گوسفند: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Idioma-bot (بحث | مشارکتها) جز r2.6.3) (ربات افزودن: es:Oveja |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
[[en:Sheep]] |
[[en:Sheep]] |
||
[[eo:Ŝafo]] |
[[eo:Ŝafo]] |
||
[[es:Oveja]] |
|||
[[it:Pecora]] |
[[it:Pecora]] |
||
[[ja:羊]] |
[[ja:羊]] |
نسخهٔ ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۱
گوسفند، بره - میش پستانداری است اهلی از خانواده گاوسانان، دسته ذوجسمان و گروه نشخوارکنندگان.
گفتاورد
- «او مظلوم شد اما تواضع نموده دهان خود را نگشود، مثل بره که برای ذبح میبرند و مانند گوسفندی که نزد پشمبُرَندهاش بیزبان است همچنان دهان خود را نگشود.»
- انجیل عهد عتیق، اشعیا - ۵۳، ۷
- «برهها برای لباس تو و بزها به جهت اجارهٔ زمین به کار میآیند.»
- انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۶
- «به حالت گله خود نیکو توجه نما و دل خود را به گوسفندان خود مشغول ساز.»
- انجیل عهد عتیق، امثال سلیمان - ۲۷، ۲۳
- «جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریکی از ما به راه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد.»
- انجیل عهد عتیق، اشعیا - ۵۳، ۶
- «در بازی زندگی، انسان ابتدا گولخور است و در پایان، گولزن؛ به عبارت دیگر او بره به دنیا میآید و روباه از دنیا میرود.»
- «و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری باهم و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آن ها باهم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد.»
- انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی - ۱۱، ۶
ضربالمثل
- «برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»
- «برهکشان است!»
- «بز به میش میگوید: دیدم، دیدم!»
- «بز را به پای خودش میآویزند، میش به پای خود.»
- «گرگ در لباس میش.»
- «گرگ و میش باهم آب خوردن.»
- «گوسفند امام رضا را هم تا چاشت نمیچراند.»
- «گوسفند به فکر جان، قصاب به فکر پیه.»
- «گوسفند را برای کشتن فربه کنند.»
- «گوسفند را به گرگ سپردن.»
- «گوسفند شش ماه چاق است، شش ماه لاغر.»
- «گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید.»
- «مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد، دیگران نیز بر پی او گذر کنند.»
- «مثل گوسفند، یکی که از آب جست، همه میجهند.»
- «میش بخوره پیشواز گرگ میره.»
بره در شعر فارسی
«بزرگان به بازی به باغ آمدند | همه میش و آهو به راغ آمدند» |
سعدی:
«ترحم بر پلنگ تیزدندان | ستمکاری بود بر گوسفندان» |
«در برابر چو گوسفند سلیم | در قفا همچو گرگ مردم خوار» |
«دگر سو سرخس و بیابان به پیش | گله گشته بر دشت آهو و میش» |
سعدی:
«سرکه از دسترنج خویش و تره | بهتر از نان دهخدا و بره» |
سعدی:
«سر گرگ باید هم اول برید | نه چون گوسفندان مردم درید» |
«شبان بره آن به که دارد نگاه | از آن سگ که با گرگ شد آشنا» |
«گرگ را با میش کردن قهرمان باشد زجهل | گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا» |
«گر گرگ مرا شیر دهد میش من است | بیگانه اگر وفا کند خویش من است» |
سعدی:
«نیاید به نزدیک دانا پسند | شبان خفته و گرگ در گوسفند» |
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |