حافظه (جانداران): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Mahan (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش به وسیلهٔ ابزار خودکار ابرابزار
خط ۱: خط ۱:
'''[[W:حافظه (جانداران)|حافظه]]''' استعدادی است ذهنی برای ذخیره، حفظ و به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات؛ یا اشکالِ مادّی آن : '''[[w:ره‌آورد|یادگار،سوغات]]''' موضوع این صفحه است.
'''[[W:حافظه (جانداران)|حافظه]]''' استعدادی است ذهنی برای ذخیره، حفظ و به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات؛ یا اشکالِ مادّی آن: '''[[w:ره‌آورد|یادگار، سوغات]]''' موضوع این صفحه است.


== دارای منبع ==
== دارای منبع ==


* «از صدای سخن [[عشق]] ندیدم خوشتر// یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
* «از صدای سخن [[عشق]] ندیدم خوشتر// یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''
* «بدترین جوهرها از بهترین حافظه‌ها بهتر است.»

** ''[[ضرب‌المثل‌های چینی|ضرب‌المثل چینی]]''
* «بدترین جوهرها از بهترین حافظه‌ها بهتر است.»
* «به خانه تو دگر از متاع بندر هجر// به یادبود روان می‌کنم قطار قطار»
** ''[[ضرب‌المثل‌های چینی|ضرب‌المثل چینی]]''
** ''[[شرف‌الدین شفروه]]''

* «جهان یادگار است و ما رفتنی// ز مردم نماند بجز گفتنی»
* «به خانه تو دگر از متاع بندر هجر// به یادبود روان می‌کنم قطار قطار»
** ''[[شرف‌الدین شفروه]]''
** ''[[فردوسی]]''
* «حافظه دفترخاطراتی است که همیشه باخود حمل می‌کنیم.»

** ''[[اسکار وایلد]]''
* «جهان یادگار است و ما رفتنی// ز مردم نماند بجز گفتنی»
* «حافظهٔ طلبکار بهتر از بدهکار است.»
** ''[[فردوسی]]''
** ''[[مولیر]]''

* «خاطره، تنها بهشتی است که نمی‌توانند ما را از آن طرد کنند.»
* «حافظه دفترخاطراتی است که همیشه باخود حمل می‌کنیم.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
** ''[[ژان پل]]''
* «روز وصل دوستداران یاد باد// یاد باد آن روزگاران یاد باد// کامم از تلخی غم چون زهر گشت// بانگ نوش شادخواران یاد باد// گرچه یاران فارغ‌اند از یاد من// از من ایشان را هزاران یاد باد»

** ''[[حافظ]]''
* «حافظهٔ طلبکار بهتر از بدهکار است.»
* «[[زندگی]] خواهی کرد همسرم!// و خاطره من چون دود سیاهی// پراکنده می‌شود در باد!// خواهر سرخ‌گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی [[مرگ]]// بیش از یکسال نمی‌پاید.»
** ''[[مولیر]]''
** ''[[ناظم حکمت]]''

* «فراموشم شود از وعده‌ات ز آنگونه دست از پا// که بهر یادبودش رشته بر انگشت پا بندم»
* «خاطره، تنها بهشتی است که نمی‌توانند ما را از آن طرد کنند.»
** ''[[ژان پل]]''
** ''[[سنجر کاشی]]''
* «فقط کسی که حسابش را تسویه نکرده است می‌تواند امیدوار باشد که در خاطرهٔ کسبه به حیات خود ادامه دهد.»

** ''[[اسکار وایلد]]''
* «روز وصل دوستداران یاد باد// یاد باد آن روزگاران یاد باد// کامم از تلخی غم چون زهر گشت// بانگ نوش شادخواران یاد باد// گرچه یاران فارغ‌اند از یاد من// از من ایشان را هزاران یاد باد»
* «[[کتاب|کتابخانه]] تنها یادبود مطمئن و ماندگار نوع بشر است.»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''

* «یاد باد آن صحبت شب‌ها که با زلف توام// بحث سر [[عشق]] و ذکر حلقه عشاق بود»
* «[[زندگی]] خواهی کرد همسرم!// و خاطره من چون دود سیاهی// پراکنده می‌شود در باد!// خواهر سرخ‌گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی [[مرگ]]// بیش از یکسال نمی‌پاید.»
** ''[[ناظم حکمت]]''
** ''[[حافظ]]''
* «یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود// دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود»

** ''[[حافظ]]''
* «فراموشم شود از وعده‌ات ز آنگونه دست از پا// که بهر یادبودش رشته بر انگشت پا بندم»
* «یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود// رقم مهر تو بر چهرهٔ ما پیدا بود// یاد باد آن که خرابات‌نشین بودم و مست// وان چه در مجلسم امروز کم است آنجا بود»
** ''[[سنجر کاشی]]''
** ''[[حافظ]]''

* «یادگاری کز آدمی‌زاد است// سخن است آن، دگر همه باد است»
* «فقط کسی که حسابش را تسویه نکرده است می‌تواند امیدوار باشد که در خاطرهٔ کسبه به حیات خود ادامه دهد.»
** ''[[اسکار وایلد]]''

* «[[کتاب|کتابخانه]] تنها یادبود مطمئن و ماندگار نوع بشر است.»
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''

* «یاد باد آن صحبت شب‌ها که با زلف توام// بحث سر [[عشق]] و ذکر حلقه عشاق بود»
** ''[[حافظ]]''

* «یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود// دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود»
** ''[[حافظ]]''

* «یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود// رقم مهر تو بر چهرهٔ ما پیدا بود// یاد باد آن که خرابات‌نشین بودم و مست// وان چه در مجلسم امروز کم است آنجا بود»
** ''[[حافظ]]''

* «یادگاری کز آدمی‌زاد است// سخن است آن‌، دگر همه باد است»
** ''[[نظامی]]''
** ''[[نظامی]]''



نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۰۸

حافظه استعدادی است ذهنی برای ذخیره، حفظ و به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات؛ یا اشکالِ مادّی آن: یادگار، سوغات موضوع این صفحه است.

دارای منبع

  • «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر// یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
  • «بدترین جوهرها از بهترین حافظه‌ها بهتر است.»
  • «به خانه تو دگر از متاع بندر هجر// به یادبود روان می‌کنم قطار قطار»
  • «جهان یادگار است و ما رفتنی// ز مردم نماند بجز گفتنی»
  • «حافظه دفترخاطراتی است که همیشه باخود حمل می‌کنیم.»
  • «حافظهٔ طلبکار بهتر از بدهکار است.»
  • «خاطره، تنها بهشتی است که نمی‌توانند ما را از آن طرد کنند.»
  • «روز وصل دوستداران یاد باد// یاد باد آن روزگاران یاد باد// کامم از تلخی غم چون زهر گشت// بانگ نوش شادخواران یاد باد// گرچه یاران فارغ‌اند از یاد من// از من ایشان را هزاران یاد باد»
  • «زندگی خواهی کرد همسرم!// و خاطره من چون دود سیاهی// پراکنده می‌شود در باد!// خواهر سرخ‌گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی مرگ// بیش از یکسال نمی‌پاید.»
  • «فراموشم شود از وعده‌ات ز آنگونه دست از پا// که بهر یادبودش رشته بر انگشت پا بندم»
  • «فقط کسی که حسابش را تسویه نکرده است می‌تواند امیدوار باشد که در خاطرهٔ کسبه به حیات خود ادامه دهد.»
  • «کتابخانه تنها یادبود مطمئن و ماندگار نوع بشر است.»
  • «یاد باد آن صحبت شب‌ها که با زلف توام// بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود»
  • «یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود// دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود»
  • «یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود// رقم مهر تو بر چهرهٔ ما پیدا بود// یاد باد آن که خرابات‌نشین بودم و مست// وان چه در مجلسم امروز کم است آنجا بود»
  • «یادگاری کز آدمی‌زاد است// سخن است آن، دگر همه باد است»

بدون منبع

پیوند به بیرون