استانیسلاو یرسی لخ: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
EleferenBot (بحث | مشارکتها) جز r2.7.3) (ربات: تغییر uk:Лєц Станіслав Єжи به uk:Станіслав Єжи Лєц |
جز r2.6.6) (ربات: افزودن nl:Stanisław Jerzy Lec |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
[[ku:Stanislaw Jerzy Lec]] |
[[ku:Stanislaw Jerzy Lec]] |
||
[[lt:Stanislovas Ježis Lecas]] |
[[lt:Stanislovas Ježis Lecas]] |
||
[[nl:Stanisław Jerzy Lec]] |
|||
[[pl:Stanisław Jerzy Lec]] |
[[pl:Stanisław Jerzy Lec]] |
||
[[pt:Stanisław Jerzy Lec]] |
[[pt:Stanisław Jerzy Lec]] |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۱۹
استانیسلاو یرسی لخ (۶ مارس، ۱۹۰۹ - ۷ مه، ۱۹۶۶)، طنزنویس لهستانی.
دارای منبع
- «از بیشتر کتابها فقط چند نقلقول باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟»
- افکار دستنخورده
- «بیشتر مردمان قاتل هستند؛ آن ها انسان درون خود را میکشند.»
- افکار دستنخورده
- «اگر من دوباره به دنیا بیایم، فورأ شناسنامهام را به اسم عوضی خواهم گرفت.»
- گلچین متأخر افکار دستنخورده
- «راستش را بخواهید، ما آمادهٔ پذیرش همه نوع بلای ناگهانی هستیم، اما چیزهای روزمره، فاجعهوار به سرمان خراب میشوند.»
- افکار دستنخورده
- «عروسکهای خیمهشببازی به راحتی تبدیل به اعدامی میشوند. طناب مورد نیاز را خودشان دارند.»
- افکار دستنخورده
- «قدرت، اکثرأ دست به دست میگردد، نه سر به سر.»
- به دشمنان خود عشق بورزید، شاید بدنام شوند
بدون منبع
- «آدم خوشگذران از بهره سرمایهای که وجود ندارد زندگی می کند.»
- «آیا این را تمدن می نامید، وقتی که یک آدمخوار از کاردو چنگال استفاده کند؟»
- «انسان: - افسر مخلوقات. حیف، که افسری از جنس خار است.»
- «اول کلمه بود- در پایان کلمات.»
- «بیشتر مجسمهها توخالی هستند.»
- «دلالهای اتومبیل، اتومبیل میفروشند، شرکت بیمه، بیمه میفروشد. و نمایندگان مردم؟؟»
- «دوست، شخصی است که صمیمانه به تو ضرر میزند.»
- «قانون اساسی یک کشور باید طوری تنظیم شود که باعث نابودی قانون اساسی ملت نشود.»
- «کسانی که از زمان خود پیشی گرفتند، می بایستی در اقامتگاههای نامساعد در انتظار رسیدن زمان سکونت کنند.»
- «کسی که از یک تراژدی جان سالم به در برد، قهرمان آن حادثه نبوده است.»
- «من با ریاضی موافقتی ندارم. من معتقدم که حاصل جمع صفر، عدد خطرناکی است.»
- «من به فلاسفهای که روی سر دیگران موشکافی میکنند، آنهم با یک تبر، علاقهای ندارم.»
- «هرکه دنبال یافتن بهشت برروی زمین است، سر کلاس جغرافی خواب بوده.»
- «هرگاه خنده از لب انسان ها محو شد، طنزگوها به دنیا میآیند.»
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |