آشنایی با مادر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Idioma-bot (بحث | مشارکتها) جز r2.6.3) (ربات افزودن: bg:Как се запознах с майка ви |
|||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
[[رده:نمایشهای تلویزیونی]] |
[[رده:نمایشهای تلویزیونی]] |
||
[[bg:Как се запознах с майка ви]] |
|||
[[de:How I Met Your Mother]] |
[[de:How I Met Your Mother]] |
||
[[en:How I Met Your Mother]] |
[[en:How I Met Your Mother]] |
نسخهٔ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۰۵
آشنایی با مادر[۱] (به انگلیسی: How I met Your Mother) یک سریال کمدی تلویزیونی آمریکایی محصول شبکه سیبیاس است که برای اولین بار در ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۵ پخش شد.
فصل اول
پایلوت [1.01]
- [اولین صحنه سریال در سال 2030]
- تد آینده: بچهها من میخوام براتون یه داستان شگفت انگیز تعریف کنم، داستان این که چه جوری با مادرتون آشنا شدم.
- پسر تد: ما برای چیزی داریم تنبیه میشیم؟
- تد آینده:: نه.
- دختر تد: پدر، اون وقتمونو میگیره؟
- تد آینده: بله 25 سال پیش، وقتی که من هنوز بابا نبودم، من یه زندگی کاملآ متفاوتی داشتم...
- [تد برای اولین بار در مک لارن رابین را می بیند]
- تد آینده: من مثل این فیمای قدیمی بودم که جایی که ملوانه میون جمعیت توی اتاق رقص دختره رو میبینه بدنش و میچرخونه و میگه: اون دختره رو ببین من میخوام با اون یه روزی ازدواج کنم.
- تد: هی بارنی اون دختره رو ببین.
- بارنی: اوه آره، تو فقط دربارهش این رو میدونی که دوست داره کثیف به نظر برسه. برو بگو سلام.
زرافه بنفش [1.02]
- تد: [درباره رابین صحبت می کند] اون آدم بیخیال میخواد. اوکی، من بیخیال و غیر جدی میشم. من یه تیکه قارچ بیخیال میشم. میدونید چرا؟ به خاطر این که این یه بازیه. من می خوام که اون از این بابت خوشحال بشه. اما شما این کارو نمیتونید بکنید مگه این که تو بازیش شرکت کنید.
- مارشال: خب، پس تو ازش می خوای که باهات بیاد بیرون؟
- تد: آره ... نه! من نمیتونم ازش بخوام که بیاد بیرون، چون اگه ازش بخوام که بیاد بیرون، من ازش خواستم که بریم بیرون. خب من چه طوری ازش بخوام بریم بیرون بدون این که اینو ازش بخوام؟
- لیلی: شماها گرفتین چی شد؟
- لیلی: هی. من فقط نشستم اینجا. حلقهمو دستم کردم. حلقهی خوشگلمو. تا حدی که باعث میشه پوشیدن چیزای دیگه برام جالب نباشه. مثلآ... بلوزم. تا حدی که من دلم نمیخواد دیگه بلوز بپوشم. یا... لباس زیر. اوه، درسته، من هیچی نپوشیدم.
- مارشال: [دست از کار می کشد و به لیلی نگاه می کند] هیچ لباس زیری؟
- لیلی: حتی یه تیکه.
- تد: بچهها... از حدش رد کردید!
طعم شیرین آزادی [1.03]
- تد: حقیقت اینه که: دوست من، به فرودگاه با بارو بنهی الکی میاد تا دخترا رو تور کنه، و ما دنبال چندتاشون تا فیلادلفیا اومدیم. این، این کل ماجرا بود!
- گارد امنیتی فرودگاه: هیچ کس انقدر خر نیست.
- تد: چرا! این همونقدر خره! [به بارنی نگاه می کنه] بهش بگو که تو همونقدر خری.
- بارنی: ما تجار بینالمللی هستیم!
- بارنی: [در پارتی، درباره ناقوس آزادی] تو تا حالا رفتی زیر طنابش و بهش دست بزنی؟
- نگهبان منقطه نگهداری ناقوس آزادی: فقط، همیشه.
- بارنی: تو تا حالا سرتو توش کردی؟
- نگهبان: آره.
- بارنی: تو تا حالا لیسیدیش؟
- نگهبان: نه، من هیچ وقت نلیسیدمش.
- بارنی: من شرط میبندم که توی طول تاریخ کسی ناقوس آزادیو نلیسیده. اگه کسی این کارو کرده باشه، من جرئتش و داشتم که بگم - اون کلمه چی بود؟ افسانهای.
بازگشت پیراهن [1.04]
- بارنی: بینی.
- تد: بله، سلام، بارنی.
- رابین: بارنی به من 50 چوب پیشنهاد داده تا توی گزارش اخبار یه سری کلمات احمقانه بگم.
- بارنی: این یه کلمهی احمقانه نیست: بینی.
- رابین: اما من این کارو نمیکنم، من یه خبرنگارم.
- بارنی: چی؟! خبرنگار؟ تو فقط آخر اخبار یه سری مطلب کوچیک دری وری میگی. در مورد پیرا، بچهها و میمونا. اینا خبرنگاری نیست. این چیزا فقط......جنگلولک بازیه.
- رابین: با اطلاعات تو، رئیسم منو تا حدود ... سیتی هال پرت میکنه.
- لیلی: سیتی هال؟ مزخرفه
- رابین: به هر حال من موقعیت خودمو با گفتن بینی به خاطر 50 دلار به خطر نمیندازم
- بارنی: البته. به خاطر این که حالا میگی نوک پستان و صد دلار میگیری. [با انگشتش اشاره می کنه] توی تار عنکبوت من گیر بیفت.
- [تد می خواد به ناتالی بگه که می خواد باهاش بهم بزنه... دوباره]
- ناتالی: [بعد از پرت کردن یک مشت اسپاگتی با دست به طرف تد] من برای تو ساخته نشدم؟
- تد: من متاسفم، من فقط میخواستم مثل یه آدم بالغ رفتار کنم. من...
- ناتالی: امروز تولدمه!
- تد: آره، میدونم. ببین فقط...
- ناتالی: امروز تولد منه و تو میگی من برات ساخته نشدم؟
- تد: این خیلی مسئلهی بزرگی نیست. منظورم اینه، مثل قوانین احتماله. درست مثل اینه که توی یه قرعهکشی و لاتاری برنده نشده باشی-
- ناتالی: اوه، پس قرار گذاشتن با تو مثل برنده شدن توی یه لاتاریه؟
- تد: نه، نه، نه، منظور من این نبود.
- ناتالی: باشه، پس مشکل چیه؟
- تد: من نمیتونم اینو توضیح بدم.
- ناتالی: تلاش کن.
- تد: این غیر قابل توصیفه.
- ناتالی: من به درد نمیخورم؟
- تد: نه نه غیر قابل توصیف. غیر قابل توصیف یعنی این که نمیتونم توصیف کنم.
- ناتالی: اوه، من خیلی احمقم؟
- تد: اوه، خدا، چه اتفاقی داره میوفته.
- ناتالی: اتفاقی که داره میوفته اینه که تو قلبمو روز تولدم پشت پیغام گیر شکستی و سه سال صبر کردی و دوباره ازم خواهش کردی که با هم باشیم و دوباره سه هفته بعد درست روز تولدم می خوای باهام به هم بزنی؟
- تد: نه نه، این شبیه قبلی نیست... من فقط، این بار...
- ناتالی: چیه؟
- تد: من فقط در حال حاضر خیلی سرم شلوغه
- تد آینده: اون زمانی که ناتالی گفت...
- ناتالی: [فلش بک. در بار مکلارن] من یک ساعت و نیم دیگه کلاس کراو ماگا دارم
- تد آینده: رو به یاد بیارید. کراو ماگا یه نوع یوگا نیست. این یه روش مبارزهی خیابونیه که توسط ارتش اسرائیل ایجاد شده.
- [ناتالی با لگد تد رو پرت می کنه اون سر رستوران]
اوکی عالی [1.05]
- بارنی: تد، کتتو بگیر باید بریم.
- تد: چه...چه اتفاقی افتاده. با اون تیکهای که بلند کرده بودی؟
- بارنی: اون دختر عموم بود.
- تد: چی؟! [شروع به خندیدن می کنه]
- بارنی: نه، نه، نه. ما به این موضوع نمیخندیم، تد. این یه داستان با مزه نیست که برای ماه ها قرار باشه تعریف کنی. این شبیه این نیست که بگی 'هی یادت میاد یه بار تیکهای که بلند کرده بودی'-نه. و تو میدونی چرا؟ چون مورب [بارنی دستش رو بالا میبره و بصورت مورب کج می کنه و میگه] این اتفاق امشب نیفتاده.
- لیلی: سلام.
- رابین: سلام.
- لیلی: مارشال توی پارتی خودمون من رو قال گذاشت. میتونی یه کاری کنی من برم داخل؟ احتیاج دارم یه جورایی اونو بکشم.
- رابین: البته، من خودمو هم نمیتونم ببرم داخل. من مثل یه احمق بودم. یه بار که یه نفر منو شناخت، فکر کردم که جولیا رابرتزم. من وی آی پی نیستم، من حتی یه آی پی هم نیستم، من فقط یه جیش (اشاره به حرف P که صدای کلمه Pee را را میدهد) خیلی کوچیکم که روی جدول نشستم.
کدو تنبل جنده [1.06]
- لیلی: هیچ کس یادش نمیاد که تو به خودت چه آشغالی آویزون کرده بودی.
- مارشال: یه فرضیهی ناراحت کنندهای وجود داره در مورد آدمای کشور ما، که میتونیم اتفاقات ناراحت کنندهای که برامون افتاده رو فراموش کنیم.
- لیلی: [با صدای طوطی] فرضیهی ناراحت کننده! وراااا! خیلی خب، من برم بشاشم.
- مارشال: دوباره؟
- [مارشال دنبال لیلی به توالت میره]
- تد: تو داری کجا میری؟
- مارشال: این... یه لباسیه که برای دوختنش خیلی زحمت کشیده شده.
- رابین: چه طور این کارو می کنی، تد؟ چه جوری تمام شب تو سرما روی پشت بوم نشستی و هنوز به این :ایمان داری که کدو تبل میاد؟
- تد: خب، من کاملا مستم. ببین، من میدونم که احتمال این که عشق زندگیم ساعت 2.43 صبح توی لباس یه کدو تنبل وارد بشه وجود نداره. اما میدونی، اینجا یه مکان خوبه برای نشستن و انتظار کشیدن.
پانویس و منابع
- ویکی انگلیسی - مشارکت کنندگان ویکیگفتاورد