ویلیام شکسپیر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
EleferenBot (بحث | مشارکتها) جز r2.7.3) (ربات: افزودن id:William Shakespeare |
Sahand Ace (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:William Shakespeare.jpg|thumb|left|ویلیام شکسپیر]] |
[[پرونده:William Shakespeare.jpg|thumb|left|ویلیام شکسپیر]] |
||
[[پرونده:Shakeauto.jpg|thumb|230px|left|امضای ویلیام شکسپیر]] |
[[پرونده:Shakeauto.jpg|thumb|230px|left|امضای ویلیام شکسپیر]] |
||
'''[[W:ویلیام شکسپیر|ویلیام شکسپیر]]'''، شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی، زادروز: براساس سنت در تاریخ ([[۲۳ آوریل]] [[ W:۱۵۶۴ (میلادی)|۱۵۶۴]] - [[۲۳ آوریل]] [[ W:۱۶۱۶ (میلادی)|۱۶۱۶]]) |
'''[[W:ویلیام شکسپیر|ویلیام شکسپیر]]'''، شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی، زادروز: براساس سنت در تاریخ ([[۲۳ آوریل]] [[ W:۱۵۶۴ (میلادی)|۱۵۶۴]] - [[۲۳ آوریل]] [[ W:۱۶۱۶ (میلادی)|۱۶۱۶]]) |
||
== بدون منبع == |
== بدون منبع == |
||
* «با تأکید میگویم که در وجود مرد، گرایش زیانباری نیست که از زن سرچشمه نگرفته باشد.»<ref name=groult>{{یادکرد |
* «با تأکید میگویم که در وجود مرد، گرایش زیانباری نیست که از زن سرچشمه نگرفته باشد.»<ref name=groult>{{یادکرد |
||
|کتاب=زنان از دید مردان |
|کتاب=زنان از دید مردان |
||
خط ۱۵: | خط ۱۷: | ||
}} |
}} |
||
</ref> |
</ref> |
||
* «آدم تبهکار میرود ولی شرش بعد از او میماند.» |
* «آدم تبهکار میرود ولی شرش بعد از او میماند.» |
||
* «آن کس که جرأت انجام [[کار]]های شایسته دارد، انسان است.» |
* «آن کس که جرأت انجام [[کار]]های شایسته دارد، انسان است.» |
||
خط ۸۱: | خط ۸۴: | ||
== درباره او == |
== درباره او == |
||
* «بسیاری از درام نویسان مثل [[ژان-بابتیست مولیر|مولیر]] و شکسپیر، هنرپیشه نیز بودهاند. آنها به مسایل و مشکلات یک هنرپیشه آشنا هستند، هرچند هنرپیشه درجه اول نبودند.» |
* «بسیاری از درام نویسان مثل [[ژان-بابتیست مولیر|مولیر]] و شکسپیر، هنرپیشه نیز بودهاند. آنها به مسایل و مشکلات یک هنرپیشه آشنا هستند، هرچند هنرپیشه درجه اول نبودند.» |
||
** ''[[پیتر اوستینف]]/ کلمات سایره'' |
** ''[[پیتر اوستینف]]/ کلمات سایره'' |
||
== پانویس == |
== پانویس == |
||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
نسخهٔ ۱۱ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۵۴
ویلیام شکسپیر، شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی، زادروز: براساس سنت در تاریخ (۲۳ آوریل ۱۵۶۴ - ۲۳ آوریل ۱۶۱۶)
بدون منبع
- «با تأکید میگویم که در وجود مرد، گرایش زیانباری نیست که از زن سرچشمه نگرفته باشد.»[۱]
- «آدم تبهکار میرود ولی شرش بعد از او میماند.»
- «آن کس که جرأت انجام کارهای شایسته دارد، انسان است.»
- «آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی ارزشی را ربودهاست، اما آنکه نام نیک مرا برباید، جزئی از وجود مرا میبرد که او را غنی نمیکند اما در واقع مرا حقیر میسازد.»
- «آیا میدانید که انسان چیست؟ آیا نسب و زیبایی و خوشاندامی و سخنگویی و مردانگی و دانشوری و بزرگمنشی و فضیلت و جوانی و کرم و چیزهای دیگر از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان نیستند؟»
- «از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.»
- «اگر در این جهان از دست و زبان مردم در آسایش باشیم، برگ درختان، غرش آبشار و زمزمه جویبار هریک به زبانی دیگر با ما سخن خواهند گفت.»
- «اگر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست میداشتم و یازده پسرم را در راه میهن قربانی میکردم، بهتر از این بود که یکی پس از دیگری در بستر خواب بمیرند.»
- «امان از وقتی که مردم، دزد عقل را به گلوی خود بریزند، منظور از دزد عقل، مشروبات الکلی است، واقعأ که هیچ عاقلی این کار را نمیکند.»
- «اندیشهها، رؤیاها، آهها، آرزوها و اشکها از ملازمان جداییناپذیر عشق میباشند.»
- «ای فتنه و فساد، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه میکنی.»
- «بدیهای ما در دنیا به یادگار میماند و خوبی هایمان همراه با ما به گور میرود.»
- «بذلهگویی برازندهترین لباسی است که در یک مجلس میتوان پوشید.»
- «برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را نیز بسوزاند.»
- «برای لذت بردن کافیست اندکی احمق باشی.»
- «به دست آور آنچه را که نمیتوانی فراموشش کنی و فراموش کن آنچه را که نمیتوانی بدست آوری.»
- «تردیدهای ما خائنینی هستند که با نصایح خود، ما را از حمله به دشمن باز میدارند، درحالی که تصمیمی راسخ و حملهای به موقع میتواند فتح و پیروزی را نصیب ما سازد.»
- «تملق خوراک ابلهان است.»
- «جاییکه تخم محبت کاشته شود، شادمانی میروید.»
- «جوانی و پیری با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت. جوانی نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی. جوانی دوره خودنمایی و شجاعت است و پیری روزگار ترس و مذلت، جوان چون آهوی وحشی با نشاط و غرور در وادی زندگی میدود و پیر چون مردی لنگ آهسته و با هزار زحمت ، قدم برمیدارد.»
- «جوانی جرعهای است فرحانگیز ولی حیف که به پیری آمیختهاست.»
- «چراغ کوچکی در شب، تاریکی را میشکافد و به اطراف نور میدهد، کار خوب اگرچه کوچک و ناچیز باشد در نظر من کوچک و ناچیز نیست.»
- «خانمها هیچ چیز نمیخواهند جز یک شوهر خوب، و همینکه گیرشان آمد، همه چیز میخواهند.»
- «در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت میرسد وگرنه سراسر عمر وی در گودالهای بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد.»
- «در سینه خود شرارهای آسمانی دارم که نامش وجدان است.»
- «دشمنان بسیاری دارید که نمیدانند چرا دشمن شما هستند ولی همچون سگهای ولگرد هنگامی که رفقایشان بانگ بردارند، آنها نیز پارس میکنند.»
- «دنیا مانند یک تماشاخانهاست، هرکس رل خود را بازی میکند و سپس مخفی میشود.»
- «دوستی نعمت گرانبهایی است، خوشبختی را دوبرابر میکند و از بدبختی میکاهد.»
- «دنیا، سراسر صحنه بازی است و همه بازیگران آن به نوبت میآیند و میروند . نقش خود را به دیگری میسپارند.»
- «دیدن و حس کردن، وجودداشتن است، زندگی در اندیشهاست.»
- «دیوانه خودش را عاقل میپندارد و عاقل هم میداند که دیوانهای بیش نیست.»
- «زنبور هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دلهای ماتم زده هر اندازه باشند، قلبهای شاد زیادترند.»
- «زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شدهاست، فضیلت ما وقتی میتواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایتهای ما وقتی نومید میشود که مورد ستایش فضیلتهای ما قرار نگیرد.»
- «سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصایب زندگی لبخند زند.»
- «شادمانی در خانهای است که مهر و محبت در آن مسکن دارد.»
- «شخص عاقل و هشیار به هرجا قدم بگذارد، سعادت و فراغت بال همراه اوست زیرا در جهان بجز خوبی و زیبایی چیزی نمیبیند.»
- «عشق غالبأ یکنوع عذاب است، اما محروم بودن از آن مرگ است!»
- «عقل و هوش خود را با خوشی و نشاط دمساز کن تا هزاران آسیب از میان برود و عمرت دراز شود.»
- «علامت و نشان حقیقی اصالت و علو شأن، نوازش و ترحم آمیخته با شادمانی و گشادهرویی است.»
- «کاری که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد، خللپذیر نیست.»
- «کسانی که دنیا را از دست میدهند آن را با فکر و وسواس میخرند.»
- «کشنده تر از نیش مار، بچه حقناشناس است.»
- «کینه پنهان نمیماند.»
- «گذشت زمان بر آنها که منتظر میمانند بسیار کند، بر آنها که میهراسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم در بغل میگیرند بسیار طولانی، و بر آنها که به سرخوشی میگذرانند بسیار کوتاه است. اما بر آنها که عشق میوزند، زمان را آغاز و پایانی نیست.»
- «گذشت زمان هرچه از موهای مردم میکاهد، به خرد آنها میفزاید.»
- «گریه ما وقت تولد از آن رو است که به صحنه بزرگ جنون و حماقت وارد شدهایم.»
- «مردی که دردرون خویش موسیقی ندارد و نداهای خوش و دلنشین او را تحت تأثیر قرار نمیدهد، برای خیانت، توطئه و غارتگری مناسب میباشد و هیچ کس نباید به او اعتماد کند.»
- «مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانوادهای است که مهربانی در آن جا حکومت میکند.»
- «مصائب خود را مانند لباستان با کمال بیاعتنایی تحمل کنید.»
- «من از خوشبختیهای این جهان بهرهمند گردیدهام زیرا در زندگی عاشق شدهام.»
- «من همیشه میل دارم از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیز بیاموزم.»
- «موفقیتهائی که نصیب بشر شده عمومأ در سایه تحمل و بردباری بودهاست.»
- «میدانیم که چیستیم اما نمیدانیم که چه میشویم.»
- «وجود ما به منزلهٔ باغی است که ارادهٔ ما باغبان آن است.»
- «وقتی ناراحتی بزرگی پیش آید، رنج و غمهای دیرین از یاد میرود.»
- «هر اندازه گناهی بزرگ کهنه شود و به حال اختفا باقی بماند سرانجام هنگام مرگ یا بروز خطر، چون فرصت کشف آن فرارسد، به صورت موحشی زهر خود را برجان آدمی میریزد.»
- «هر چه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی هر چه را که بدست میآوردی دوست داشته باشی.»
- «هرکس فقیر و قانع باشد ثروتمند است.»[۲]
- «همیشه حرف حق را بدون بیم بیان کن و شیطان را خجل ساز.»
- «همیشه کار کنید و بکوشید تا جامه افتخار و عظمت را بپوشید، همیشه در نظر داشته باشید که افتخارات تازهای به دست آورید زیرا افتخارات گذشته همچون شمشیری است که زنگزده و از رونق افتاده باشد.»
- «هیچ چیز ، بد یا خوب نیست، فقط نیروی اندیشه بدی و خوبی و سعادت و شقاوت را میآفریند.»
- «یقینأ رفتار حکیمانه یا وضع جاهلانه همچون بیماری از شخصی به شخص دیگر سرایت میکند، پس لازم است که انسانها مواظب انتخاب معاشران خود باشند.»
- «اگر تمام شب را بخاطر از دست دادن خورشید گریه کنی لذت دیدن ستارهها را از دست خواهی داد.»
- «داشتن علم بهتر از داشتن ثروت است ولی نداشتن ثروت بدتر از نداشتن علم است»
- «وقتی که معشوقم سوگند میخورد که راست میگوید، باورش میکنم، هر چند میدانم که دروغ میگوید»
درباره او
- «بسیاری از درام نویسان مثل مولیر و شکسپیر، هنرپیشه نیز بودهاند. آنها به مسایل و مشکلات یک هنرپیشه آشنا هستند، هرچند هنرپیشه درجه اول نبودند.»
- پیتر اوستینف/ کلمات سایره
پانویس
- ↑ بنوات گرو. زنان از دید مردان. ترجمهٔ محمدجعفر پوینده. چاپ سوم، جامی، ۱۳۷۷، ISBN 964-5620-48-X، ص ۱۳۷.
- ↑ به اسپینوزا هم نسبت دادهاند
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |