علی هادی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏س، ش: اصلاح ارقام
←‏ج، چ: اصلاح ارقام
خط ۳۱: خط ۳۱:
=== ج، چ ===
=== ج، چ ===
* «جای‌هایی به [[خدا]] منسوب است که دوست دارد او را در آن جای‌ها بخوانند، هر که در آن بقعه‌ها [[دعا]] کند، درخواستش را بر آورد؛ [[w:حرم حسین بن علی|حائر]] [حرم [[حسین بن علی]] ] یکی از آن بقعه هاست.»
* «جای‌هایی به [[خدا]] منسوب است که دوست دارد او را در آن جای‌ها بخوانند، هر که در آن بقعه‌ها [[دعا]] کند، درخواستش را بر آورد؛ [[w:حرم حسین بن علی|حائر]] [حرم [[حسین بن علی]] ] یکی از آن بقعه هاست.»
** <small>تحف العقول ، ص ۴۸۲</small>
* « جدالِ لفظی ، [[دوستی]] دیرین را تباه می سازد.»
** ''در اصل: المراءُ يفسدُ الصِّداقة القديمة''
** <small>نزهة الناظر ، ص ۱۳۹</small>


=== ح، خ ===
=== ح، خ ===

نسخهٔ ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۷

علی بن محمد هادی ( ۵ رجب سال ۲۱۴ هـ / ۸ سپتامبر ۸۲۹ م - ۳ رجب ۲۵۴ هـ / ۱ جولای ۸۶۸ م ) دهمین امام شیعیان و فرزند محمدجواد.

«دنیا، بازاری است؛ گروهی در آن سود برند، در حالی که گروهی دیگر زیان برند.»

گفتاوردها

آ، الف

  • «از حسادت بپرهیز ، زیرا که اثرِ آن در خودت آشکار می شود و بر دشمنت کارگر نیست.»
    • بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۰
  • «از کسی که با او کدورتی داری ، صفا نخواه ؛ از کسی که به او بدگمان هستی ، امیدِ خیرخواهی نداشته باش؛ زیرا که دلِ دیگری نسبت به تو مانندِ دلِ توست نسبت به او.»
    • (در اصل:لا تطلُبِ الصَّفا ممَّن کدرتَ علیه ، ولا النُّصحَ ممَّن صرفتَ سوء ظنّک اليه ، فإنّما قلبُ غیرِکُ لَکَ کقلبِکَ لَهُ.)
    • بحار الانوار ، ص ۳۷۰

ب، پ

  • «بخل، نکوهیده ترین خلق هاست.»
    • بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۹
  • «به یاد آورد هنگامی را که در برابرِ خانواده ات در بسترِ مرگ افتاده‌ای، در حالی که نه پزشکی مرگ را می‌تواند از تو بازدارد، و نه دوستی می‌تواند برایت سودمند باشد.»
    • نزهة الناظر، ص 141
  • «بهتر از نیکی ، به جا آورندۀ آن ؛ زیباتر از زیبایی ، گویندۀ سخنِ زیبا ؛ برتر از دانش ، دربردارندۀ دانش ؛ بدتر از بدی ، فراگیرندۀ بدی ؛ ترسناکتر از خودِ ترس ، کسی است که سوار بر ترس است.»
    • اعلام الدین ، ص ۳۱۱
  • «بیهوده گویی ، شوخی کم خِرَدان و کارِ نادانان است.» (در اصل:الهزلُ فُکاهة السُفهاء و صَناعةُ الجُهّال )
    • بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۶۹

ت، ث

  • «تقدیرها، آنچه را که به ذهنت نمی رسیده ، به تو نشان خواهد داد.»
    • بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۹

ج، چ

  • «جای‌هایی به خدا منسوب است که دوست دارد او را در آن جای‌ها بخوانند، هر که در آن بقعه‌ها دعا کند، درخواستش را بر آورد؛ حائر [حرم حسین بن علی ] یکی از آن بقعه هاست.»
    • تحف العقول ، ص ۴۸۲
  • « جدالِ لفظی ، دوستی دیرین را تباه می سازد.»
    • در اصل: المراءُ يفسدُ الصِّداقة القديمة
    • نزهة الناظر ، ص ۱۳۹

ح، خ

  • «خشم ورزیدن بر کسی که زیردستِ توست ، پستی است.»
    • بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۰
  • «حسد، از بین برندۀ کارهای نیک است ... و طمع ، سرشتی ناپسند است.»
    • بحار الانوار ، ج ۷۲ ، ص ۱۹۹

د، ذ

  • «دنیا، بازاری است؛ گروهی در آن سود برند، در حالی که گروهی دیگر زیان برند
    • تحف العقول، ص ۳۵۸

ر، ز، ژ

س، ش

  • «شب زنده داری، خواب را گواراتر می‌کند؛ و گرسنگی بر دلپذیری غذا می‌افزاید.»
    • مستدرک الوسائل؛ ج ۲، ص ۴۴۵
  • «سرزنش کردن، کلید دشواری‌های سنگین؛ و بهتر از کینه ورزی است.»
    • در اصل: العتاب مفتاح الثّقال، والعتاب خیرٌ من الحقد.
    • بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۶۹

ص، ض

ط، ظ

ع، غ

  • « عاق پدر و مادر باعثِ کمبود در زندگی می شود ، و به خواری می انجامد.»
    • بحار الانوار ، ج ۷۴ ، ص ۸۴

ف

ق

ک

  • «کسی که آفریدگار [خالق] را اطاعت کند، از خشمِ آفریده [مخلوق] ترسی نخواهد داشت.»
    • بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۶
  • «کلام حکیمانه در خوی‌های فاسد اثر نمی‌گذارد.»
    • بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۳۷۰
  • «کسی که از خود راضی باشد ، خشم گیرندگان بر او بسیار گردند.»
    • نزهة الناظر ، ص ۱۳۸

گ

ل

م

  • «مردم در دنیا به کالاهایشان [اموال] سنجیده می شوند و در آخرت به کارهایشان [اعمال].» (در اصل:الناس في الدنيا بالأموال و في الأخرة بالأعمال )
    • بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۶۸

ن

  • «نعمت‌ها را با برخوردِ نیک با آن‌ها نگه دارید و با سپاسگذاری افزایش دهید.»
    • مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۳۶۹

و

ه

ی

صبر و شکر

  • حق‌کُشِ بردبار با بردباری خود حق‌کشی‌اش را می‌پوشاند، و مُحِقِّ نابردبار با ناشکیبیِ خود نور حقش را خاموش می‌کند.[۱]
  • مصیبت برای انسان صبور یکی است و برای انسان بی صبر و ناشکیبا دوتاست. (جزع و بی تابی مشکلات عظیم جسمی و روحی به دنبال دارد، به علاوه اجر و پاداش انسان را برباد می‏دهد) [۲]
  • آن کس که شکر نعمت گوید سعادتش به خاطر شکرش از سعادتش به خاطر آن نعمت بیشتر است، زیرا نعمت‏ها وسیله زندگی این جهانند و شکر سرمایه این جهان و آن جهان(هم باعث فزونی نعمت دنیا می‏شود، و هم ذخیره‏ای است برای جهان آخرت). [۳]

رزق و روزی حرام

  • مال حرام رشد نمی‌کند و اگر هم رشد کند برای صاحبش برکتی ندارد و اگر از آن چیزی انفاق کند پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای گذارد ره توشه او به سوی دوزخ است.
  • خداوند عزوجل در زمین مناطقی دارد که آن‌ها را محل انتقام نام نهاده‌است. وقتی کسی مال حرامی را به دست می‌آورد، خدا یکی از آن مناطق را بر او مسلط می‌کند تا پولش را [به بیهودگی و حسرت] در آن خرج کند.[۴]

عبادت و تقوا

  • اگر مردمان هریک به وادی و دره‌ای روند، من به وادی آن مردی قدم می‌گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می‌کند.
  • هرکه از خدا پروا کند مردم از او پروا کنند، و هرکه خدا را فرمان برد مردم از او فرمان برند، و هر که آفریدگار را اطاعت کند، از خشم و ناخشنودی آفریدگان پروایی به دل راه ندهد؛ و هر که آفریدگار را ناخشنود کند، سزاوار است که خشم و ناخشنودی آفریدگان بر او فرود آید.[۵]
  • امام هادی به شیعیان خود می‌فرماید: از خدا بترسید و مایه آبرو باشید نه مایه بدنامی؛ محبت‌ها را به سوی ما جلب کنید و هرگونه زشتی را از ما دور سازید.
  • زمانی که خداوند عزوجل با موسی بن عمران علیه السلام سخن گفت، موسی(ع) عرض کرد: خدایا، پاداش کسی که از خشیت تو وضو را کامل به جا آورد چیست؟ فرمود: روز قیامت او را در حالی مبعوث می‌کنم که در پیشانیش نوری می‌درخشد.

دوستی و دشمنی

  • از کسی که آزرده اش کرده‌ای صفا و یکرنگی مجوی، و از کسی که تیر بدگمانیت را به او نشانه رفته‌ای خیرخواهی و صداقت مطلب، زیرا دل دیگران با تو همچون دل توست با آنها. [۶]
  • مجادله و ستیزه کردن، دوستی دیرین را از بین می‌برد و پیوند استوار را از هم می‌گسلد. کمترین چیزی که در ستیزه کردن هست، این است که هر یک می‌خواهد بر دیگری چیره آید و این چیره‌جویی، عامل اصلی بریده شدن پیوند دوستی است.
  • سرزنش و گله گذاری بهتر از کینه به دل گرفتن است.
  • هرگاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب باشد، حرام است که به کسی گمان بد بری مگر این که بدی او بر تو معلوم شود، و هرگاه روزگاری بود که درآن بیداد بردادگری غالب باشد، هیچ کس نباید به کسی گمان نیک برد، مگر این که خوبی او بر وی معلوم شود. [۷]
  • امام هادی علیه السلام به کسی که در ستایش و مدح ایشان زیاده‏روی کرده بود، فرمود: به کار خود بپرداز که ستایش و تملق فراوان، شک را برانگیزد و هر گاه از برادرت اعتماد یافتی، به جای مدح و ثنا (در ظاهر)، نیّتت را (در باطن) نیکو کن.[۸]

صفات ناپسند

  • شیطان به نوح گفت: [ما شیاطین] چون آدمیزاده را بخیل یا حریص یا حسود یا زورگو یا عجول و شتابزده یابیم ما او را مانند توپی [به سوی یکدیگر] می‌چرخانیم، و اگر همه این خصال در او باشد او را «شیطان رانده‌شده» می‏نامیم.[۹]
  • کسی که خویشتن را ناچیز و خوار می‌یابد و در باطن نسبت به خود احساس پستی و حقارت دارد(احساس بزرگواری و شرافت و کرامت را در روح خودش از دست داده باشد؛ شخصیّتش بر او بی‌ارزش باشد و ارزش برای خودش قائل نباشد)، از شرّ او خود را ایمن مدان.[۱۰]
  • نادان، اسیر زبان خویش است.[۱۱]
  • توانگری، آن است که آرزو کم داشته باشی و به آنچه تو را بسنده می‌کند خرسند باشی؛ و فقر، عبارت است از سیری ناپذیری نفس و نومیدی شَدید.[۱۲]

رابطه خودپسندی و نادانی

  • خودپسندی، از دانش‌جویی باز می‌دارد و به تحقیر دیگران و جهل فرا می‌خواند. [۱۳]
  • هر کس یک ساعت [عار و خجالتِ] شاگردی را تحمل نکند، یک عمر [خجالت و ننگِ] بی سوادی را باید تحمل کند.

نیکی به والدین

  • نافرمانی والدین، تنگدستی در پی دارد و به ذلت می کشاند. [۱۴]
  • نافرمانی پدر و مادر، داغ فرزند است برای کسی که داغ ندیده‌است.
  • آن گاه که خدای عزوجل با موسی بن عمران علیه السلام سخن گفت، موسی(ع) عرض کرد: پاداش کسی که صله رحم کند چیست؟ خداوند فرمود: ای موسی! مرگ او را به تاخیر می‌اندازم و سختی‌های جان دادن را بر او آسان می‌کنم.

وصف پروردگار

  • آفریدگار جز آن گونه که خود خویشتن را وصف کرده‌است، وصف نمی‌شود. چگونه وصف شود آفریدگاری که حواس از درک او ناتوانند و وهمها از رسیدن به او درمانده‌اند واندیشه‌ها از تعریف و تحدید او عاجزند و دیدگان از احاطه بر او ناتوانند؟ برتر از وصف توصیفگران است و والاتر از نعت نعت گویان. [۱۵]
  • معبودا! اندیشه‏های دور پرواز اندیشمندان، حیران شده و نگاه بینندگان کوتاه گشته و توصیف توصیف‏کنندگان، متلاشی شده و سخنان بیهوده‏گویان، ناتوان شده از این که شگفتی‏های ذات پاکت را درک کنند، یا به مقام والای تو دست یابند. تو در موقعیّت غیر متناهی قرار داری؛ هرگز چشم‏ها نمی‏تواند تو را ببیند، یا به ذات پاکت اشاره کند، یا توصیف نماید. آری بسیار دور است! بسیار دور است!» [۱۶]

حجت الهی

  • ابن سکیت به امام هادی عرض کرد: به خدا سوگند که نظیر شما هرگز ندیده‌ام بفرمایید که امروزه حجت بر مردم چیست؟ حضرت فرمود: عقل، که به واسطه آن امام راستین را می‌شناسد و تصدیقش می‌کند و امام دروغین را می‌شناسد و تکذیبش می‌نماید.
  • اگر بعد از غیبت قائم ما، نبودند وجود علمایی که به سوی او می‌خوانند و به وجود او رهنمون می‌شوند و با حجتهای الهی از دین او دفاع می‌کنند و بندگان ناتوان خدا را ازدام‌های ابلیس و پیروان او می‌رهانند، بی‌گمان همه مردم از دین خدا بر می‌گشتند.[۱۷]
  • از امام هادی سؤال شد که مسائل دین خود را از چه کسی فرا بگیریم؟ فرمود: شما در فراگیری دین سراغ هرکس که در علاقه به ما عمری را سپری کرده و فراوان به نزد ما (برای فراگیری معارف دین) رفت و آمد می‏کند، بروید. [۱۸]

قضا و قدر، و مبارزه با خرافات

  • حسن بن مسعود گفت: روزی به حضور امام هادی رفتم؛ در آن روز هم انگشتم خراش برداشت، و هم سواره‌ای از کنارم گذشت و به من خورد و شانه‌ام صدمه دید، و هم از میان جمعیتی گذشتم و قسمتی از لباسم پاره شد. گفتم: خدا مرا از شَرّت نگه دارد، چه روز شومی هستی!

حضرت هادی به من فرمود: «ای حسن! تو هم که با ما رفت وآمد داری، گناهت را به گردن کسی می‌اندازی که گناهی ندارد؟!» حضرت با این گفتار خود مرا به سر عقل آورد و فهمیدم که اشتباه کرده‌ام. عرض کردم: مولای من! از خدا آمرزش می‌خواهم. فرمود: ای حسن! روزها را چه گناهی است که وقتی به سزای اعمالتان می‌رسید آنها را شوم می‌خوانید؟ این‌که ایام را گنهکار بدانید، نه تنها فایده‏ای به حالتان ندارد، بلکه خداوند به سبب این که روزها را به خاطر جرمی که نکرده‌اند نکوهش می‌کنید، مجازاتتان می‌کند. ای حسن! مگر نمی دانی که این خداست که در برابر اعمال در دنیا و آخرت پاداش می‌دهد و کیفر می رساند و مجازات می‌کند؟ عرض کردم: چرا، ای مولای من؟ فرمود: تجاوز مکن و برای ایام هیچ تاثیر و دخالتی در حکم خداوند قائل مشو. حسن گفت: چشم، مولای من. [۱۹]

  • احمد دقّاق بغدادی گفت: از امام هادی درباره بیرون رفتن در چهارشنبه آخر ماه (یا آخر سال) سؤال کردم. فرمود: هر کسی که بر خلاف گفته‏ی آنان که فال بد می‏زنند، عمداً روز چهارشنبه آخر ماه به سفر بیرون برود [یعنی به خدا توکل کند، در ازای این توکل و این مخالفت با اهل تطیّر]، خداوند او را از هر آسیب و بیماری‌ای حفظ می‏کند. [۲۰]

اندرزها

  • امام هادی: خداوند دنیا را سرای آزمایش قرار داده‌است و آخرت را سرای پاداش کار، آزمایش و بلای دنیا را وسیله پاداش آخرت کرده‌است و پاداش آخرت را عوض بلا و آزمایش‌های دنیا.[۲۱]
  • هر که [در مشورت] دوستی و اندیشه اش را یکجا در اختیار تو گذاشت، تو نیز اطاعتت را در اختیار او گذار. [۲۲]
  • امام هادی بر بالین یکی از اصحاب خود رفت که بیمار شده بود و از ترس مرگ گریه و بیتابی می‏کرد. حضرت به او فرمود: ای بنده خدا! ترس تو از مرگ بدین سبب است که آن را نمی‏شناسی، آیا هر گاه بدنت را چرک و کثافت فرا گیرد، و از شدّت کثافت و چرکی که بر تو است آزرده شوی و به بیماری‌های پوستی و دمل و گری مبتلا گردی، و بدانی که شستشو در حمام همه آنها را بر طرف می‏کند، آیا به آنجا نمی‏روی تا خودت را از آن آلودگی‌ها پاک کنی؟ یا اینکه (دوست داری) به حمام نروی تا آن کثافت‌ها بر بدنت باقی بماند؟ عرض کرد: آری، ای فرزند پیامبر خدا (دوست دارم خود را پاک گردانم). فرمود: پس مرگ نقش همان حمام را دارد و آن آخرین چیزی است که از غربال کردن گناهانت و پاکیزه ساختن تو برایت مانده، پس چون به آن رسیدی و از آن گذر کردی یقینا از هر غصّه و اندوه و آزاری رسته‏ای و به همه خوشی‌ها و شادکامی‏ها رسیده‏ای. بر اثر موعظه آن حضرت حال آن مرد آرام گرفت و نشاط یافت و تسلیم مرگ گردید و شادمانی کرد و چشم خود را بر دنیا بست و روانه راه آخرت گردید.[۲۳]

متفرقه

  • شهادت امام حسین اشک ما را جاری کرد، دل ما را خون نمود.[۲۴]

پانویس

  1. تحف العقول، ص ۴۸۳
  2. تحف العقول، ص ۴۱۴
  3. تحف العقول،‌ص ۴۸۳
  4. کافی، ج ۶، ص ۵۳۲
  5. کافی، ج ۱، ص ۱۳۷
  6. نزهةالناظر، ۱۴۲
  7. الدر النظیم، ص ۷۳۳
  8. الدرة الباهرة، ص ۴۳؛ نزهة الناظر، ج ۱۳، ص ۱۳۹، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۹۵
  9. قصص الأنبیاء جزائری، ص ۶۸؛ بحار الأنوار، ج ۶۰، ص ۲۵۰؛ ج ۶۹، ص ۱۹۵
  10. تحف‏العقول، ص ۴۸۳
  11. أعلام الدین، ص ۳۱۱
  12. بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۳۶۸
  13. الدرة الباهرة، ص ۴۳
  14. الدر النظیم، ص ۷۳۰
  15. کافی، ج ۱، ص ۱۳۸
  16. توحید صدوق، ص ۶۶
  17. عوالی‏اللآلی، ج ۱، ص ۱۹
  18. وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۵۱
  19. تحف العقول، ص ۴۸۲.
  20. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ۲۶۶
  21. تحف العقول، ص ۴۸۳
  22. تحف العقول، ص ۴۸۳
  23. معانی الاخبار، ص ۲۹۰
  24. أمالی صدوق، ص ۱۲۸