فیودور داستایفسکی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز r2.7.3) (ربات: اصلاح tr:Fyodor Dostoyevski
Chobot (بحث | مشارکت‌ها)
جز r2.6.6) (ربات: افزودن ko:표도르 도스토옙스키
خط ۴۳: خط ۴۳:
[[it:Fëdor Dostoevskij]]
[[it:Fëdor Dostoevskij]]
[[ka:თედორე დოსტოევსკი]]
[[ka:თედორე დოსტოევსკი]]
[[ko:표도르 도스토옙스키]]
[[ku:Fyodor Dostoyevskî]]
[[ku:Fyodor Dostoyevskî]]
[[li:Fjodor Dostojevski]]
[[li:Fjodor Dostojevski]]

نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۲:۵۳

آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتش بیشتر است! - فیودور داستایوسکی

فیودور داستایوسکی، نام کامل: (فیودور میخائیلوویچ داستایوسکی) نویسندهٔ نامدار روسی، زادروز: (۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ - ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی).

دارای منبع

  • «آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتش بیشتر است!»
    • جوان خام
  • «آری، زندگی مملو از نشاط و سعادت است و حتی در زیر زمین هم می‌توان به نیک بختی نایل شد. آلیوشا تو نمی‌توانی تصور کنی تا چه اندازه اکنون به زندگی دلبستگی دارم و چه عطشی برای وجود‌داشتن و شناختن درمیان این دیوارهای خاموش در دل من به وجود آمده است، تمام رنج‌ها و دشواری‌ها را از میان خواهم برد به شرط آن‌که درهر لحظه بگویم من هستم، اگر چه بی‌یار و یاورم ولی با وجود این هستم و آفتاب را می‌بینم و اگر هم نبینم با این همه می‌دانم که وجود دارد.»
    • برادران کارامازوف
  • «از جمع صدها خرگوش هرگز یک اسب به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچ‌گاه دلیل قاطعی به دست نمی‌آید.»
    • جنایت و مکافات
  • «اگر خدایی وجود نداشته باشد، آن‌وقت هرکاری مجاز است.»
    • نامه‌ها
  • «ما حتی نمی‌دانیم که این «زندگی زنده و واقعی» در کجاست و اساسا چیست و چه نام دارد. تجربه می‌کنیم: تنهایمان بگذارند، کتاب‌هایمان را بگیرند، آن وقت سرگشته خواهیم شد و به خطا خواهیم رفت. و نخواهیم دانست به که باید پناه ببریم و به کدام سو توجه کنیم. چه چیز را دوست بداریم؛ و از چه چیز نفرت داشته باشیم؛ چه چیز را تجلیل کنیم؛ و چه چیز را تحقیر. بر ما حتی دشوار است که بشر باشیم: بشر عادی و واقعی؛ بشر دارای گوشت و پوست، با تن و خون و رگ و ریشه. ما از چنین بودنی شرمساریم؛ آن را ننگ و عار می‌شماریم. ما پیوسته سعی بر آن داریم که هرچه تمام‌تر هیات و نوع انسان بی‌سابقهً کلی را به خود بگیریم.»
    • یادداشت‌های زیرزمینی
  • «ما مرده به دنیا می‌آییم. مدت‌هاست که دیگر نسل‌های ما از پشت پدران و از رحم مادرانی زنده به دنیا نیامده‌اند...دانستن این معنا حتی برای‌مان دلچسب است، لذت می‌‌بریم که چنین هستیم؛ ما ساختگی و تصنعی هستیم و دائما نیز بر این تصنعی‌بودن افزوده می‌شود. مدت‌هاست که به آن خو کرده‌ایم. به گمانم به زودی بر آن خواهیم شد تا ترتیبی بدهیم که به صورت اندیشه محض متولد شویم.»
    • یاداشت‌های زیر زمینی
  • «هر چه بیشتر از افراد بشری متنفر می‌شدم، عشقم به بشریت فزون‌تر می‌شد»
    • ادوارد هلت کار. ترجمهٔ خشایار دیهیمی

واپسین سخن

  • «فهمیدی؟ مانع من نشو! حال وقت رفتن است، باید مرد!»
    • آخرین کلام خطاب به همسرش آنا/ ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ