نیشابور: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز ←دیگر |
||
خط ۳۰۸: | خط ۳۰۸: | ||
**''[[فریدون گرایلی]] در کتاب نیشابور شهر فیروزه'' |
**''[[فریدون گرایلی]] در کتاب نیشابور شهر فیروزه'' |
||
==دیگر== |
==دیگر== |
||
*«در نیشابور، بنای کلیسای مسیحیان و کنشت یهودیان، در قرون اولیهی اسلام، هنوز باقی بوده است.» |
|||
**''ص 76 و 107، کتاب اسرار التوحید'' |
|||
*در شهر نیشابور، مدارس بسیاری در چهار قرن ابتدای اسلام برای طالبان علوم دینی ساخته شده بوده است. |
|||
**''ص 2، تاریخ نیشابور آقای موید ثابتی.ص 64، س 2، تاریخ الحاکم''. |
|||
*« با توجه به نام محلات، مساجد، مدارس، گورستانها، بازارها، کوچهها و دروازههای شهر نیشابور، چنین به نظر میرسد که که نیشابور، شهری بزرگ و بسیار آباد بوده است و حتی قبل از اسلام، موقعیت بسیار ممتازی داشته و یکی از شهرهای بزرگ خراسان به شمار میرفته است . یا اینکه بنای شهر را به شاپور –فرزند اردشیر- نسبت میدهند در کشفیاتی که در خرابههای شهر قدیم نیشابور-کهندژ و شادیاخ-، تا کنون به عمل آمده، واضح گردیده است که شهر نیشابور، قدمت بسیار زیادتری دارد و در اکتشافات اخیر ثابت شده است که این شهر دارای چندین نوبت آبادی و خرابی است، و برای تعیین قدمت واقعی این شهر، هنوز مطالعات بایتانشناسی، پایان نیافته و با ادامهی اکتشافات شاید در سالهای بعد ثابت شود که این منطقه، تا چه اندازه، سابقهی آبادی و قدمت دارد.» |
|||
**''نیشابور شهر فیروزه،نوشته فریدون گرایلی'' |
|||
[[پرونده:Biggest Carpet in Nishabur 2.jpg|thumb|بافت بزرگترین فرش های جهان در نیشابور]] |
[[پرونده:Biggest Carpet in Nishabur 2.jpg|thumb|بافت بزرگترین فرش های جهان در نیشابور]] |
||
[[پرونده:Bigest Carpet In Nishapur.jpg|thumb|بافت بزرگترین فرش های جهان در نیشابور]] |
[[پرونده:Bigest Carpet In Nishapur.jpg|thumb|بافت بزرگترین فرش های جهان در نیشابور]] |
نسخهٔ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۰۷
نِیـشابور یا نیشاپور (به انگلیسی Nishapur-به عربی:نَیسابور) شهری قدیمی در استان خراسان،شمال شرق ایران که از شهرهای مهم ایران به حساب می آید.
- نام های دیگر:نُشابور، شهر فیروزه،ققنوس شرق،شهر قلمدان های مرصع،چهارراه تاریخ،ایران شهر ، ابر شهر،شهر شعرا،مدینة الرضا،شادیاخ.
اشعار
پیشینیان
- « گفتی که منم ماه نشابور سرا/ای ماه نشابور نشابور ترا//آن تو ترا و آن ما نیز ترا/با ما بنگویی که خصومت ز چرا.»
- «ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر // کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر.»
- « خاک غزنین و بلخ و نیشابور // وز در روم تا حد جیلم.»
- « حال من بنده در ممالک هست // حلا آن یخفروش نیشابور.»
- « یکی در نشابور دانی چه گفت/چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟/توقع مدار ای پسر گر کسی/که بی سعی هرگز به منزل رسی/سمیلان چو بر مینگیرد قدم/وجودی است بی منفعت چون عدم/طمع دار سود و بترس از زیان/که بی بهره باشند فارغ زیان.»
- « زان بوحنیفه مرتبت شافعی بیان //چون مصر و کوفه بود نشابور ز احترام.»
- « پشت گرانبار تو اکنون شدهاست //کامدت از بلخ و نشابور بار.»
- « شهر گرگان نماند با گرگین //نه نشابور ماند با شاپور.»
- « غم نباشد بیش ما را زان سپس روزی که ما// از نشابور و ز طوس و مرو زی همدان شویم.»
- « ترا ز جملهی اهل نشابور//پدر ننگ آمد و ننگ پدر تو.»
- « جیش تو بادا به بلخ و جشن تو بادا به مرو //بارگاهت در نشابور و مقام اندر هرات.»
- « یکی زین کارگیران گفت میدان //که بحرآباد دورست از نشابور.»
- « چو خدمت تو که مقصودم اوست حاصل نیست //مرا یکیست نشابور و بلخ و مرو و هراه.»
- « بر در ملکت کرا آید شگفت//گر کمر بندد نشابور و هراه.»
- «ولدت قی جحیم نیسابور/قتلت نفسی مرتین/ضاع منی الخیط و العصفور
- «کل الغزا من هنا،مروا بنیسابور/العربات الفارغة،و سارقوا الاطفال و القبور
- «کان علینا ان نضی النور/فی لیل نیسابور
- «فی لیل نیسابور /و لتبذری البذور
- «ایّان شئت،فغدا تخضَر نیسابور /تعود لی من قبرها المهجور
- «اری بعین الغیب نیسابور / تحوم حول راسها النسور
- «ایّان شئت،فحقول النور/امراة تولد من اضلاع نیسابور
- «عدت الی الجحیم نیسابور /لقاعهاالمهجور
- عبدالوهاب بیاتی(زادهٔ ۱۹۲۶ در بغداد، درگذشتهٔ ۱۹۹۹)- از دیوان البیاتی چاپ1990 بیروت جلد دوم
در شاهنامه فردوسی
- « از آن سـو به راه نشــابور شاه // بیاورد پیـلان و گنج و سپاه.»
- « کهن دژِ به شهر نشابور کرد//که گوینــــد با داد شاپور کرد.»
- « دمان ســــوی نشـــابور شـــد // پـرآزار بـــود از پدر دور شـــد.»
- « کتب حیلت چون آب ز بر داری // مفتی بلخو نیشابور و هری زانی.»
- « ز شاه نشـــابور بستد کله // که بودی به کـوه و بیـابان یله.»
- « خراســان بدو داد با لشــکری // نشابور با بلـخ و مـرو و هــری.»
- « من اندر نشابور یک هفته بیـش // نباشــم که رنج دراز است پیـش.»
- « وز آن جایگه برکشـــید کـــوس//ز شهر نشابور شد سوی توس.»
معاصرین
- « از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی//ای که امواج طوفان تو را میشناسند
- « نام تو را به رمز //رندان سینه چاک نشابور//در لحظه های مستی //مستی و راستی //آهسته زیر لب //تکرار می کنند// در کوچه باغ های نشابور//مستان نیم شب به ترنم//آوازهای سرخ تو را باز//ترجیع وار زمزمه کردند//نامت هنوز ورد زبان هاست.»
- « سلام من به نيشابور و جمله اوتـادش//به لاله هاي به خون خفته روانشـادش.»
- « مهد علم را نمی دانم چه سان بتوصیف کرد//از نشابور و فریدون هر دو تا باید نوشت.»
- « چون صبح نشابور،دلي روشن داشت/بـرجان ز پرند علم ، پيراهـن داشت//هـمـواره پـيـام آور بـيـداري بــود/تاريكي خواب جهل رادشمن داشت.»
- « خاک نیشابور را نازم که از هر خشت او/شـاعری خیــزد توانـا یا هنرمنـــدی بنام.»
- ناشناس
- « نام تو از نسیم نشابور می رود/تا غبار غم بتکاند هرات را.»
- « تن تو عطر پراکنده یا که آورده است/نسیم صبح نشابور با خود این بو را؟.»
- « در کوچه باغ های نشابور و باغ رود/پیچیده ماجرای من و ماجرای تو.»
- « دو چشمش سنگ نیشابور را در یاد می آورد/تراش قامتش اسلیمی قالی کاشان را.»
- « گر سفاهان نیمه عالـم بود // شهر نیشابور یک دنیاستی.»
دارای منبع
پیشینیان
- « و بیست و سیوم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آن جا به نیشابور چهل فرسنگ است . روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم .»
- « بهترین شهرهای خراسان،نیشابور است. »
- منسوبمحمد بن عبدالله [۱]
- « نیک شهری است نیشابور. »
- منسوبمحمد بن عبدالله[۲]
- «شهري را گرفته ام كه مردان ان جنگجو،گِل آن خوردني، بوته ي آن ريواس و سنگ هاي آن فيروزه است.»
- عمرو لیث صفار،هنگامی که این شهر را فتح کرد
- «شهر نیشابور شهری است بزرگ که در آن وفور نعمت و همهٔ وسایل هست. زیرا این شهر جایگاهی نیکو دارد. این شهر پایتخت استان ماد است و در نزدیک آن معادن معروف فیروزه قرار دارد. این جواهرات را در سایر نقاط ایران هم میتوان یافت. اما فیروزههای این معادن از مرغوبترین آنهاست. فیروزه را در جاهای خاص از زمین و نیز در بستر رودخانهای که از کوهی در پشت شهر سرچشمه میگیرد به دست میآورند. همهٔ این شهرستان نیشابور بسیار پرجمعیت است و این محل جای بسیار خوش و مفرحی است برای زندگی. در اینجا استان ماد پایان مییابد و استان خراسان شروع میشود که استانی است بسیار بزرگ.»[۱][۲]
- کلاویخو، اسپانیایی/ ۱۴۰۴ میلادی
- «این شهر میوهها، باغها، و آبهای فراوان دارد و بسیار زیباست. چهار نهر در آن جاری است و بازارهای خوب و وسیع، و مسجد زیبایی دارد که در وسط بازار قرار گرفته و چهار مدرسه در کنار آن واقع شده که آب فراونی در آنها جاری است و گروه انبوهی از طلاب در این مدرسهها مشغول فرا گرفتن فقه و قرآن هستند. مدرسهٔ نیشابور از بهترین مدارس آن حدود است».[۳]
- ابن بطوطه، اوایل سدهٔ هشتم هجری
- «در سراسر خراسان شهری در سلامت هوا و پهناوری و پرعمارتی و تجارت و کثرت مسافر به پای نیشابور نمیرسد.»[۴]
- « سروران پیش مردم این شهر کوچکند و اشراف نزد بزرگانش پستند و پیشوایانش امامان را گیج کرده است. »
- الاحسن التقاسیم نوشته مقدسی،ترجمه ی علینقی منزوی
- « آنجا شهر بزرگي است كه فضايل چشمگير دارد...معدن فضلا و منبع علماست. »
- معجم البلدان نوشته یاقوت حموی
- « در نیشابور پارچه های از حریر بافته می شود که برای فروش به هند می رود. »
- « سکه های نیشابور را در تمامی نقاط عربستان بکار می بردند. »
در جهان نامه
- نیشابور، جهان نامه اثر محمد بن نجیب بکران
«کتاب سبک حجم گرانقدر جهان نامه ساخته ی محمدبن نجیب بکران [خراسانی] که به سال 605 هجری به نام سلطان علاء الدین خوارزمشاه پرداخته گردیده، از آثاری است که تا یک قرن پیش، از دسترس فارسی زبانان بدور بود، و بعد از آن هم که نسخه ی خطی نفیس آن شناخته شد و جسته گریخته اطلاعاتی درباره ی آن به زبان های اروپایی انتشار یافت، فقط معدودی از خاصان محققان که با نسخه های خطی سر و کار دارند با نام و نشان آن آشنایی داشتند». (جهان نامه، ص چهار)
- مسافت با برخی از شهر ها:«...از ری تا نشابور صد و سی و نه فرسنگ است، ... از بغداد تا نشابور سیصد و چهار فرسنگ است، ... از نشابور تا هرات هشتاد فرسنگ است، ... از شیراز تا نشابور دویست و بیست فرسنگ است، ....» **(فصل پنجم: در پدید کردن بعضی از مسافت ها، ص15 و 16)
- نام شهر:«ابرشهر، نشابور را گویند.»
- (فصل دوازدهم: در نام بعضی شهرها، ص68)
- خلق و خوی مردم:«... اهل خراسان –هر شهری را- به چیزی نسبت کنند: ... اهل نشابور را بکبائر گفتن، ....»
- (فصل پانزدهم: در خواص بعضی مواضع، ص76)
- خاص بودن:«... به شهر نشابور و حوالی او خون سوخته بسیار باشد که انگشتان پای بیفتد یا پای.»
- پانزدهم: در خواص بعضی مواضع، ص77)
- کان اصلی پیروزه(فیروزه):«پیروزه- کان اصلی او در نشابور ست در کوه ها ی بشان و اردلان. و آن کان را بواسحاقی خوانند. و مگر اول کسی که آن کان پیدید آورده است بو اسحاق نام بوده است و این پیروزه را نیز بو اسحاقی خوانند چنانکه کان را. و پیروزه ی این کان بهتر و نیکوتر و پایدارتر از پیروزه های دیگر بود.»
- (فصل هفدهم: در معادن جواهر و غیر آن، ص95)
در كتاب « سفرنامه از خراسان تا بختياري»
هانري رنه دالماني و كلكسيونر (اشياء عتيقه) فرانسوي در سال 1907م از طرف وزارت فرهنگ فرانسه مأمور شد تا در مورد ابنيه و آثار باستاني ايران تحقيقاتي بعمل آورده و نتيجه عمليات خود را در موقع بازگشت به وزارت خانه گزارش دهد. كتاب « سفرنامه از خراسان تا بختياري» كه توسط فره وشي از فرانسه به فارسي برگردانده شده، دستاورد سفر سه ماهه دالماني فرانسوي به ايران است.دالماني در اوايل سپتامبر 1907 از نيشابور گذر كرده و در اين شهر اقامتي كوتاه داشته، در واقع قسمت اعظم فصل چهارم (از مشهد به نيشابور) و فصل پنجم (از نيشابور به سبزوار) كتاب وي به نيشابور پرداخته است.
- ورود به نيشابور اول شب، ما به نيشابور رسيديم. راننده براي راحتي خود از داخل شهر عبور نكرد و از بيرون حصار به طرف چاپارخانه راند. از قبرستان وسيعي عبور كرديم ... بعلاوه چاه هاي فنات هم در كنار راه ديده مي شد. **(ص658و660)
- نيشابور در قديمشهر نيشابور كه اكنون ظاهر خرابي دارد، در زمانهاي پيشين يكي از شهرهاي مهم و زيباي ايران بوده و بطوريكه آن را گوهر درخشان و بهشت ايران مي ناميدند. اين جا شهر هورمزد بوده است و همان شهري است كه بنا بر افسانه يوناني ديونيسوس (Dionysus) در آن تولد يافته است
- نام شهر«نيشابور مركب از دو لغت است كه يكي ني يا نو و ديگري شاپور مي باشد و معروف است كه شاپور اين شهر را در جاي نيزاري بنا كرده است. بنا بر قول ديگر تهمورس پادشاه پيشدادي كه نسل چهارم اعقاب نوح بوده اين شهر را بنا كرده و اين نام مركب از دو لغت نيك و شاپور بوده است (نيك شاپور)»
(ص660-661)
- *منبع:رنه دالماني، هانري. «سفرنامه از خراسان تا بختياري»، ترجمه فره وشي (مترجم همايون سابق)، تهران: مؤسسه مطبوعاتي اميركبير، 1335.
در سفرنامه كلاويخو
- گنزالو كلاويخو سفير دربار اسپانيا است كه در راستاي ماموريتي از شمال غربي ايران تا اقصاي شمال شرقي را پيموده است. سفرنامه ي كلاويخو از اين لحاظ داراي اهميت است كه از دوران قبل از حكومت صفويه در ايران، به جز چند سفرنامه ي معدود از كلاويخو و ماركوپولو و چند بازرگان ديگر، سفرنامه ي ديگري بر جاي نمانده است.از نوشته هاي كلاويخو چنان بر مي آيد كه در اواخر ژوئيه 1404ميلادي از نيشابور گذر كرده است.و نيشابور را چنين ديده است:
- «... فرداي آن روز كه مصادف بود با بيست و ششم ژوئيه به شهري بزرگ رسيديم به نام نيشابور.(ص188)
- شهر نيشابور در دشتي است كه گرداگرد آن را بيشه ها و خانه هاي پيوسته به آنها فرا گرفته است .... (ص 189)
- شهر نيشابور شهري است بزرگ كه در آن وفور نعمت و همه ي وسايل هست. زيرا اين شهر جايگاهي نيكو دارد. اين شهر پايتخت استان ماد!! است(اينكه نيشابور را پايتخت استان ماد خوانده به مسامحه است
و گرنه اين شهر هيچگاه جزو ايالت ماد قديم ايران نبوده است تا چه رسد به پايتخت آن.) و در نزديك آن معادن معروف فيروزه قرار دارد.
- کان اصلی پیروزهاين جواهرات را در ساير نقاط ايران هم مي تون يافت. اما فيروزه هاي اين معادن از مرغوبترين آنهاست. فيروزه را در جاهاي خاص از زمين و نيز در بستر رودخانه اي كه از كوهي در پشت شهر سرچشمه مي گيرد بدست مي آورند.
- همه ي اين شهرستان نيشابور بسيار پرجمعيت است و اين محل جاي بسيار خوش و مفرحي است براي زندگي. در اينجا استان ماد پايان مي يابد و استان خراسان شروع مي شود كه استاني است بسيار بزرگ. (ص189و190)
- روز يكشنبه، بيست و هفتم ژوئيه از نيشابور به راه افتاديم و ... ». (ص191)
- منبع: كلاويخو، گنزالو. «سفرنامه كلاويخو»، ترجمه مسعود رجب نيا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب،1344. ص 188-191
در سفرنامه ابن بطوطه
- نيشابور... پس ازيکسان شدن با خاک در فتنه ی مغول، بعد از صد و بيست سال سمندر وار سر از زير خاک برآورده و چنان آباد گرديده بود که آن را «دمشق کوچک» می ناميدند.
- «اين شهر ميوه ها، باغ ها، و آب های فراوان دارد و بسيار زيباست. چهار نهر در ان جاری است و بازارهای خوب و وسيع، و مسجد زيبايی دارد که در وسط بازار قرار گرفته و چهار مدرسه در کنار آن واقع شده که آب فراونی در آنها جاری است و گروه انبوهی از طلاب در اين مدرسه ها مشغول فرا گرفتن فقه و قرآن هستند. مدرسه ی نيشابور از بهترين مدارس آن حدود است».
معاصرین
- « و در اتاق اسلحه شمشیرهای ساخت نیشابور بود که در انحنای آنها خشونت و بوی جنگ هنوز لانه داشت. »
- زخم شمشیر/خورخه لوئیس بورخس
- « و کوچه باغهای نیشابور.... افسوس که من آنها را نخواهم دید.»
- « نخستین مدرسه اسلامی در نیشابور وبا نظر ایرانیان بنا شده است.»
- « درست گفتهاند كه طبيعت، فناناپذير است و هيچ چيز نميتواند در اين دنيا بدون اثر ناپديد شود. اگر، به درستي اين انديشه، شك داشته باشيد به حداقل يك بار به نيشابور –ديار شعر و ادب و حكمت- سري بزني.»
- لقمان بایمت اف «گلزار وصل است سیران ما: جستاری درباره پیوندهای فرهنگی خجند و نیشابور»، ماهنامه کیهان فرهنگی، شماره 237، تیر 1385، صص 43-45.
- « نیشابوریها، هویت خویش را از دست ندادهاند. آنان برای آبادانی میهن خود از جان مایه میگذارند. میدانند که منشا همهی آبادیها از محبت به میهن آغاز میشود. ملتی که آگاه نیست، در جامعهی بشر مقام و جایگاه سزاوار خویش را به آسانی نخواهد یافت. نیشابوریها مردمی آگاهند و برای رشد معنویات خود میکوشند. به مردمی که چنین غیرت دارند تحسین باید کرد. آن که به فکر فردا نیست به غم فردا گرفتار خواهد بود.»
- لقمان بایمت اف
- « نیشابور فشرده خراسان و خراسان ،اسوه فرهنگ ایران است.چهل درصدادبیات کلاسیک جهان را فرهنگ ایرانی ارائه داده است.از این چهل درصد بیست در صد آن متعلق به نیشابور است.»
- مهدی محبتی استادیار دانشگاه زنجان،عطار شناس،مراسم روز ملی عطار 25/1/1388 در دبیرستان عطار نیشابوری
- «شاید در دنیا نتوان شهری یافت که به اندازهٔ نیشابور ویران گشته واز نو ساخته شدهباشد، و علت آن این است که نیشابور چهارراه تاریخ و بارانداز اقوام مختلف و کلید فتح ایران آن روز بود.»[۸]
- «نیشابور در نگاه من فشردهای است از ایران بزرگ، شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنایی تاریخ با صبحدمی که شهرهٔ آفاق است.»[۹]
- «کمتر شهری در ایران میتوان یافت که به اندازهٔ نیشابور عبرتانگیز و پرخاطره باشد شهر پرشکوه و نازنینی که روزگار مانند پهلوانان تراژدی، بزرگترین عزتها و بزرگترین خواریها را بر او آزموده است.»[۱۰]
- «اساسا وجود شهر نیشابور تا به امروز، دلیل زندهای حاکی از روح شکستناپذیر و نیروی زندگی مردم آن است.چه این شهر مکرر در معرض محاصره و تاخت و تاز و زلزله واقع شده است.»[۱۱]
- «نیشابور با اینکه بارها در معرض تاخت و تاز جنگ و زمینلرزه واقع شده باز هم تا به امروز به عنوان یک شهر باقیمانده است ولی با وضع کنونی آن درک این نکته بسیار مشکل است که بگویند ناصرخسرو در قرن یازدهم میلادی از آن به عنوان تنها رقیب شهر قاهره یاد کرده است. نویسندهٔ دیگری مینویسد که جمعیت آن از جمعیت بغداد افزونتر بوده و همچنین گفته شده که نیشابور دارای چهل و چهار محله و پنجاه خیابان وسیع و یک مسجد عالی و پرشکوه و کتابخانهای بوده که شهرت جهانی داشته است.»[۱۲]
- «شاید بیپایه نباشد اگر بگوییم که وضع خاص طبیعی شهر نیشابور، خیام را در ادراک معنایی که در سبزه و گل میدیده، یاری کرده است»[۱۳]
- «به من گفته بودند که هر سحر، ستارهٔ عجیبی در آسمان نیشابور پدیدار میشود. یک شب سحر برخاستم ...دنبالهٔ نورانیاش به شکل دم طاووس بود در جانب شرق ایستاده»[۱۴]
- «خراسان از لحاظ فرهنگ و تمدن و تاریخ، بارورترین سرزمین ایران بوده است، و نیشابور، طی قرنها مهمترین مرکز فرهنگی این سرزمین به شمار میرفته، ... نیشابور، موقع جغرافیایی و طبیعی ممتازی دارد، ... اگر قرار باشد که روزی در برابر این هجوم تمدن صنعتی، کانون مقاومتی ایجاد شود، جایی بهتر از نیشابور به دشواری می توان یافت»[۱۵]
- « حضور علی بن موسی در نیشابور، یک حرکت تاریخساز بوده است.ایشان درهمه جای مسیر حرکت در ایران پر تلالو بود اما در نیشابور تفاوت آشکاری با دیگر نقاط داشت؛ بطوریکه در نیشابور مدتی توقف کردند و سکنی گزیدند...در تاریخ میبینیم که نیشابور بارها و بارها توسط دشمنان مختلف چون مغول با خاک یکسان شده است ولی دست آخر دوباره سر برآورده است.»[۴]
- علی اکبر ولایتی
- « اين نيشابور ، در نگاه من ، فشرده ای است از ايران بزرگ . شهری در ميان ابر های اسطوره و نيز در روشنای تاريخ ، با صبحدمی که شهره آفاق است . از يک سوی لگد کوب سم اسب های بيگانه ، در ادوار مختلف ، و از سوی ديگر همواره حاضر در بستر تاريخ ، با ذهن و ضميری گاه زندقه آميز و فلسفی ، در انديشه خيام ، و گاه روشن از آفتاب اشراق و عرفان ، در چهره عطار . تاريخ اين سرزمين را بايد از گوشه و کنار کتاب های کهنه و سفال های عتيق موزه های بيگانه و سنگ قبر های شکسته فراهم آورد ؛ چرا که چيزی برای او باقی نگذاشته اند و هر جه داشته با فيروزه هايش ، در غارت شبانه تاتار ، گاهی نگين انگشتری زاهدان ريايی شده ست و گاهی خورجين اسب امیران را آراسته است .»
- دکتر محمد رضا شفيعی کد کني در مقدمه ی کتاب(تاريخ نيشابور ِ ابو عبدالله حاکم نيشابوری)
- « برای بازسازی اين نيشابور ، بايد جان کند . تا شعار های روزنامه نويسان و فرمايشات خطيبان حرفه ای ، هيچ کاری نمی توان انجام داد . بايد جان کند و هر پاره ای ازين موجويت را ، با هر وسيله ای که امکان ناپذير است ، به دست آورد و بررسی کرد و شناخت ؛ درست مانند قدحی بلورين از ميراث نياکان تو که بر سنگ شکسته است و هر پاره ای از آن در گوشه ای افتاده و تو می خواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را ، با کيميای عشق ، به هم جوش دهی و آن را از نو بيافرينی . تا اين قدح کامل شود ، به تمام ذرات گمشده آن نياز داری .»
- دکتر محمد رضا شفيعی کد کني در مقدمه ی کتاب(تاريخ نيشابور ِ ابو عبدالله حاکم نيشابوری)
- «زمانی که در اروپا ۱۲ تن سواد خواندن و نوشتن نمیدانستند در نیشابور ۱۲۰۰۰ تن با قلمدانهای مرصع حدیثی را از زبان نوهٔ پیامبر اسلام مینوشتند.»
- محمد رضا حکیمی
- «اولین مسجد را در نشابور ،عبدالله بن عامر فاتح خراسان در زمان خلافت عمر بن خطاب بنیان نهاد.»
- فریدون گرایلی در کتاب نیشابور شهر فیروزه
دیگر
- «در نیشابور، بنای کلیسای مسیحیان و کنشت یهودیان، در قرون اولیهی اسلام، هنوز باقی بوده است.»
- ص 76 و 107، کتاب اسرار التوحید
- در شهر نیشابور، مدارس بسیاری در چهار قرن ابتدای اسلام برای طالبان علوم دینی ساخته شده بوده است.
- ص 2، تاریخ نیشابور آقای موید ثابتی.ص 64، س 2، تاریخ الحاکم.
- « با توجه به نام محلات، مساجد، مدارس، گورستانها، بازارها، کوچهها و دروازههای شهر نیشابور، چنین به نظر میرسد که که نیشابور، شهری بزرگ و بسیار آباد بوده است و حتی قبل از اسلام، موقعیت بسیار ممتازی داشته و یکی از شهرهای بزرگ خراسان به شمار میرفته است . یا اینکه بنای شهر را به شاپور –فرزند اردشیر- نسبت میدهند در کشفیاتی که در خرابههای شهر قدیم نیشابور-کهندژ و شادیاخ-، تا کنون به عمل آمده، واضح گردیده است که شهر نیشابور، قدمت بسیار زیادتری دارد و در اکتشافات اخیر ثابت شده است که این شهر دارای چندین نوبت آبادی و خرابی است، و برای تعیین قدمت واقعی این شهر، هنوز مطالعات بایتانشناسی، پایان نیافته و با ادامهی اکتشافات شاید در سالهای بعد ثابت شود که این منطقه، تا چه اندازه، سابقهی آبادی و قدمت دارد.»
- نیشابور شهر فیروزه،نوشته فریدون گرایلی
باورها
- « در شهر بار (در نیشابور ) رسم است که ، اگر هنگام درو ، دروگرها به بوته گندمی برخورد کنند که دارای دو خوشه به هم چسبیده باشد . آن بوته را درو نکرده و رهایش می کنند تا هنگامی که تمام محصولات مزرعه درو شود ، آنگاه صاحب زمین ، گوسفندی را آورده ، سه بار گرد بوته می گرداند و سپس گوسفند را در نزدیکی همان بوته مورد نظر قربانی کرده و گوشتش را در میان مردم روستا تقسیم می کند ، باری ها معتقدند که با این عمل یعنی قربانی کردن برکت زمین ، برای سال آینده بیشتر و فراوان تر خواهد شد .»
شطرنج باستانی نیشابور
- « یکی از کهن ترین مجموعه های زیبای شطرنج ایران باستان در نیشابور کشف شده است. این مجموعه نفیس متعلق به قرن دوازدهم یعنی حدود نهصد سال پیش است.در حال حاضر این مجموعه نفیس ایرانی در بخش هنری موزه متروپولتن نیویورک نگهداری می شود.»
بافت بزرگترین فرش های جهان در نیشابور
- «فرش مسجد شیخ زاید بن سلطان آل نهیان در شهر ابوظبی امارات متحده عربی با ابعاد 132 متر طول، 42 تا 48 متر عرض و 2 میلیارد و 300 میلیون گره، بزرگترین فرش دستباف جهان است که به دست توانمند فرشبافان نیشابوری بافته شده است.»
- «در بافت این فرش عظیم که در 3 کارگاه قالیبافی مجهز به بزرگترین دارهای فرش دنیا انجام گرفته، 38 تن الیاف از مرغوب ترین پشم سیرجانی و نیوزلندی استفاده شده و 1200 قالیباف زن نیشابوری در 2 شیفت کاری 8 ساعته و طی سه میلیون نفر ساعت کار در مدت 18 ماه، کار بافت آن را بر عهده داشته اند.»
- «فرشبافان نیشابوری، پیش از این، فرش دستباف دیگری به سفارش سلطان قابوس، پادشاه کشور عمان، برای مفروش ساختن مسجد سلطان قابوس اکبر در شهر مسقط بافته بودند که رکورد بزرگترین فرش جهان را در اختیار داشت.»
- «طرح فرش مسجد سلطان قابوس که در حدود 5 هزار متر مربع مساحت دارد و از اتصال 48 قطعه کوجک و بزرگ به یکدیگر تشکیل شده، از نقشه گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان و ترکیب طرح افشان شاه عباسی و سایر نگاره های تزیینی ایرانی و اسلامی الهام گرفته است.»
پانویس
- ↑ کلاویخو، گنزالو. «سفرنامه کلاویخو»، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۴۴. ص ۱۸۸-۱۹۱
- ↑ این که نویسنده نیشابور را پایتخت ماد دانستهاست، اشتباه وی بودهاست. چون نیشابور هیچگاه در بخش حکومتی مادها نبودهاست.
- ↑ طاهری، ابوالقاسم، «جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان» ،انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۸، ص۷ و ۸)
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۵۰
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۵۰
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۵۰
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ نیشابور و استراتژی توسعه، جلد اول، صفحهٔ ۴۹
- ↑ فردریک چارلز ریچارد، کتاب A Persian Journey ،فصل «عمرخیام و نیشابور»، به نقل از وبونشت ابرشهر
- ↑ فردریک چارلز ریچارد، کتاب A Persian Journey ،فصل «عمر خیام و نیشابور»، به نقل از وبونشت ابرشهر
- ↑ محمد اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، بخش نیشابور و خیام
- ↑ محمد اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، بخش «بار دیگر نیشابور»
- ↑ محمد اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، بخش «بار دیگر نیشابور»