ابوالفرج رونی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
---- |
---- |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
{{ب|بر هر که نشانی از |
{{ب|بر هر که نشانی از[[هنر]] است|با محنت و رنج،همنشین است}} |
||
{{ب|آزاده همیشه خود بر این بود|تا کینه ی گنبد برین است...}} |
{{ب|آزاده همیشه خود بر این بود|تا کینه ی گنبد برین است...}} |
||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
---- |
---- |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
{{ب|چو است که عشق از دل و تن خیزد|زو بر دل و تن،هَزار شیون خیزد}} |
{{ب|چو است که [[عشق]] از دل و تن خیزد|زو بر دل و تن،هَزار شیون خیزد}} |
||
{{ب|آری بخورد زنگ همی آهن را|هرچند که زنگ هم ز آهن خیزد}} |
{{ب|آری بخورد زنگ همی آهن را|هرچند که زنگ هم ز آهن خیزد}} |
||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
نسخهٔ ۸ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۰
ابوالفرج رونیاز شاعران قرن پنجم و ششم هجری قمری.او را لاهوری هم گفته اند.
اشعار
جشن فرخنده فروردین است | روز بازار گل و نسرین است | |
آب،چون آتش عود افروز است | باد، چون خاک عبیر آگین است | |
باغ پیراسته گلزار بهشت | گلبن آراسته حورالعین است | |
برج ثور است مگر شاخ سمن | که گلشن را شَبَه و پروین است | |
گرد بستان ز فروغ لاله | گلبن آراسته حورالعین است | |
آب چین یافته در حوض از باد | همچو پرگار حریر چین است | |
بط چینی که ستادست در او | چون پیاده است که با نعلین است | |
به چه ماند به عروس عالم | که سبک روح و گران کابین است |
با اهل خِرَد،جهان به کین است | مرد هنری،از آن غمین است | |
آن کو ببر خِرَد مهین است | زین ارزاق بی خِرَد کهین است |
بر هر که نشانی ازهنر است | با محنت و رنج،همنشین است | |
آزاده همیشه خود بر این بود | تا کینه ی گنبد برین است... |
چو است که عشق از دل و تن خیزد | زو بر دل و تن،هَزار شیون خیزد | |
آری بخورد زنگ همی آهن را | هرچند که زنگ هم ز آهن خیزد |
تا یک نفس از حیات باقی است مرا | در سر هوس شراب و ساقی است مرا | |
کاری که من اختیار کردم این بود | باقی همه کار اتفاقی است مرا |
هر تیر که در جعبه ی افلاک بُوَد | آماج گهش این دل غمناک بُوَد | |
تا چرخ،چنین ظالم و بی باک بُوَد | آسوده کسی هست که در خاک بُوَد |
منابع
- آتشکده آذر،از آذر
- نیشابور شهر قملدان های مرصّع،فریدون گرایلی
- تاریخ گزیده،حمدالله مستوفی
- مجمع الفصحای هدایت
- هفت اقلیم امین احمد رازی
- لب الالباب عوفی
- تاریخ ادبیات،صفا