شاهین نجفی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز ←شعرها |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
* جواب هر مشت تو يه مشت ترانس <br /> |
* جواب هر مشت تو يه مشت ترانس <br /> ببین مشت بيشتر اثر ميکنه يا ترانم <br /> وقتی شعرام خونه میکنن تو موبايلا <br /> تدريس میشن حرفام واسه بچهها <br /> وقتی شعرامو ميخونن جا کتاب دینی <br /> ديگه سخته واسه اين جماعت قصه بگی |
||
** از شعر ''هک'' |
** از شعر ''هک'' |
||
* بو گفتم کی تر تنم تترج تر کنم (گفتم که میتونم با شدت و با سرعت بترکونمت) <br /> لرزنم تی کونه لقه هه هه خنم (کون لقت، میلرزونمت و ها ها میخونم) <br /> دنم سوزی فیوجی پیچی می حوکم قتله (میدونم میسوزی و میپیچی حکم قتلم) <br /> اگه بیمیرم می شعر و صدا منه پس منم (اما اگر بمیرم هم شعر و صدام میمونه پس من میمونم) |
|||
⚫ | |||
** از شعر "هک" گیلکی - فارسی |
|||
⚫ | |||
* ولی تو خر نمیشوی ولی تو کر نمیشوی <br /> تو نبض و حلق خلق هر ترانهای <br /> که بر باد بر دار میشود |
* ولی تو خر نمیشوی ولی تو کر نمیشوی <br /> تو نبض و حلق خلق هر ترانهای <br /> که بر باد بر دار میشود |
||
** از شعر ''نگفتمت نرو'' |
** از شعر ''نگفتمت نرو'' |
||
⚫ | |||
⚫ | |||
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۱:۲۲
شاهین نجفی (۱۳۵۹-) ترانهسرا و خوانندهٔ موسیقی رپ ایرانی مقیم آلمان است.
دارای منبع
- «در واقع، در طول تاریخ همواره جنبشها و هنرمندان در حال مراوده و داد وستد با هم بودهاند. در جنبشهایی مثل می ۶۸ در فرانسه، یا ویکتور خارا در شیلی، یا اسپانیا که لورکا از دل آن بیرون آمد.»[۱]
- «تا در ایران بودم فکر میکردم که آدمی یاغی هستم، چون اینطور به من تلقین میشد؛ اما خارج که آمدم، متوجه شدم من فقط خواستههای طبیعی و منطقی داشتم و دارم.»[۲]
- «بنده یک خداناباور هستم. پنهان نمیکنم که بنده به هیچ کدام از این مفاهیم از خدا گرفته تا شیطان به صورت ایدئولوژیک نگاه نمیکنم.»[۳]
- «من نمینشینم فکر کنم و از پیش کاملاً برنامهریزی کنم که چه کاری انجام دهم، بلکه تنها توجهم به مسائل اجتماعی است و بر این اساس میتوانم کار انجام دهم. در واقع، من یک RAPer هستم و به همه مسائل اجتماعی اهمیت میدهم. از مشکلات زنان، تا مسائل کارگران و فقر و اعتیاد و ... . من بدون چشمداشت نسبت به منافع و سود، این کار را میکنم و شاید تنها انگیزهام اعتراض کردن به این مشکلات باشد.»[۱]
- «ما مردها به خاطر تضییع حقوق زنان در گذشته شرمنده تاریخ هستیم و شاید مردان نسل امروز بتوانند جبران تاریخ سیاه گذشته را بکنند.»[۱]
- «با مخاطب قرار دادن این حاجی، بحث ما انتقاد از تفکری است که در جامعه ما ریشهای شده و در نتیجه انتقاد نسبت به تمامیت این ماجرا هدف این ترانهاست. در رپ میگوییم اگر از سمبل، استعاره و نمادهای شعری استفاده میکنیم، همه در خدمت توضیح و تبیین چیزی است که در جامعه دارد اتفاق میافتد و ملموس است.»[۴]
- «به نظر من خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، وظیفه دارد به فرزندان خود از کوچکی به تدریج یاد دهد که نسبت به مسائل جامعه نظر داشته باشند و حرف بزنند. اگر چیزی درست نیست، نسبت به آن اعتراض کنند.»[۵]
- «در مورد شعار انرژی هستهای حق مسلم ماست، همه کسانی که متوجه مسائل ایران هستند، میدانند ملتی که مشکلش گوشت و مرغ است، ملتی که مشکلش قیمت برنج و گوجه فرنگی است، آیا فرصتی برای فکر کردن به انرژی هستهای دارد؟ آیا انرژی هستهای به صلاح این کشور است؟ آیا هستهای کردن این منطقه درست است؟ در جامعهای که مشکل اقتصادی و فرهنگی دارد، جایی برای چنین موضوعی باقی نمیماند. جز این که ما مطمئن شویم این ماجرا عوام فریبی و کلک سیاسی است.»[۶]
- «در این چند سال هم نسلان من باور کردند که در ایران قهرمان بودن چیزی بیش از سرگرم کردن تماشاگران وطنی و خبر سازان بیرونی نخواهد بود. اما اینان قهرمانند چون برای چراهای وحشی خود مرز نمیشناسند.»[۷]
مصاحبه تهران ریویو
- «مهم نیست که باشم یا نباشم، ما زیر پای این سیستم را خالی میکنیم.»
- «بعضی موقعها یکی به من میگه حال میکنیم با موسیقیت. من میگم بیخود میکنی حال میکنی! با چی حال میکنی؟ با درد من حال میکنی؟ با گریهها با ضجههای من حال میکنی؟ حال کردن نداره که، باید بشینی دودستی بزنی تو سر خودت که من هنوز مجبورم چنین چرت پرتایی بنویسم تا تو گوش بکنی. حال نداره.»
- «من اصلا بحثم این نیست که تعداد زیادی آدم دور و بر من باشند. به همین دلیل جریان هنری به نظر من، یک جریان جماعت گریز [است] اصلا. من شخصاً یک آدم رهبرگریز، رأسگریز و ساختارشکن یا در واقع ساختارگریز هستم.»
- «من خروجم از ایران فقط به خاطر حکومت نبود. من اون سیستمو نمیفهمیدم…. ما بعد از این حکومت جمهوری اسلامی فکر کنم، کمٍ کم ۱۰۰ سال احتیاج داریم.»
- «بابا ما دوستشون داریم. من سرزمینمو دوست دارم. من ملتمو دوست دارم. اینا برادر من هستند، اینا خواهر من هستند. عین منن… بحث سر اینه که ما نقد داریم. ما چون دوسشون داریم نقد داریم. من رحم نمیکنم به این سیستم. این سیستم فقط سیاسی نیست… من از یک داستان گندهتر صحبت میکنم.»
- «پنج سال بعد مهم نیست من باشم یا نباشم. پنج تا شاهین نجفی از یقهها میزنه بیرون.» ... «تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد.»[۸]
شعرها
- تو بوی سیلی و شلاق میدی خانوم
تا کی میخوای به مردا باج بدی خانوم
ما که از مردی مردیم لااقل تو زن باش
یه کم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
ما که از مردی مردیم و چیزی ندیدم
از تو کتاب اسم رستم و فقط شنیدیم
که اگر اونم بود امروز حتمن کراکی بود
رستم امروز از جنس بد شاکی بود
رستم اگر بود واسش جرم میساختن
تو گردنش آفتابه لگن مینداختن- از شعر ما مرد نیستیم
- ما نسل مار خورده و اژدهاییم
زیر و رو نکش برامون که رو هوایی
اگه پاش برسه که میره جون فنا
پس پیش ما یکی نکن ادعا- از شعر جون فدا
- خر شو از خودت دست بکش ! افول کن !
ببند دهنتو ! شرایطو قبول کن !
این سنت پیغمبره ! بپذیر !
زن یا مرد ! فرقی نمیکنه ! بمیر !- از شعر زندگی سگی
- یه بکارتی ! که معنیش واست غریبه
غیرت داداش و بابا که حالا شدن غریبه
فرار و خیابون و اعتیاد و فحشا !
قصههایی که شاید تکراری شده واسه ما
مسیح عربدهکش با دستمال یزدی
مریم واست هیچ شانسی نیست که به خونه برگردی
مریم بیوه و مریم بی حق حضانت !
مریم بی ارث و مریم بی حق شهادت !
مریم تو بنده واسه چند تا دونه امضا !
مریمی که خودکشی شده توی بازداشتگاه- از شعر زندگی سگی
- وقتی چشامون وا شد از زندگی سیر شدیم
نفهمیدیم چی شد توی جوونیمون پیر شدیم
گفتن چپ میزنی منحرفی بیاعتقادی
اما کی شما به سوالهای من جواب دادین
ما از وقتی چشارو وا کردیم که جنگ بود
تو دست بابا به جای قلم تفنگ بود
همیشه یه پای زندگی واسه ما لنگ بود
همیشه جواب اعتراضمون که سنگ بود
فقط واسه یه بار بذار من بگم قصه رو
من و تو هر دو تا میشناسیم درد و ریشه رو- از شعر طرف ما
- اون تموم واژهها رو دوباره تعبیر کرد
پر گرفت رو اوج قصه مرثیه نخوند
اون آب و آتشو تو شعر بغل هم نشوند
وقتی هر کی از سایهٔ خودش دیگه میترسه
پشت هر دیوار یک کسی داره میلرزه
وقتی برادرمون یا رو داره یا تو بنده- از شعر بامداد برای بامداد برای احمد شاملو
- گم نشد ! چشاشو رو مرگ اقاقیها نبست
نشست ! اما وقتی که پاشو زدن نشست
اون خم نشد ! تو اوج و ایستاده مرد
از خورش درگاه ضحاکی نخورد
پدر تو تکثیر یه درد دوبارهای
پدر تو معنی زندگی شاعرانهای
پدر تو خشم کوچهای که تو مشتته
پدر تو شاعر نسلی هستی که پشتته- از شعر بامداد برای بامداد
- برادر برادرو فروخت و پدر مادرو
به لجن کشیدن هرچی اعتقاد و باورو
خدا نشست و گریه کرد و خداییشو پس داد
ابلیس از غصه مست کرد ! هر چی خورد پس داد
کلمهها رو که از تو کتابا دیگه شستن
هرچی واژه بود نشوندن و گردن زدن
مردونگی گم شد و از ریشه به ریش رفت
و گردن یه عده کلفت شد ! مفت از پول نفت- از شعر بامداد برای بامداد
- میخندیدی اما تو چشات پر غم بود همیشه واست یه قدم تا خوشبختی کم بود
درد یه ملت مث یه غده تو سینه و درک اینکه همیشه یکی توی کمینه
و تاریخ مث یه صفحه روبروت میاد میخوای داد بزنی اما صدات دیگه در نمیاد
فری ولی خوب شد که امروز دیگه نیستی، نیستی و بدبختی و فلاکت و ببینی
فری همه خودمونو فروختیم، کسی نیست اینجا همه جانی و جاسوسن یا کاسه لیس- از شعر آوازه خوان در خون
- فری تورو روح فروغ، دیگه بس کن، نخون آخه صدات مث عذاب وجدانه واسمون
- از شعر آوازه خوان در خون برای فریدون فرخزاد
- آره میجنگم واست، چیزی که مال منه!
اسلحهم صدامه، بلند میشه، این حق زنه!- از شعر حرف زن
- تو دستم قلم و تو دهنم شمشیر
من دولت تعین میکنم آقایون تکبیر
کلمه تو دهن اورانیوم غنی شدس
بذار شفاف بگم، نفسا همه حبس- از شعر ما شرریم
- جواب هر مشت تو يه مشت ترانس
ببین مشت بيشتر اثر ميکنه يا ترانم
وقتی شعرام خونه میکنن تو موبايلا
تدريس میشن حرفام واسه بچهها
وقتی شعرامو ميخونن جا کتاب دینی
ديگه سخته واسه اين جماعت قصه بگی- از شعر هک
- بو گفتم کی تر تنم تترج تر کنم (گفتم که میتونم با شدت و با سرعت بترکونمت)
لرزنم تی کونه لقه هه هه خنم (کون لقت، میلرزونمت و ها ها میخونم)
دنم سوزی فیوجی پیچی می حوکم قتله (میدونم میسوزی و میپیچی حکم قتلم)
اگه بیمیرم می شعر و صدا منه پس منم (اما اگر بمیرم هم شعر و صدام میمونه پس من میمونم)- از شعر "هک" گیلکی - فارسی
- ولی تو خر نمیشوی ولی تو کر نمیشوی
تو نبض و حلق خلق هر ترانهای
که بر باد بر دار میشود- از شعر نگفتمت نرو
- نگفتمت نرو گلایول این زمین به قدر یک کفن کفاف ریشه نمیدهد
نگفتمت که جز بوی چرک چاک سینههای خالی از قلب در فضا نمیدمد
نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد وحشی نگاهت غریبهاند
نگفتمت که جای بوسه آلتی کریه بر دهان سرخ آتشت مینهند- از شعر نگفتمت نرو، آلبوم هیچ هیچ هیچ
- این گرمیه گرمابه پیامی دارد
این گریه ی رودابه پیامی دارد
یک هفته بشین و روش کمی فکر بکن
هر بطریه نوشابه پیامی دارد
من گرمیه گرمابه دلم میخواهد
دل داده چو رودابه دلم میخواهد
من تشنهی گفتن حقیقت هستم
یک بطریه نوشابه دلم میخواهد- از شعر نوشابه
- خورشید قلبم تو دستشون بود و
کینه تو چشه شبرستشون بود و
میشد تاریکی یو به دل نگیرم
بازی بز و گرگ و یاد بگیرم- از شعر حسن من
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ مردان نسل ما میتوانند گذشته را جبران کنند
- ↑ گفت و گو با شاهین نجفی در باره ترانه و فلسفه
- ↑ مصاحبه رادیو فردا با شاهین نجفی درباره آهنگ «نقی»
- ↑ گروه موسیقی «تپش ۲۰۱۲» و ادای دین به ۱۸ تیر
- ↑ گروه موسیقی «تپش ۲۰۱۲» و ادای دین به ۱۸ تیر
- ↑ گروه موسیقی «تپش ۲۰۱۲» و ادای دین به ۱۸ تیر
- ↑ عابد ... حبست مرا به حبس میکشد !
- ↑ An interview with a famous Iranian rap singer: Shahin Najafi.
منابع
- شعرها از : وبلاگ رسمی شاهین نجفی. بازدید در ۳ سپتامبر ۲۰۰۸
- به کوشش کاوه مظفری. «مردان نسل ما میتوانند گذشته را جبران کنند، گفتگو با شاهین نجفی». وبگاه مدرسه فمینیستی، ۳ تیر ۱۳۸۷. بازبینیشده در ۱ سپتامبر ۲۰۰۸.
- شهرام میریان. «گروه موسیقی «تپش ۲۰۱۲» و ادای دین به ۱۸ تیر». وبگاه رادیو فردا، ۱۵ تیر ۱۳۸۷. بازبینیشده در ۳ سپتامبر ۲۰۰۸.