران تمام کودکانم در کل جهان، به خاطر آنها زنده هستم.»
- دست نوشتههای جکسون که در People منتشر شد. (۱۲ اکتبر ۱۹۸۷)
- «دروغ در دوی سرعت شرکت میکند، اما راستی در دوی ماراتن.»
- Press statement (نوامبر ۲۰۰۳)
- «من نژادم را می دانم. من به آینه نگاه می کنم و می دانم که سیاه پوست هستم.»
- بیانیهی جکسون در سازمان شبکه ملی (National Action Network headquarters) (جولای ۹، ۲۰۰۲)
- «توصیف عشق خندهدار است. عشق را می توان به راحتی احساس کرد، اما در عین حال آنقدر لغزنده است که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد. درست مانند یک قالب صابون در وان حمام؛ در دستتان میماند مگر اینکه زیاد فشارش دهید.»
- «شما نباید در حضور دوستانتان یا کودکانی که از سازمانهای خیریه به خانهی ما میآیند، واژهی مالکیت "من" را دربارهی وسایل و اسباب بازیهایتان به کار ببرید»
- قسمتی از نصیحتهای مایکل جکسون به فرزندانش
- «من از شش سالگی در صنعت سرگرمی سازی هستم ... به قول چارلز دیکنز «هم بهترین دورانها بوده، هم بدترین دورانها» اما من شغلمو عوض نمیکنم ... در حالی که بعضیها تلاشهای مغرضانهای برای صدمه زدن به من انجام دادن، من با قدمهای بلند و روان به راهم ادامه میدم چون خانوادهای عاشق، ایمان محکم و دوستان و طرفداران فوق العادهای دارم، که از من حمایت کردن، و خواهند کرد.
- تالمج، اریک. Michael Jackson 'wouldn't change anything'، آسوشیتد پرس، ۲۰۰۷
- اگر صاحب چیزی هستید، بدین معناست که باید آن را با دیگران قسمت کنید.
- قسمتی از نصیحتهای مایکل جکسون به فرزندانش
- اگر کسی بر ضد یک شخصیت جز آنچه که قابل اثبات بود نمیگفت، تاریخ را نمیشد نوشت.
- دروغ در دوی سرعت شرکت میکند، اما راستی در دوی ماراتن.
(Press statement (نوامبر ۲۰۰۳))
- اگر میخواهی دنیا را تبدیل به مکانی بهتر کنی، به مرد درون آینه نگاه کن و او را تغییر بده.
- قسمتی از ترانهٔ مرد درون آینه
- زمانی که شروع به شکستن رکوردها کردم. زمانی که رکوردهای الویس پریسلی و بیتلز را شکستم، زمانی که آلبومهایم به پرفروشترین آلبومهای جهان تبدیل شد؛ همان زمان بود که آنها (رسانهها و منابع خبری) من را خل و دیوانه خطاب کردند. آنها مرا همجنس باز خطاب کردند. مرا بچه باز خوانندند. گفتند پوستم را سفید کردم. آنها هر کاری کردند تا مردم را مقابل من قرار بدهند.
- بیانیهی جکسون در سازمان شبکه ملی (National Action Network headquarters) (جولای ۹، ۲۰۰۲)
- بیشتر مردم مشکلات را بیرون از دایرهٔ زندگی خویش میدانند. اما من چنین احساسی ندارم. آنها مشکلات بیرونی نیستند. من آنها را درونم حس میکنم. کودکی گریان در اتیوپی، مرغی دریایی آغشته به نفت، سربازی نوجوان که با شنیدن صدای پرواز هواپیما بر بالای سرش، از ترس به خود میلرزد. آیا وقتی چنین چیزهایی را میبینم و میشنونم، آنها درون من جریان ندارند؟
- قبل از اینکه دربارهٔ من قضاوت کنی سعی کن با تمام قلبت دوستم داشته باشی... بعد از خودت بپرس آیا کودکی مرا دیدهای؟
- در مورد یک نفر قضاوت نکنید. دیگران را محکوم نکنید. مگر شما همه آنها را میشناسید؟ یک نفر شایعه را میسازد و همه هم باورش میکنند. اگر شما یک دروغ را چندین بار بشنوید، قطعا باورش خواهید کرد.
- توصیف عشق خندهدار است. عشق را میتوان به راحتی احساس کرد، اما در عین حال آنقدر لغزندهاست که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد. درست مانند یک قالب صابون در وان حمام؛ در دستتان میماند مگر اینکه زیاد فشارش دهید.
- به ما تنها یک بار هدیهٔ «زندگی کردن» داده میشود. پس بايد تمام سعی و تلاشمان رو بكنيم كه بتوانيم از طريق كارهایی كه انجام میدهیم خودمان را جاودانه كنیم. حالا در هر زمینهای که باشد.[۱]
- فقط بخاطر اینکه در روزنامهها میخوانید یا روی صفحهٔ تلویزیون میبینید... آن را (شایعات) به واقعیت تبدیل نکنید.
- بسیاری از مردم [به خدا] اعتقاد ندارند. این بعضی اوقات احمقانهاست. خورشید از دورانهای دور آن بالا بودهاست؛ چه چیزی آن را آن بالا نگاه داشتهاست؟ من اهمیت نمیدهم که آنها (دانشمندان) چقدر به من توضیح علمی بدهند، توضیحاتشان به اندازهٔ کافی عمیق نیست.
- من هیچ وقت ماری جوانا (نوعی مواد مخدر) مصرف نکردم و نمیخوام امتحانش کنم. هیچ وقت هیچ کدام از اینها را مصرف نکردم. به این چیزها علاقهای نداشتم. حتی از گفتن این کلمات هم بیزارم. من از چیزی که هستم احساس خوشحالی میکنم. اگر بخوام که با ذهنم احساس آزادی کنم برای قدم زدن به کنار ساحل میروم یا یک کتاب زیبا میخوانم یا یک ترانه مینویسم.
- تنها به خاطر این که چاپ شده دلیل نمیشود که وحی منزل باشد، مردم چیزهای منفی مینویسند برای اینکه فکر میکنند که بیشتر میفروشد. آنها برای خبرهای خوب، پول نمیدهند.
- من بیماریای دارم که رنگدانههای پوستم را از بین میبرد. این اتفاق دست من نیست. این که مردم داستانهایی میسازند که من نمیخواهم چیزی باشم که هستم، مرا آزار میدهد.
- من به رازها و جادوهای طبیعت باور دارم و به آنها احترام میگذارم. به همین خاطر است که وقتی میبینم این اتفاقها میافتد، ناراحت میشوم. از شنیدن اینکه که در هر ثانیه، به اندازهٔ یک زمین فوتبال از جنگلهای آمازون از بین میرود اذیت میشوم. به همین خاطر است که من این جور ترانهها را مینویسم. من [با ترانههایم] حس هشدار، بیداری و امید را به مردم میدهم. من سیارهٔ زمین را دوست دارم. من درختان را دوست دارم و برای آنها احترام قائل هستم. من واقعا احساس میکنم که طبیعت به سختی تلاش میکند که سوء استفادههای انسان از زمین را جبران کند. چون سیاره مریض است. مثل یک تب. اگر الان درستش نکنیم به نقطهای خواهد رسید که دیگر هیچ بازگشتی نخواهد بود. این آخرین فرصت ماست که این مشکلی را که داریم حل کنیم و ما فقط ۴ سال برای درست کردنش مهلت داریم. ما همانند مسافران قطاری میمانیم که به پایان مسیرش نزدیک شده! آخرشه! (This Is It)
- ما عشق را به دنیا بر میگردانیم، تا به دنیا یادآوری کنیم که عشق مهم است. باید به همدیگر عشق بورزیم. ما همه یکی هستیم. پیام ما این است. و باید از زمین مراقبت کنیم. ما فقط ۴ سال وقت داریم که این آسیبی را که به زمین رساندیم، درست کنیم. پس ما پیامهای مهمی [برای مردم] داریم. این مهمه! خدا حفظتان کند.
- مردم همیشه میگن که: «اونا ازش (زمین) مراقبت میکنن. دولت مواظبه. نگران نباشید. اونا...» اونا! کی؟ این از خود ما شروع میشه. خود ما هستیم. وگرنه کاری صورت نمیگیره !
(صحبتهای مایکل جکسون در تمرین کنسرتهای این است، تنها چند روز قبل از مرگ ناگهانیاش)
بدون منبع
- «اگر کسی بر ضد یک شخصیت جز آنچه قابل اثبات بود نمیگفت، تاریخ را نمیشد نوشت.»
- «قبل از اینکه دربارهٔ من قضاوت کنی سعی کن با تمام قلبت دوستم داشته باشی...بعد از خودت بپرس آیا کودکی مرا دیدهای؟»
- «موفقیت مسلماً تنهایی را به همراه میآورد. مردم فکر میکنند که چون شما همه چیز دارید، خوشبخت هستید. فکر می کنند شما همه کار میتوانید بکنید و همه جا میتوانید بروید، اما اینگونه نیست. چنین کسی نیازمند چیزهای خیلی معمولی است.»
- «ما آلمانی ها هستیم، ما امریکایی ها هستیم، فرانسه، ایتالیا، روسیه، آمریکا، آسیا، آفریقا... بسیاری از ملت ها. ما مسیحی، یهودی، مسلمان و هندو هستیم. ما سیاه پوست هستیم، ما سفید پوست هستیم. ما اجتماعی از تفاوت ها هستیم. بسیار پیچیده و در عین حال ساده. ما به جنگ نیازی نداریم.»
- «در مورد یک نفر قضاوت نکنید. دیگران را محکوم نکنید. مگر شما همه آن ها را می شناسید؟ یک نفر آن را می سازد و همه باورش می کنند.اگر شما یک دروغ را به اندازه کافی بشنوید، باورش میکنید.»
- «معنی زندگی در تک تک روشهای ابراز زندگی است. این معنی در ابدیت شکلها و پدیدهها که در تمام خلقت وجود دارند حاضر است.»
- «توصیف عشق خندهدار است. عشق را می توان به راحتی احساس کرد، اما در عین حال آنقدر لغزنده است که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد. درست مانند یک قالب صابون در وان حمام؛ در دستتان میماند مگر اینکه زیاد فشارش دهید.»
- «فقط بخاطر اینکه در روزنامهها میخونید یا روی صفحهٔ تلویزیون میبینید ...اونو به واقعیت تبدیل نکنید.»
- «مهم نیست چند سال دارید، وقتی احساس میکنید حرفی برای گفتن دارید، مردم باید به شما گوش دهند.»
- «من عاشق انجام دادن کارهای مختلف هستم. هر تجربه ای که جدید و مهیج باشد و من هر بار بیشتر می آموزم.»
- «در مورد صحنه گردانی چیزی که بیشتر از آن لذت می برم شاد کردن مردم است. فقط نشاندن لبخندی بر چهره ی یک نفر برای من زا هر چیزی با ارزش تر است.»
- «وقتی بر روی صحنه هستم، احساس می کنم که آنجا امن ترین جا روی زمین است.»
- «وقتی می خواهید اثر بخش باشید فقط باید خودتان باشید. و چه کسی می تواند به شما یاد دهد که خودتان باشید؟ شما نمی توانید به شخصی یاد بدهید که چگونه موثر باشد، دقیقا همان طور که به نمیتوانید سرودن را به او بیاموزید. این در درون شماست.سرودن شکلی از اثر بخش بودن است با روش خاص و
- «عکس پیتر پن بر تمام دیوار های اتاقم هست. من هر چیزی را که "بَری" نوشت خواندم. من نهایتا با پیتر پن هویت داده شدم، پسر گمشده از never-never land.»
- «بسیاری از مردم (به خدا) اعتقاد ندارند. این بعضی اوقات احمقانه است. خورشید از دوران های دور آن بالا بوده است. چه چیزی آنرا بالا نگه می دارد؟ من اهمیت نمی دهم که اونا چقدر به من توضیح علمی بدن، توضیحاتشون به اندازه کافی عمیق نیست.»
- «من نمی گویم که من جذاب بودم! اما اگر آنها نظرشان این بود خیلی خوب است. من این را در کنسرت دوست دارم این مرتب بودن است.»
- «هدف واقعی من انجام دادن خواسته های خداست. من خواندن و رقصیدن را خودم انتخاب نکردم، اما این نقش من است و می خواهم آن را بهتر از هر کس دیگری انجام دهم.»
- «من به خدا اعتقاد دارم همه ما داریم. ما دوست داریم روشنی بخش باشیم. احمقانه رفتار نکنید و روشن بینی خود را از دست ندهید.»
- «اولین باری که من E.T را دیدم، در میان همه چیز ذوب شدم، بار دوم مثل یک دیوانه گریستم.»
- «هر بار که به پاریس می روم با عجله به موزه لوور می روم. من هیچ وقت از دیدن آن سیر نمی شوم! من به موزه های سراسر دنیا می روم من عاشق هنر هستم.»
- «حرکت دادن بدن یک هنر است. رقصیدن نمایش احساس شما به وسیله حرکت بدنتان است. گذشتن از زمین فقط به خاطر رسیدن به احساس آزادی و انجام هر کاری برای رسیدن به این احساس واقعا بی نظیر است این فرار از واقعیات زندگیست. راحت شدن ازهمه چیز و حرکات دادن بدن و بیرون کردن تنش ها و دردها.»
- «من عاشق خلق کردن موسیقی هستم ساختن چیزی که غیر معمول و غیر منتظره باشد، بیشتر از تصور مردم فراتر از زمان. پنج مرحله جلو تر از چیزی که مردم فکر می کنند.»
- «من هیچ وقت ماریجوانا (نوعی مواد مخدر) مصرف نکردم و نمی خوام امتحانش کنم. هیچ وقت هیچ کدام از این ها را مصرف نکردم. به این چیز ها علاقه ای نداشتم. من از چیزی که هستم احساس خوشحالی می کنم. حتی از گفتن این کلمه هم بیزارم. اگر بخوام که با ذهنم احساس آزادی کنم برای قدم زدن کنار ساحل میرم یا یک کتاب زیبا می خونم یا یک ترانه می نویسم.»
- «من عاشق مطالعه کردن هستم. مثل فلسفه و داستان های کوتاه(1982)»
- «من افتخار می کنم که یک سیاه پوست آمریکایی هستم. من به نژادم افتخار می کنم.»
- «موسیقی وسیلهای است برای ارضای تمایلات من، هدیه من است برای تمام عشاق دنیا. با موسیقی ام، می دانم که تا ابد زنده خواهم بود.»
- «کودکان در لبخندهای زیبایشان خدا را در هر چیزی به من نشان می دهند. این خوبی بی تکلف درست از قلب آنها می درخشد و فقط می خواهد که به آن عشق ورزیده شود.»
- «اگر می خواهی برادرم باشی، اهمیتی ندارد که سیاه پوست یا سفید پوست باشی»
- «بیایید فردایی را آرزو کنیم، جایی که می توانیم حقیقتا از روحمان عشق بورزیم و عشق را در قلب آفرینش به عنوان حقیقت نهایی بدانیم.»
- «در نهایت، مهم تر از همه این است که با خودتان و کسانی که دوستشان دارید رو راست باشید، به سختی کار کنید، طوری کار کنید مثل این که فردایی وجود ندارد، خود را فرهیخته کنید. تلاش کنید. استعداد خود را پرورش و ترویج دهید و آن را به بالا ترین درجه برسانید. در کاری که می کنید بهترین باشید. تلاش کنید در رشته خودتان به جایی برسید که از هر فرد زنده ای بیشتر بدانید. از ابزارهای حرفه تان استفاده کنید، اگر کتابها هستند یا زمینی برای رقصیدن یا جایی برای شنا کردن. هر چه هست از آن شماست. سعی می کنم همیشه این را به خاطر داشته باشم.»
- «بهترین آموزش دنیا تماشا کردن کار چیره دستان (افراد ماهر) است.»
- «هدف من در زندگی این است که آنچه را که دریافت کرده ام به دنیا ببخشم: وجد پیوند الهی از طریق موسیقی و رقصم»
- «من خدا رو در چهره بچه ها می بینم. اگر کسی به خبر بده که تمام بچه ها مردن. من فورا خودم رو از بالکن پرت می کنم. (مسنتد مارتین بشیر ۲۰۰۳)
- «من عاشق E.T هستم ، برای این که یاد خودم می افتم .کسی که از دنیای دیگری میاد و با اونا دوست می شه و وجودی هشتصد ساله داره و با خرد خودش شما رو حس می کنه و می تونه به شما یاد بده که پرواز کنید. همه تصوری که از اون دارم فوق العادست. منظورم اینه که کی دوست نداره پرواز کنه ؟” مصاحبه با smash hits 1983»
- «والدینمان به ما یاد دادند که همیشه آبرومند باشیم، بهترین باشیم، مهم نیست که چه شغلی داریم»
- «از بالای صحنه نگاه می کنی و تا جایی که چشم کار می کنه مردم رو می بینی احساس خیلی خوبیه اما با رنج بسیاری همراهه، با رنج بسیار.»
- «هر جای دنیا که می روم درحال فرار کردن و مخفی شدن هستم... نمی توانم در پارک قدم بزنم. نمی توانم به خرید بروم... مجبورم که در یک اتاق مخفی شوم. احساس می کنم که در زندان هستم.»
- «فقط به خاطر این که چاپ شده دلیل نمی شه که وحی منزل باشه ، مردم چیزای منفی می نویسن برای اینکه فکر می کنن بیشتر می فروشه. اون ها برای خبر های خوب پول نمیدن»
- «من انسانی خلاق و رویایی هستم . خدا به من استعدادهای خاصی بخشید.من از مقایسه کردن متنفرم اما والت دیزنی خلاق بود اما در تجارت خوب نبود.برادرش Roy آثار او را به کار می گرفت .او مثل من عاشق این بود که سرگرمی های خانوادگی بسازد .احساس می کنم آن یک موهبت بود و من هم آن را دارم .من از این که برگزیده شده ام بسیار افتخار می کنم ."
- «از این که زنده هستم احساس شادمانی می کنم , از چیزی که هستم خوشحالم ."
- «هیچ چیزی مرا راضی نمی کند , من یک کمال گرا هستم , این بخشی از وجود من است ."
- «اما من هیچوقت کمک کردن و عشق ورزیدن به مردم ، همان طور که مسیح گفت را متوقف نمی کنم "
- « هر جلوه ای از حیات معنی زندگی را در بر دارد.این در بی انتهایی شکل ها و پدیده های موجود در همه آفرینش است ."
- «همیشه در قلبم پیترپن باقی خواهم ماند "
- «هنوز چیزی ندیده اید، بهترین ها در راهند."
- « قبل از این که در مورد من قضاوت کنی ، تلاش کن که عاشقم باشی،
- «به درون قلبت نگاه کن و سپس بپرس ، آیا کودکی مرا دیده ای»
- «به خاطر می یارم که به رکورد استدیو می رفتم و پارکی کنار خیابان بود و بچه ها را در حال بازی کردن می دیدم و گریه می کردم برای این که مجبور بودم به جایش کار کنم» ( در مصاحبه با اپرا وینفری در مورد دوران کودکی )
- «من یک سیاه پوست امریکایی ام, من به نژادم افتخار می کنم .من به آن چه که هستم مفتخرم . من برتری ها و شان بسیاری دارم.»
- «من بیماری پوستی دارم که رنگدانه های پوستم را از بین می برد. این دست من نیست، این که مردم داستان هایی می سازند که من نمی خواهم چیزی باشم که هستم, مرا آزار می دهد».
- «در نهایت، مهمتر از همه این است که با خودتان و کسانی که دوستشان دارید روراست باشید، به سختی کار کنید، طوری کار کنید مثل این که فردایی وجود ندارد، خود را فرهیخته کنید. تلاش کنید. استعداد خود را پرورش و ترویج دهید و آن را به بالاترین درجه برسانید. در کاری که میکنید بهترین باشید. تلاش کنید در رشتهٔ خودتان به جایی برسید که از هر فرد زندهای بیشتر بدانید. از ابزارهای حرفهتان استفاده کنید، اگر کتابها هستند یا زمینی برای رقصیدن یا جایی برای شنا کردن. هر چه هست از آن شماست. سعی میکنم همیشه این را به خاطر داشته باشم».
متن اشعار
- خطرناک (۱۹۹۱)
- در تاریکترین ساعتها
در ژرفترین نومیدیها
آیا همچنان اهمیت خواهیداد؟
آیا با من خواهیماند؟
و در سختیها و درمانگیهایم
در تردیدها و شکستهایم
در تندیهایم
در آشفتگیهایم
در ترسها و اقرارهایم
در دلتنگیها و رنجهایم
در شادمانیها و سوگهایم
و در امید فردایی بهتر
هرگز تنهایت نخواهم گذاشت
چرا که تو همیشه در قلبم هستی
- شکستناپذیر (۲۰۰۱)
- بیکلام [هستم]
بیکلام
برای بیان آن حالتی که تو مرا احساس میکنی
گرچه با تو هستم اما از تو دورم
و اینها ابداً به طرفداری از واقعیت نیست.- «بیکلام»
سخنرانی در دانشگاه آکسفورد
در ۶ مارس ۲۰۰۱، جکسون برای سخنرانی در برابر ۲۰،۰۰۰ نفر به دانشگاه آكسفورد دعوت میشود. او بعد از سخنرانی تکان دهندهاش در آکسفورد، از طرف حضار، لقب «پادشاه آکسفورد» را دریافت میکند. جکسون محبوبترین مهمان دانشگاه آکسفورد است.
- سخرانی در مکانی که قبلأ میزبان شخصیتهای برجستهای همچون: مادر ترزا، آلبرت انیشتین، رونالد ریگان، رابرت کندی، مالکوم ایکس و... بودهاست، برای من افتخار بزرگی است. من ادعا نمیکنم که داری تحصیلات عالیهای همچون افرادی که در این سالن سخرانی کردهاند، هستم. همانطور که آنها نمیتوانند ادعایی در مورد رقص «مونواک» داشته باشند. و شما میدانید، به خصوص انیشتین، در زمینهٔ رقص اصلأ تبحر نداشت. اما باید بگویم که بیشتر از بسیاری از مردم، مکانها و فرهنگهای متفاوت را دیدهام. دانش بشر تنها در کاغذ و مرکب خلاصه نمیشود. بلکه آنچه که در قلب انسانها، روح و درونشان وجود دارد، جزئی از این دانش به حساب میآید.
- پیشنهاد میدهم که سخنانی که من امشب، پیرامون حقوق کودکان میگویم را تبدیل به فهرستی کنید و بر دیوار هر خانهای نصب کنید. موارد این فهرست، اینها هستند:
- حق دوست داشته شدن، بدون اینکه مجبور باشند بهدستش بیاورند.
- حق محافظت شدن، بدون اینکه مجبور باشند ثابت کنند لیاقتش را دارند.
- حق اینکه حس کنند با ارزش هستند، با اینکه هیچ کار ارزشمندی انجام نداده باشند.
- حق اینکه به صحبتهایشان گوش داده شود، حتی اگر صحبتشان سرگرم کننده نباشد.
- حق اینکه در موقع خوابشان، برایشان قصه تعریف کنند، بدون اینکه مجبور باشند برای آن با اخبار نیمه شب رقابت کنند.
- حق درس خواندن در مدرسه، بدون اینکه مجبور باشند نگران گلولهها باشند.
- حق اینکه دیگران او را دوست داشتنی بدانند، حتی اگر فقط مادر صورت او را دوست داشتنی میداند.
- اگر با دانستن این موضوع که دیگران شما را دوست دارند به دنیا بیایید و با همین احساس نیز دنیا را ترک کنید، با هر پیشامدی که بین این دو زمان برایتان اتفاق بیافتد کنار خواهید آمد.
درباره او
قبل از مرگ
- «وقتی بدون کوچکترین امیدی به آزادی در پشت میلهها هستید، نیاز دارید قدرتتان را از هر کجا که میشود به دست آورید. و من قدرت را در مایکل جکسون پیدا کردم. آغاز حرفهٔ تکی جرأت میخواهد. من با خودم فکر کردم اگر او جرأت انجام چنین کاری را دارد، من هم باید ارادهٔ ادامه دادن را داشته باشم».
- نلسون ماندلا، خاطرات زندان دوران آپارتاید آفریقای جنوبی، دههٔ ۸۰ میلادی.
- «وای. وای. چه قدر زمان زود میگذرد! همین دیروز بود که تو ۹ ساله بودی که به من معرفی شدی. و الان تو، بزرگترین سرگرمیساز جهان، برای دادن جایزه به من میزبان هستی. و چه قدر شگفتانگیز است».
- بری گوردی در ۲۲ فوریه ۱۹۹۴ در هنگام دریافت جایزهاش.
بعد از مرگ
- «در دنیایی که از نفرت پر شده، باید شهامت امیدوار بودن داشته باشیم. در دنیایی که از خشونت پر شده، باید شهامت آسوده بودن داشته باشیم. در دنیایی که با ناامیدی پر شده، باید شهامت آرزو کردن داشته باشیم. و در دنیایی که با بیاعتمادی پر شده، باید شهامت اعتماد کردن داشته باشیم.»
- سخنی از جکسون که در مراسم تدفینش گفته شد. (۳ سپتامبر ۲۰۰۹)
- «امروزه بسیاری از خوانندگان در پی تقلید از سبک آوازی مایکل جکسون هستند، اما او بینظیر بود. او در القای حس کودکانه به شنوندگان، حسی معصوم و پاک، بهترین است. او سرگرم کنندگی و جذابیت اعلا را برای تمامی مردم فراهم میآورد و به همه امید میبخشد. به نظر من هیچکس مانند او مردم را شاد نمیکند».
- «وقتی برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ پیش از مصاحبه او را دیدم، مانند این بود که نورش را بر من تابانده است و دوست داشتم در این نور بمانم. دوست داشتم در کنارش بمانم. و ما دور نورلند گشتیم و شیرینی خوردیم و خیلی خوش گذشت. و من با خودم گفتم خدایا ای کاش من دوست او بودم».
- «[مایکل جکسون] خوانندهای که از جایگاه انسان عادی و خواننده معمولی فراتر رفت و به اسطورههای دنیای مدرن پیوست».
- «اگر اسطوره را پدیدهای دور از دسترس بدانیم که با رمز و راز آمیخته است، زندگی مایکل جکسون نیز همانند دیگر شخصیتهای اسطورهای با مجموعهای از رازها و داستانها و افسانهها آمیخته است».
- «اينکه مایکل جکسون چرا و چگونه توانست به این جایگاه برسد و به شمايل محبوب يک قرن تبدیل شود و هنر و رفتار او چه تاثيری بر جامعه آمریکا به طور خاص و جامعه جهانی به طور عام گذاشت، قطعاً نيازمند بررسیهای عمیق جامعه شناختی، پديدارشناسانه و فلسفی است».
- پرویز جاهد، منتقد هنری بیبیسی فارسی
- «میخواهم از مایکل جکسون قدردانی کنم. بدون مایکل جکسون هیچ یک از ما اینجا نبودیم».
- «تا همیشه فقط یک مایکل جکسون خواهد بود. او همه چیز را درست انجام میداد. آهنگهایش احمقانه یا خارج از خطوط وی نبودند. هر فردی دوست دارد که شانس این را داشته باشد که به حرفهای همچون وی دست یابد، یعنی در آن سطح و منزلت، من هم همین طور. نمیخواهم خیلی زود بزرگ شوم. بسیاری از مردم که این را میخواهند، در اشتباه هستند».
- «من هرگز نمیخواهم چیزی شوم که مردم میخواهند. اینکه در پارتیهای شبانه شرکت کنم و گرفتار الکل شوم. من هرگز نمیخواهم طوری رفتار کنم که احترام بچهها و والدینشان را از دست بدهم. من میخواهم توانایی انجام کاری که مایکل جکسون کرد را داشته باشم. او همواره ترانههای پرهیزکارانه و پاک میخواند. و همیشه بچهها، مادربزرگها و پدربزرگهایشان او را دوست میداشتند. من نمیخواهم در مورد رابطههای جنسی و مواد مخدر بخوانم و ناسزا بگویم. میخواهم در مورد عشق بخوانم و شاید وقتی بزرگتر شدم بیشتر عاشق شوم. اما میخواهم مورد احترام همه باشم».
- «به نظرم مایکل بهترین است. کاشکی میتونستم به سطح او برسم. اما من دارم کارهای بسیار انجام میدم».
- «من نمیتوانم بگویم که از آنها (خوانندگانی همانند کانیه وست و لیل وین که در ترانههایشان فحش میدهند و الکل و مسائل جنسی را تبلیغ میکنند) پیروی میکنم. اما از آن چه انجام میدهند خوشم میآید. من فکر میکنم آنها شگفتانگیز هستند. اما آیا آنها در سطح مایکل هستند؟ من که فکر نمیکنم! ... راستش کانیه وست تهیهکنندهٔ محبوب من است. او یک نابغه در موسیقی است. اما در سطح مایکل نیست. به نظرم لازمهٔ رسیدن به سطح مایکل این است که بتوانی [قلب] مردم بسیاری را بدست بیاری که دقیقاً مایکل از پسش بر آمد و کانیه نتوانسته [محبوب قلب] قشر زیادی از مردم باشد. در واقع هیچکس نتوانسته!»
پانویس
- ↑ Jackson, Michael. Michael booklet.
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |