اسکار وایلد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Sialkgraph (بحث | مشارکتها) |
|||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
* [[علم]] مرگ [[دین|ادیان]] را رقم میزند |
* [[علم]] مرگ [[دین|ادیان]] را رقم میزند |
||
* «هرچه از عمرم بیشتر میگذرد احساس میکنمکه آنچه برای پدران ما خوب بوده، برای ما خوب نیست.» |
|||
** [[اسکار وایلد]] |
|||
== پیوند بهبیرون == |
== پیوند بهبیرون == |
نسخهٔ ۳۰ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۰۸
اسکار وایلد، نویسندهٔ ایرلندی - انگلیسی، زادروز: (۱۶ اکتبر ۱۸۵۴) در دوبلین. وفات: (۳۰ نوامبر ۱۹۰۰) در پاریس.
دارای منبع
- «آدم برای سرگرمی خودش در شهر زندگی میکند و در روستا برای سرگرمی دیگران.»
- Ernst muß man sein، پرده اول/ جک
- «آدم در انتخاب دشمنش هرچه بیشتر دقت کند باز هم کم است.»
- تصویر دوریان گری، قسمت اول، لرد هنری
- «ارزش یک اندیشه به خلوص نیت گوینده آن بستگی ندارد.»
- تصویر دوریان گری، قسمت اول، لرد هنری
- «در مورد دین، حقیقت صرفاً باوری است که ماندگار شده است.»
- منتقد اما هنرمند، قسمت اول
- «افکار عمومی دارای کنجکاوی سیریناپذیری برای کسب دانستنیهاست، اما دانستنیهای بیهوده.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «انسان متمدن از لذت بردن پشیمان نیست؛ انسان بیفرهنگ اصلأ لذت را نمیشناسد.»
- تصویر دوریان گری، قسمت ششم، لرد هنری
- «انسانها متنوعند ولی معقول نیستند.»
- تصویر دوریان گری، قسمت دوم/ لرد هنری
- «این عمل "اعتراف" است که گناهانمان را میآمرزد، نه عمل کشیش.»
- تصویر دوریان گری، قسمت هشتم
- «این قرن نوزدهم را که ما میشناسیم، در اصل از کشفیات بالزاک است.»
- Der Verfall der Lüge / ویویان
- «بچهها تا کوچکند به پدر و مادرشان مهر میورزند، وقتی بزرگ شدند آنها را به محاکمه میکشند و گاهی نیز مورد بخشش قرار میدهند.»
- تصویر دوریان گری، قسمت پنجم/ لرد هنری
- «بزرگترین بهرهای که از تحقق سوسیالیسم نصیبمان میشد این بود که ما را از این اجبار کثیف - برای دیگران زندگی کردن - نجات میداد، اجباری که در حال حاضر کمر مردم را خم کردهاست.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen، Eröffnung des Essays
- «بشر، در تلاشی مذبوحانه برای رسیدن به ثروت و مکنت، سرانجام به پای خود به گورستان میرود.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «بهترین نوع حکومت برای یک هنرمند، فقدان حکومت است.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «تجربه چیزی نیست جز لقبی که انسانها به اشتباهاتشان دادهاند.»
- تصویر دوریان گری، قسمت چهارم
- «اندیشه ای که خالی از خطر باشد، ارزش آن را ندارد که آن را اندیشه بنامیم.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه دوم/ ژیلبرت
- «تمام دخترها مثل مادرشان میشوند، چه فاجعه بزرگی برای دخترها؛ هیچ مردی مثل مادرش نمی شود، چه فاجعه بزرگی برای پسرها.»
- Ernst muß man sein، پرده اول/ آلگرنون
- «تنها تفاوت بین هوسبازی و عشق جاودان در اینست که هوسبازی قدری بادوامتر میباشد.»
- تصویر دوریان گری، قسمت دوم/ لرد هنری
- «تنها موضوع جدی در جهان، هنر است. و هنرمند تنها کسی است که جدی نیست.»
- Maximen zur Belehrung der Übergebildeten، Maxime ۱۲
- «تنها وظیفهٔ ما در قبال تاریخ، بازنویسی آن است.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه اول/ ژیلبرت
- «تنها یک طبقه اجتماعی وجود دارد که بیشتر از پولدارها به پول فکر میکند و آن نیز بیپولها هستند.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «جامعه، اغلب جنایتکاران را میبخشد ولی خیالپردازان را هرگز.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه دوم/ ژیلبرت
- «جوانان فکر می کنند پول همهچیز است. وقتی بزرگ شدند میفهمند که پول همهچیز است.»
- تصویر دوریان گری، قسمت سوم/ لرد فرمر، لرد هنری
- «چیزهاییکه به من میگوید باعث دلخوری است، همه نصیحت و پند و اندرز است.»
- تصویر دوریان گری، قسمت چهارم
- «حافظه دفترخاطراتی است که همیشه باخود حمل میکنیم.»
- Ernst muß man sein، پرده دوم/ خانم پریسم
- «حفظ تندرستی، مبرمترین وظیفه در زندگی است.»
- Ernst muß man sein، پرده دوم/ خانم پریسم
- «در آمریکا، رییسجمهور برای مدت چهارسال حکومت میکند، خبرنگاران برای همیشه.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «در دوران گذشته، از شکنجه استفاده میکردند، امروزه از خبرگزاریها، اینرا میگویند پیشرفت.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «دست و دلباز بودن جوهر دوستی است.»
- Der ergebene Freund / der Müller
- «دنیا به دست دیوانگان ساخته شده تا عاقلها در آن زندگی کنند.»
- Eine Frau ohne Bedeutung، پرده سوم/ لرد ایلینگورث
- «زمینهٔ خوشبینی فقط ترس است.»
- تصویر دوریان گری، قسمت ششم/ لرد هنری
- «زندگی، یأس کامل است.»
- تصویر دوریان گری، قسمت هفدهم (مقابله شود)
- «ژورنالیسم، ناخواناست؛ ادبیات، خواننده ندارد.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه اول/ ژیلبرت
- «فقط یکچیز از بیعدالتی بدتر است و آن هم عدالتی است که شمشیر به دست نباشد.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه دوم/ ژیلبرت
- «فکرکردن، ناسالمترین چیزها در دنیاست.»
- Der Verfall der Lüge / ویویان
- «کتابهایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند.»
- تصویر دوریان گری، قسمت نوزدهم/ لرد هنری
- «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
- تصویر دوریان گری، مقدمه
- «کمال واقعی یک انسان، برخاسته از جوهر اوست و نه حاصل ثروتش.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «گاهی اوقات بیدار ماندن مشکل است، مخصوصأ در کلیسا.»
- شبح کانترویل، قسمت پنجم/ خانم ویرجینیا اتیس
- «ما انگلیسیها تقریبأ همهچیزمان شبیه به آمریکاییهاست، البته باستثناء زبانمان.»
- شبح کانترویل، قسمت اول
- «مجازات هرچه کمتر، به همان اندازه نیز جرایم کمتر خواهد بود.»
- Der Sozialismus und die Seele des Menschen
- «مرگ و بدخویی تنها معضلی است که قرن نوزدهم راهحلی برایش ندارد.»
- تصویر دوریان گری، قسمت نوزدهم/ لرد هنری
- «من مخالفتی با عمل ندارم، فقط مخالف حرفم.»
- تصویر دوریان گری، قسمت هفدهم/ لرد هنری
- «من و این جهان، خیلی خوب باهم کنار میآییم.»
- تصویر دوریان گری، قسمت پانزدهم/ لرد هنری
- «من هیچگاه بدون دفترخاطراتم سفر نمیکنم، آدم باید همیشه چیز جالبی برای خواندن با خودش داشته باشد.»
- Ernst muß man sein، پرده دوم/ گوندولن
- «هرکسی میتواند تاریخساز باشد اما فقط یک مرد بزرگ میتواند آنرا رقم زند.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه اول/ ژیلبرت
- «هیچ چیز گناه نیست بجز حماقت.»
- Der Kritiker als Künstler،صحنه دوم/ ژیلبرت
- «هیچچیز برای مردم ناراحتکنندهتر از آن نیست که به مجلسی دعوت نشوند.»
- Ernst muß man sein، پرده اول/ آلگرنون
- «یک اسقف هشتادساله همان حرفی را میزند که در هیجدهسالگی در گوشش خواندهاند.»
- تصویر دوریان گری، قسمت اول/ لرد هنری
- «یک مرد با هر زنی میتواند خوشبخت زندگی کند تا زمانیکه عاشق نشدهاست.»
- تصویر دوریان گری، قسمت پانزدهم/ لرد هنری
- «یک هنرمند بزرگ، چیزها را همانطور که هستند نمیبیند، اگر میدید هنرمند نبود.»
- Der Verfall der Lüge / ویویان
- « من از حرف زدن با دیوار آجری خیلی خوشم می آید ، در تمام دنیا تنها چیزی است که با من مخالفت نمی کند »
- Lady Windermere's Fan: A Play About a Good Woman
بدون منبع
- «اغلب گفته میشود که با اعمال زور، چیزی را نمیتوان ثابت کرد. البته این کاملأ بستگی دارد بهاین که چهچیزی را بخواهند ثابت کنند.»
- «پیرها به همهچیز باور دارند. پختهگان به همهچیز مشکوکند. جوانان به همهچیز واقفند.»
- «خداوند وقتی میخواهد کسی را فاسد سازد، او را بههمه آرزوهایش میرساند.»
- «میدانید چرا در اروپا بعضی از آثار مرا خلاف اخلاق گویند؟ به خاطر اینکه من اخلاق اروپاییان را آنطور که هست معرفی میکنم.»
- «وقتی همه بامن همعقیده میشوند، تازه حس میکنم که اشتباه کردهام.»
- «هرچه میدرخشد طلا نیست. حتمأ نصف مردم جهان کور هستند زیرا آنها نمیتوانند چیزی را ببینند مگر اینکه بدرخشد. آیینه برای کور بهچه درد میخورد؟»
- «مردهای جوان میخواهند وفادار باشند و نیستند و پیرمردان هم میخواهند وفادار نباشند و نمیتوانند.»
- «چقدر منطق اهل موسیقی مضحک است،درست در لحظهای که آرزو میکنید کر باشید آنها انتظار دارند لال باشید»
- «هرچه از عمرم بیشتر میگذرد احساس میکنمکه آنچه برای پدران ما خوب بوده، برای ما خوب نیست.»
پیوند بهبیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |