جرج برنارد شاو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
EleferenBot (بحث | مشارکتها) جز r2.7.3) (ربات: افزودن li:George Bernard Shaw |
جز ←گفتاوردها |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== گفتاوردها == |
== گفتاوردها == |
||
* «كلیه حقاقیق بزرگ جهان در ابتدا كفر محسوب میشدند.» |
|||
** ''آناجانسکا (۱۹۱۹)'' |
|||
* «[[آزادی]] یعنی مسئولیت پذیری، برای همین اکثر آدمها از آن وحشت دارند.» |
* «[[آزادی]] یعنی مسئولیت پذیری، برای همین اکثر آدمها از آن وحشت دارند.» |
||
* «تمام حقایق بزرگ در ابتدا توهین به مقدسات تلقی میشوندسپس به سخره گرفته می شوند و در نهایت به عنوان امری بدیهی پذیرفته می شوند.» |
* «تمام حقایق بزرگ در ابتدا توهین به مقدسات تلقی میشوندسپس به سخره گرفته می شوند و در نهایت به عنوان امری بدیهی پذیرفته می شوند.» |
||
خط ۳۱: | خط ۳۳: | ||
* «هیچ چیز بهتر و آسانتر از طرفداری از فقرا یک نویسنده را ثروتمند نمیسازد.» |
* «هیچ چیز بهتر و آسانتر از طرفداری از فقرا یک نویسنده را ثروتمند نمیسازد.» |
||
* «کلیه ادیان با شورش علیه اخلاق بدنیا مىآیند و با غلبه اخلاق بر آنها، از بین خواهند رفت.» |
|||
* «هیچ انسانی تابحال باور نداشته است که انجیل آنچه او میگوید را گفته است، او همیشه معتقد بوده است انجیل آنچه او بدان معتقد است را گفته است.» |
|||
* «کنفرانس محل اجتماع افرادی است که به تنهایی نمیتوانند مشکلی را حل کنند، بنابراین گرد هم جمع میشوند تا به اتفاق به این نتیجه برسند که کاری نمیشود کرد.» |
* «کنفرانس محل اجتماع افرادی است که به تنهایی نمیتوانند مشکلی را حل کنند، بنابراین گرد هم جمع میشوند تا به اتفاق به این نتیجه برسند که کاری نمیشود کرد.» |
نسخهٔ ۲۰ مهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۴۹
جورج برنارد شاو (۱۸۵۶ - ۱۹۵۰) نویسندهٔ و نمایشنامهنویس ایرلندی.
نوشتار
- «مرد هرچه باشرمتر، محترمتر.»
- Man and Superman/ پرده اول، ۱۹۳۱
- «هرگاه قصد شوخی دارم، حقیقت را بیان میکنم. این بزرگترین شوخی جهان است.»
- John Bull's Other Island/ پرده دوم، ۱۹۰۷
گفتاوردها
- «كلیه حقاقیق بزرگ جهان در ابتدا كفر محسوب میشدند.»
- آناجانسکا (۱۹۱۹)
- «آزادی یعنی مسئولیت پذیری، برای همین اکثر آدمها از آن وحشت دارند.»
- «تمام حقایق بزرگ در ابتدا توهین به مقدسات تلقی میشوندسپس به سخره گرفته می شوند و در نهایت به عنوان امری بدیهی پذیرفته می شوند.»
- «حسب و نسب زن و شوهر از رفتاری که موقع پرخاش و جدال باهم میکنند، معلوم می شود.»
- «عده بسیار کمی از مردم در طول سال بیش از دو یا سه بار فکر میکنند. من به شهرتی بینالمللی دست یافتم چون یک یا دو بار در هفته فکر میکنم.»
- «علم تنها زمانی خطرناک میشود که خیال کند به هدف خود رسیدهاست.»
- «سکوت بهترین شکل بروز تمسخر است.»
- « اولین وظیفه ما این است که فقیر نباشیم.»
- « وقتی یک احمق کاری را انجام می دهد که از آن شرمسار است، مرتب تکرار می کند که دارد به وظیفه اش عمل می کند..»
- «ازدواج از این جهت محبوبیت دارد که حداکثر وسوسه را با حداکثر شانس در می آمیزد.»
- «در زندگی دو تراژدی وجود دارد. اولی اینکه به مراد قلبت نرسی و دومی اینکه به آن برسی.»
- «حواست باشد چیزی را که دوست داری، به دست آوری. در غیر این صورت مجبور می شوی چیزی را که به دست می آوری، دوست بداری..»
- «ترور شدید ترین نوع سانسور است.»
- «هیچ عشق خالصانه ایی وجود ندارد مگر عشق به غذا.»
- «در هنگام آتش کدام نقاشی را در موزه ملی نجات خواهم داد؟ البته آنی که به در نزدیک تر است.»
- «موفقیت هرگز اشتباه نکردن نیست، بلکه هرگز یک اشتباه را دوباره انجام ندادن است.»
- «اگر شما یک سیب داشته باشید و من هم یک سیب و سیبها را با هم عوض کنیم، همچنان هر دویمان یک سیب داریم؛ اما اگر شما یک ایده داشته باشید و من هم یک ایده و اگر ایدههایمان را عوض کنیم، آنگاه هر کدام از ما دو ایده دارد.»
- «بیس بال یک مزیت بزرگ نسبت به کریکت دارد و آن این است که زود تمام می شود.»
- «اولین عشق فقط یک حماقت کوچک با کنجکاوی بسیار است.»
- «افراد کمی بیش از دو یا سه بار در سال فکر می کنند. من شهرت فرامرزی خود را از آن جهت بدست آوردم که بیش از یک یا دوبار در هفته به تفکر می پردازم.»
- « بی ریا بودن خطرناک است مگر احمق هم باشید»
- «هیچ چیز بهتر و آسانتر از طرفداری از فقرا یک نویسنده را ثروتمند نمیسازد.»
- «کلیه ادیان با شورش علیه اخلاق بدنیا مىآیند و با غلبه اخلاق بر آنها، از بین خواهند رفت.»
- «هیچ انسانی تابحال باور نداشته است که انجیل آنچه او میگوید را گفته است، او همیشه معتقد بوده است انجیل آنچه او بدان معتقد است را گفته است.»
- «کنفرانس محل اجتماع افرادی است که به تنهایی نمیتوانند مشکلی را حل کنند، بنابراین گرد هم جمع میشوند تا به اتفاق به این نتیجه برسند که کاری نمیشود کرد.»
- «وقتی پلنگی انسانی را میکشد به این میگویند وحشیگری اما وقتی انسانی پلنگی را میکشد به آن میگویند شکار.»
- «عشق اشتباه فاحش فرد در تمیز دادن یک آدم معمولی از بقیهی آدمهای معمولی است.»
- « یک مرد تا زمانی که صحبتهایش را انکار نکنید حرفی نمیزند!»
- «اگر وقت کافی باشد هر چیزی برای هر کسی دیر یا زود اتفاق میافتد.»
- « وقتی چیزی خندهدار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جست و جو کنید!»
درباره ی زنان
- مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت
- زنها فقط ۲ روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ
- زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند
- مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از ۲ گوش وارد و از دهان خارج می کنند
- دختران ۲ دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند و فورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند
- انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات!!
- تنها کسی که با من درست رفتار میکند خیاطم است که هر بار که مرا میبیند، اندازههای جدیدم را میگیرد؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیدهاند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
- مرد خردمند سعی میکند خودش را با دنیا سازگار کند و مرد نابخرد اصرار دارد که دنیا را با خودش سازگار کند. بنابراین کلیه پیشرفتها بستگی به تلاشهای مرد نابخرد دارد.
ما از تجربه کردن میآموزیم که انسان هیچگاه از تجربه کردن چیزی نمیآموزد.
درباره گیاهخواری
- اوه! بس کنید. انگار ورق برگشته. چرا باید مرا برای پاسخگو بودن درباره تغذیه نهاد پاکم مواخذه کنید.اگر با اجساد پلاسیده ی حیوانات فربه شوم آنگاه است که باید بپرسید چرا اینکار را می کنم.
- حیوانات دوستان من هستند، من دوستانم را نمیخورم.
- وقتی خود ما گورهای زنده ای هستیم برای جانواران مرده، چطور می توانیم انتظار شرایط ایده آل در زمین را داشته باشیم؟
- مردی با شور روحی من هرگز جسد نمیخورد !
حاطر جوابی برنارد شاو
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:
«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت
وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
درباره او
- «شاو، علیرغم ظاهر شادش، اصلأ اینطور نیست.»
- کورت توخلسکی، Schnipsel، in der Weltbühne/ سوم نوامبر ۱۹۳۱
در زندگی هنگامی احساس پیری کردم که به یک خانم چشمک زدم و او در جواب گفت چیزی درون چشمتان رفته است
پیوند به بیرون
http://en.wikipedia.org/wiki/George_Bernard_Shaw
http://www.quotedb.com/authors/george-bernard-shaw
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |