شهر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
=== ط، ظ ===
=== ط، ظ ===
=== ع، غ ===
=== ع، غ ===
* «[[عشق]] به [[شهر]]ها غالباً عشقی نهانی است. شهرهایی چون [[پاریس]]، پراگ و حتّی فلورانس به روی خود فروبسته می‌شوند، و بدین ترتیب محدود به دنیای ویژه خویش‌اند. امّا [[الجزیره]]، و همراهِ آن پاره از مجلس‌های ممتازش، چون شهرهای ساحلی به سوی آسمان گشوده می‌شود، همانند دهانی یا زخمی. آنچه در [[الجزیره]] می‌توان دوست داشت، همان است که گذرانِ زندگی همه کس از آن است. یعنی دریا در خمِ هر کوچه‌ای و مایه‌ای از خورشید و زیبایی نژاد. و مانندِ همیشه، در گسترهٔ این عرصهٔ بی‌آزرم، و بر سر این خوان سرور، رایحهٔ مرموز دیگری هم هست. در [[پاریس]]، ممکن است انسان از نبودِ فضا و کمبود صدای بال مرغان آسمانی دل‌تنگ گردد. در اینجا دستِ کم آدمی غرق در چنین نعمتی است. و چون هر آروزیی برآورده می‌شود، انسان می‌تواند بسنجد که تا چه پایه توانگر است...»
** ''[[آلبر کامو]]'' <small>از کتابِ «دلهرهٔ هستی» نشر نگاه، ۱۳۹۱، ۱۳۷ و ۱۳۸، از باد در جمیلا</small>
* <small>ادامۀ سخنِ بالا</small> : « در [[الجزیره]] ، برای هر کس جوان است و اهلِ زندگی ، هر چیزی پناه و بهانۀ پیروزی است : لنگرگاه ، آفتاب ، بازی سرخ و سفیدِ مهتابی میکده‌های کنارۀ دریا ، گل و ورزشگاه و دخترانِ سیمین ساق نو رسیده. ... »
** ''[[آلبر کامو]]'' <small>از کتابِ «دلهرهٔ هستی» نشر نگاه، ۱۳۹۱، ۱۳۹، از باد در جمیلا</small>


=== ف، ق ===
=== ف، ق ===

نسخهٔ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۱

شهر مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی است که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیر کشاورزی است و دارای مختصات شهری بوده که از طریق دولتی محلی، اداره می شود.

«شهری تو را از شهر دیگر بهتر نیست. بهترین شهرها آن است که پذیرای تو باشد و در آن آسوده باشی.» علی بن ابی‌طالب.
پرونده:Amman City Scape.jpg
«از تو می‌پرسند ساکن کدام شهری؟نمی پرسند کدام شهر تو را ساکن (آرام) می‌کند.» احلام مستغانمی.
«برزیل آنگاه تغییر می کند که شهرهایش تغییر کند.» جیمی لرنر.
«سوگند به ...اين شهر امن[الْبَلَدِ الْأَمِين] » قرآن.

گفتاوردها

آ، الف

  • « احساس کردم که استانبول واقعاً شهری زیباست ، البته برای بزرگان نه بردگان». [۱]
    • اورهان پاموک
  • « امروزه یک نوع دیوانگی در جهان-شهرها وجود دارد.» [۲]
    • شون کانری

ب، پ

  • ‌« برزیل آنگاه تغییر می کند که شهرهایش تغییر کند[۳]
    • جیمی لرنر

ت، ث

ج، چ

  • «چه کسی گفته تهران شهر است؟ آیا به صرف بودن چند خیابان و آسمان‌خراش و ماشین می‌توانیم به جایی بگوییم شهر؟ آن هم یک شهر قرن بیست‌ویکمی؟ چشمتان را ببندید و میدان‌هایی را که جوان‌ها در آن حلق‌آویز شده‌اند در نظر بیاورید. واقعا شما به تهران می گویید شهر؟»

ح، خ

د، ذ

ر، ز، ژ

س، ش

  • « سوگند به انجير و زيتون (۱)و طور سينا (۲)و اين شهر امن[الْبَلَدِ الْأَمِين] (۳) »
    • قرآن،سوره ۹۰: البلد


  • «  شاید اروپایی ترینِ همۀ شهرهای آمریکا سان فرانسیسکو باشد.» [۴]
    • سیسیل بیتون


  • «شهری تو را از شهر دیگر بهتر نیست. بهترین شهرها آن است که پذیرای تو باشد و در آن آسوده باشی


  • « شهرها و عمارت هایی که مردم در رؤیا می پرورند،جاهایی هستند که در نهایت در آن زندگی خواهند کرد.» [۵]
    • لوئیس مامفورد


  • « شهرها ، بزرگترین مخلوقاتِ بشريّت اند.» [۶]
    • ترجمه های دیگر:« شهرها ، بزرگترین آفریده های انسانی هستند..»
    • دانیل لیبسکیند


  • « شهرها ساخته شده اند تا دشمنان نابودشان کنند!». [۷]
    • ویل اولهام


ص، ض

ط، ظ

ع، غ

  • «عشق به شهرها غالباً عشقی نهانی است. شهرهایی چون پاریس، پراگ و حتّی فلورانس به روی خود فروبسته می‌شوند، و بدین ترتیب محدود به دنیای ویژه خویش‌اند. امّا الجزیره، و همراهِ آن پاره از مجلس‌های ممتازش، چون شهرهای ساحلی به سوی آسمان گشوده می‌شود، همانند دهانی یا زخمی. آنچه در الجزیره می‌توان دوست داشت، همان است که گذرانِ زندگی همه کس از آن است. یعنی دریا در خمِ هر کوچه‌ای و مایه‌ای از خورشید و زیبایی نژاد. و مانندِ همیشه، در گسترهٔ این عرصهٔ بی‌آزرم، و بر سر این خوان سرور، رایحهٔ مرموز دیگری هم هست. در پاریس، ممکن است انسان از نبودِ فضا و کمبود صدای بال مرغان آسمانی دل‌تنگ گردد. در اینجا دستِ کم آدمی غرق در چنین نعمتی است. و چون هر آروزیی برآورده می‌شود، انسان می‌تواند بسنجد که تا چه پایه توانگر است...»
    • آلبر کامو از کتابِ «دلهرهٔ هستی» نشر نگاه، ۱۳۹۱، ۱۳۷ و ۱۳۸، از باد در جمیلا
  • ادامۀ سخنِ بالا : « در الجزیره ، برای هر کس جوان است و اهلِ زندگی ، هر چیزی پناه و بهانۀ پیروزی است : لنگرگاه ، آفتاب ، بازی سرخ و سفیدِ مهتابی میکده‌های کنارۀ دریا ، گل و ورزشگاه و دخترانِ سیمین ساق نو رسیده. ... »
    • آلبر کامو از کتابِ «دلهرهٔ هستی» نشر نگاه، ۱۳۹۱، ۱۳۹، از باد در جمیلا

ف، ق

ک، گ

ل

م

  • «ما در شهرهای بزرگمان، بهترین اخلاق هایمان را نمی‌بینیم.» [۹]
    • جین آستین / Jane Austen


  • «مثلاً از تو می‌پرسند کارَت چیست؟نه اینکه چکار می‌خواستی بکنی. می‌پرسند صاحبِ چی هستی، نمی‌پرسند چه از دست داده‌ای. از تو دربارهٔ زنی که با آن ازدواج کرده‌ای می‌پرسند، نه دربارهٔ آن زنی که دوست می‌داری. از اسمت می‌پرسند نه از کدام اسم که برازنده‌است. می‌پرسند چند سالت است؟نمی پرسند چقدر این عمر را زندگی کرده‌ای. از تو می‌پرسند ساکن کدام شهری؟نمی پرسند کدام شهر تو را ساکن (آرام) می‌کند. از تو می‌پرسند آیا نماز می‌خوانی؟نمی پرسند آیا از خدا می‌ترسی. عادت کرده‌ام به این سوال‌های جواب سکوت بدهم. هرگاه ساکت شویم، دیگران را مجبور می‌کنیم که خطای خود را بفهمند و اصلاح کنند.»
    • احلام مستغانمی در «فوضی الحواس»

ن

و

ه

  • « هیچ شهری نباید زیاد بزرگ باشد که آدمی نتواند در صبحِ آن پیاده روی کند.» [۱۰]
    • سیریل کانلی / Cyril Connolly


  • « هر شهری مؤنث است . برای همین می بینم که پایتخت ها و کلان شهرها چیزی جز روسپیان نیستند ، و شهرهای کوچک ؛ مادران.»
    • محمد الرطیان در « ما تبقى من أوراق »

ی

منابع