بایزید بسطامی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ویرایش 217.219.26.131 واگردانده شد به آخرین تغییری که Frigotoni انجام داده بود |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
**''ميرزا محمدتقي ملقب به مظفرعليشاه كرماني'' |
**''ميرزا محمدتقي ملقب به مظفرعليشاه كرماني'' |
||
*«بایزید بسطامی که به حق او را باید سلطان العارفین گفت، یکی از پیشتازان تصوف و عرفان است. او در حالی که از توحید سخن می گوید، با مطرح ساختن عشق الهی، مردم را به محبّت به دیگران و دوست داشتن همه ی آفریدگان خدا تشویق می کند. بایزید مکتب انسانیّت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که مبارزه ی فرهنگ بیگانه، خاطر ایرانیان را نگران ساخته بود. او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگهداشت.» |
|||
**دکتر [[جواد نوربخش]] (نورعلیشاه کرمانی) |
|||
* «بایزید و حلاج از اصحاب تجرید بودند و اقمار آسمان توحید. چون دلهای آنان به نور پروردگارشان روشن شد، راز آشکار نهانی را فاش کردند و خداوند که همه چیز را به گفتن واداشته، آنها را به گفتن آورد. حق بر زبان اولیای خدا به سخن می آید.» |
|||
**شیخ اشراق |
|||
*«روزی شیخ ابوالحسن خرقانی شاگردی را گفت: چه بهتر بودی؟ شاگرد گفت: ندانم. گفت: جهان پر از مرد همه همچون بایزید.» |
|||
**ابوالحسن خرقانی |
|||
*« سیاح بحر تجرید طیرِ و کر تفرید، صلصل مست توحید، طیفور بن عیسی بایزید بسطامی، او بود که کراماتش چون آفتاب پیدا بود. امروز از آن پیداتر، در هوا بپریدی، و پای به نهر بلخ باز آن سوی نهادی بی کشتی.» |
|||
**روزبهان بقلی |
|||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
نسخهٔ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۳۴
ابویزید طیقور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی(زاده ی 161 یا 181هـ ق در بسطام-مرگ 234 یا 261 هـ ق در بسطام،قومس،(سمنان کنونی)/804-874 یا 877/8 میلادی) معروف به بایزید بسطامی ملقب به سلطان العارفین از عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است .
گفتاورد
درباره او
- «آن خلیفهٔ الهی، آن دَعامهٔ نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجة الحق اجمعین، آن پُختهٔ جهانِ ناکامی، شیخ بایزید بسطامی- رحمة الله علیه.اکبر مشایخ بود، و حجت خدای بود، و خلیفهٔ بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد.و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود. و در اسرار و حقایق نظری نافذ و جدی بلیغ داشت. و دایم در مقام و هیبت بود، غرقهٔ انس و محبّت بود، و پیوسته تن در مجاهده و دل در مشاهده داشت. و روایات او در احادیث عالی بود و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را...»
- عطار نیشابوری در تذکرةالاولیا صفحه 56
- «بایزید در میان ما چون جبریل است در میان ملایکه».
همچنين آن جعفرصادق لقب | آن امام پاك پاكيزه نسب | |
چشم و دل بگشود چو طيفور را | بايزيد آن پاي تا سر نور را | |
پير بسطام از دمش شد زندهدل | صاحب دل آمد و فرخنده دل | |
گشته مأذون اجازت زان جناب | سلسله جاري شده زان مستطاب | |
جـمله درويشان شطـاري لقب | خرقه بگـرفته از آن كامل ادب |
- ميرزا محمدتقي ملقب به مظفرعليشاه كرماني
- «بایزید بسطامی که به حق او را باید سلطان العارفین گفت، یکی از پیشتازان تصوف و عرفان است. او در حالی که از توحید سخن می گوید، با مطرح ساختن عشق الهی، مردم را به محبّت به دیگران و دوست داشتن همه ی آفریدگان خدا تشویق می کند. بایزید مکتب انسانیّت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که مبارزه ی فرهنگ بیگانه، خاطر ایرانیان را نگران ساخته بود. او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگهداشت.»
- دکتر جواد نوربخش (نورعلیشاه کرمانی)
- «بایزید و حلاج از اصحاب تجرید بودند و اقمار آسمان توحید. چون دلهای آنان به نور پروردگارشان روشن شد، راز آشکار نهانی را فاش کردند و خداوند که همه چیز را به گفتن واداشته، آنها را به گفتن آورد. حق بر زبان اولیای خدا به سخن می آید.»
- شیخ اشراق
- «روزی شیخ ابوالحسن خرقانی شاگردی را گفت: چه بهتر بودی؟ شاگرد گفت: ندانم. گفت: جهان پر از مرد همه همچون بایزید.»
- ابوالحسن خرقانی
- « سیاح بحر تجرید طیرِ و کر تفرید، صلصل مست توحید، طیفور بن عیسی بایزید بسطامی، او بود که کراماتش چون آفتاب پیدا بود. امروز از آن پیداتر، در هوا بپریدی، و پای به نهر بلخ باز آن سوی نهادی بی کشتی.»
- روزبهان بقلی