داستان عامهپسند: تفاوت میان نسخهها
جز r2.6.6) (ربات: تغییر cs:Pulp Fiction به cs:Dílo:Pulp Fiction |
|||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
[[bg:Криминале]] |
[[bg:Криминале]] |
||
[[bs:Pulp Fiction]] |
[[bs:Pulp Fiction]] |
||
[[cs:Pulp Fiction]] |
[[cs:Dílo:Pulp Fiction]] |
||
[[de:Pulp Fiction]] |
[[de:Pulp Fiction]] |
||
[[en:Pulp Fiction]] |
[[en:Pulp Fiction]] |
نسخهٔ ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۹
این نوشتار یا بخش نیازمند ویکیسازی است.
لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را ویکیسازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.
داستان عامه پسند نام فیلمی از کوئنتین تارانتینو محصول سال ۱۹۹۴ آمریکاست. با بازی جان تراولتا، ساموئل ال جکسون ، اوما تورمن و بروس ویلیس.
دیالوگها
- وینسنت : میدونی چه چیز اروپاییها مسخره اس؟
- جولز : چی؟
- وینسنت : اختلافای کوچیک بی خودیشون. مثلا چیزی که اینجا داریم اونجا هم هست ولی یه جور دیگه.
- میا : من سالی یکبار برای عوض کردن حال و هوا میرم آمستردام.
- وینسنت : جدا؟ نمیدونستم.
- میا : مگه باید بدونی؟!
- آقای وولف (گرگ): میدونین شکل کیا شدین؟
- جولز : شکل کیا شدیم؟
- آقای وولف : شکل دو نفر که مخ یکو متلاشی کردن!
- لنس : خیلی خوب. بهش آمپولو بزن.
- وینسنت : نه من نمیزنم. تو باید بزنی.
- لنس: نه تو باید بزنی. تو این دختر رو آوردی خونه من، خودت هم باید بهش آمپول بزنی. هر وقت من یه مریض آورددیم خونه تو، من بهش آمپول میزنم!
- بوچ: حالا چی میشه؟
- مارسلوس: حالا چی میشه؟ الان بهت میگم حالا چی میشه. حالا یک جفت گردن کلفت سیاهپوست میآری اینجا *تا یه کاری بهشون بدم. گوشت با منه حرامزاده؟ به این زودیها خلاصت نمیکنم! میخوام باهات خیلی وحشیانه حال کنم!
- بوچ : منظورم از حالا چی میشه؟ اونییه که بین من و تو بود.
- مارسلوس: آها اون حالا چی میشه. الان بهت میگم چی میشه! این شهر رو برای همیشه از خاطرات پاک کن وگرنه خودت پاک میشی! لس آنجلس دیگه جای تو نیست..قبوله؟
- بوچ: آره...قبوله.
- مارسلوس: پس گورتو گم کن.
- وینسنت: خوک نمیخوری؟
- جولز: نه.
- وینسنت : مگه جهودی؟
- جولز: نه...از خوک خوشم نمیاد. خوک موجور کثیفیه. من موجودی رو که از فضله خودش هم نمیگذره رو نمیخورم.
- وینسنت: سگ چی؟ سگ هم فضله خودشو میخوره.
- جولز: خب سگ هم نمیخورم.
- وینسنت : ولی سگ رو هم کثیف به حساب میآری؟
- جولز : خب نمیشه گفت سگ به اندازه خوک کثیفه. چون سگ معرفت داره.
- وینسنت : پس اگه خوک هم از فضله خوری دست ورداره، با معرفت میشه. داری اینو میگی؟
- جولز: اون خوکی که تو داری میگی باید خیلی با کلاس باشه. (می خندد.)
- جولز: تو اهل کدوم کشوری؟
- برت: چی؟
- جولز:کشوری به اسم چی نشنیدم. زبون ما رو بلدن؟
- برت: چی؟؟
- جولز: عوضی. زبون ما رو بلدی؟
- برت: چی؟؟؟
- جولز: دوباره بگو چی حرامزاده تا یه گلوله تو مغزت خالی کنم!
- جولز: انجیل میخونی رینگو؟
- رینگو: نه همیشه.
- جولز: خب من یه قسمتیشو حفظم که بدرد این وضعیت میخوره.
- مسیر انسان درستکار بی عدالتی، ستم و ظلم انسانهای اهریمنی فرا گرفتهاست.
- خوشا به حال آنکه در راه خیر قدم بر میدارد و ضعفا را در تاریکی چون چوپان راهنمایی آنها را از تاریکی عبور میدهد چرا که او حامی برادرانش است و هدایت گر گمراهان و یار کودکان گمشده . پس من هر کسی را که بر نابودی برادرم کمر بستهاند نابود میکنم. و این ارداه خداوند است آنگاه که انتقامم را بر تو نازل میکنم.
سالهاست که من دارم این آیه رو میخونم و بعدش آدم میکشم. هیچ وقت به معنی اش فکر نکردم. تا اینکه امروز چیزی رو دیدم که منو دوباره به فکر انداخت. دارم این آیه رو تعبیر میکنم. معنیش میتونه این باشه. من مرد درستکارم و تو هم انسان شروری و این اسلحه ۹ سانتی متری هم همون چوپانه که در تاریکیها هوای منو داره. یا میشه این طوری تعبیر کرد. من چوپانم و تو مرد درستکار و این دنیاست که شروره. من واقعا میخواستم حقیقت این باشه. ولی حقیقت این نیست. حقیقت میگه که من مرد شرورم و تو هم مظهر ضعیفان. ولی من دارم سعی میکنم رینگو...واقعا به سختی سعی میکنم که چوپان باشم.
- آقای وولف: دیدی؟ احترام! احترام گذاشتن به بزرگتر نشانه شخصیته.
- راکل: من شخصیت دارم!
- آقای وولف: خب تو یه شخصیت هستی ولی لزوما دارای یک شخصیت نیستی!
پیوند به بیرون
|