محمد محیط طباطبایی: تفاوت میان نسخهها
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
جز ربات: زیباسازی |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== درباره وی == |
== درباره وی == |
||
*[[w:عبدالحسین زرین کوب|عبدالحسین زرین کوب]]: |
* [[w:عبدالحسین زرین کوب|عبدالحسین زرین کوب]]: |
||
«استاد «محیط طباطبائی» خود، تاریخ زنده و پویای یک قرن بود. تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعهی مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آنِ «خود» کرده بود. در آنچه به تاریخ و ادبیات قرنهای اخیر ایران مربوط میشد قول او راهگشا بود.» |
«استاد «محیط طباطبائی» خود، تاریخ زنده و پویای یک قرن بود. تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعهی مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آنِ «خود» کرده بود. در آنچه به تاریخ و ادبیات قرنهای اخیر ایران مربوط میشد قول او راهگشا بود.» |
||
*[[w:ابوالقاسم انجوی شیرازی|انجوی شیرازی]]: |
* [[w:ابوالقاسم انجوی شیرازی|انجوی شیرازی]]: |
||
«استاد محیط طباطبائی در این پنجاه سالی که من شاهد بودهام، میتوانم گواهی بدهم که روزی از او نگذشته مگر اینکه یک کتاب تازه را جستجو کرده باشد. هرگاه میخواستیم او را پیدا کنیم یا در کتابخانهی ملی «ملک» بود یا در کتابخانهی دیگر شهر. میرفت تا آخرین نسخههای خطی را که خریدهاند و تازه به کتابخانه رسیده، ببیند و مطالعه کند. درکتابخانههای شهر هم معمولاً با بزرگان دیگری چون مرحوم «ملکالشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «احمد بهمنیار» و استاد «همایی» مینشست و صحبت میکرد. |
«استاد محیط طباطبائی در این پنجاه سالی که من شاهد بودهام، میتوانم گواهی بدهم که روزی از او نگذشته مگر اینکه یک کتاب تازه را جستجو کرده باشد. هرگاه میخواستیم او را پیدا کنیم یا در کتابخانهی ملی «ملک» بود یا در کتابخانهی دیگر شهر. میرفت تا آخرین نسخههای خطی را که خریدهاند و تازه به کتابخانه رسیده، ببیند و مطالعه کند. درکتابخانههای شهر هم معمولاً با بزرگان دیگری چون مرحوم «ملکالشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «احمد بهمنیار» و استاد «همایی» مینشست و صحبت میکرد. |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
در دهها کنفرانس و سمینار و کنگرهی علمی و تحقیقی، در خارج و داخل شرکت کرده بود. انتشار مقالات تحقیقی او در مجلهی «ارمغان»، «مهر» و «تعلیم و تربیت»، استاد محیط را، پژوهشگری پُرمایه، جامع و شایستهی نام خویش نشان داد.» |
در دهها کنفرانس و سمینار و کنگرهی علمی و تحقیقی، در خارج و داخل شرکت کرده بود. انتشار مقالات تحقیقی او در مجلهی «ارمغان»، «مهر» و «تعلیم و تربیت»، استاد محیط را، پژوهشگری پُرمایه، جامع و شایستهی نام خویش نشان داد.» |
||
*[[w:عباس زریاب خوئی|عباس زریاب خوئی]] : |
* [[w:عباس زریاب خوئی|عباس زریاب خوئی]] : |
||
«من با مرحوم «محیط طباطبائی» در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، سالی که به کتابخانهی مجلس شورای ملی راه یافتم، آشنا شدم. این آشنایی ما از نزدیک صورت گرفته بود اما مدتها بود که او را دورادور، از راه مقالات متعدد ادبی و تاریخیش میشناختم. محیط کتابخانهی مجلس شورای ملی در آن زمان، محیطی معنوی و باصفا بود. |
«من با مرحوم «محیط طباطبائی» در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، سالی که به کتابخانهی مجلس شورای ملی راه یافتم، آشنا شدم. این آشنایی ما از نزدیک صورت گرفته بود اما مدتها بود که او را دورادور، از راه مقالات متعدد ادبی و تاریخیش میشناختم. محیط کتابخانهی مجلس شورای ملی در آن زمان، محیطی معنوی و باصفا بود. |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
حافظهی نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشمگیر بود. اینگونه اطلاعات در بارهی رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعهای دیده میشد و یا اصلاً دیده نمیشد. جوانانی مانند ما، رجال زمان خود را بهدرستی نمیشناختند.» |
حافظهی نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشمگیر بود. اینگونه اطلاعات در بارهی رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعهای دیده میشد و یا اصلاً دیده نمیشد. جوانانی مانند ما، رجال زمان خود را بهدرستی نمیشناختند.» |
||
*[[w:حبیب یغمایی|حبیب یغمایی]] شاعر و محقق معاصر درباره وی این شعر را سروده است: |
* [[w:حبیب یغمایی|حبیب یغمایی]] شاعر و محقق معاصر درباره وی این شعر را سروده است: |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
*[[w:احمد اقتداری|احمد اقتداری]] : |
* [[w:احمد اقتداری|احمد اقتداری]] : |
||
«استاد محیط ، محیط فضل و آداب است و در جمع استادان شمع اصحاب ، اما گذشته از جلالت قدر و علو مرتبت علمی و پختگی ووسعت اطلاع ،امروزه به حق استاد همه ادب پروران ایران است...وجود گرامیش کم نظیر است و در کشاکس دوران چون سنگ آسیا ،قدیم و قویم ودر پاسداری از ادب فارسی و فرهنگ ایرانی پابرجا و استوار مانده است.» |
«استاد محیط ، محیط فضل و آداب است و در جمع استادان شمع اصحاب ، اما گذشته از جلالت قدر و علو مرتبت علمی و پختگی ووسعت اطلاع ،امروزه به حق استاد همه ادب پروران ایران است...وجود گرامیش کم نظیر است و در کشاکس دوران چون سنگ آسیا ،قدیم و قویم ودر پاسداری از ادب فارسی و فرهنگ ایرانی پابرجا و استوار مانده است.» |
||
*[[w:عبدالعلی کارنگ|عبدالعلی کارنگ]] : |
* [[w:عبدالعلی کارنگ|عبدالعلی کارنگ]] : |
||
«از سال ۱۳۲۰ هجری شمسی به بعد مقالات و رساله های زیادی از استاد خواندم .همه محکم ، مستدل ،شیرین و دلنشین ، تا حدی که رسیدن به سعادت زیارت استاد جزو آمال و آرزو هایم گردید.در سال ۱۳۳۸ همراه جناب دکتر محمدجوادمشکور ...به زیارت استاد نائل شدم.مردی دیدم شاداب ،خونگرم ، متواضع ، پر ، وخیلی جامع تر از آنچه من می توانستم تصورش را بکنم...» |
«از سال ۱۳۲۰ هجری شمسی به بعد مقالات و رساله های زیادی از استاد خواندم .همه محکم ، مستدل ،شیرین و دلنشین ، تا حدی که رسیدن به سعادت زیارت استاد جزو آمال و آرزو هایم گردید.در سال ۱۳۳۸ همراه جناب دکتر محمدجوادمشکور ...به زیارت استاد نائل شدم.مردی دیدم شاداب ،خونگرم ، متواضع ، پر ، وخیلی جامع تر از آنچه من می توانستم تصورش را بکنم...» |
||
*[[w:سیدمحمد رضا جلالی نائینی|سیدمحمد رضا جلالی نائینی]] : |
* [[w:سیدمحمد رضا جلالی نائینی|سیدمحمد رضا جلالی نائینی]] : |
||
«محیط طباطبائی خود معلم و استاد خویش است...عمر را به مطالعه و تحقیق گذرانده و از پرتو استعداد سرشار و حافظه تند و قوی و ممارست در فراگیری علم و ادب ،به حق یکی از شخصیت های برجسته فرهنگی عصر حاضر محسوب می گردد. در علم تاریخ و جغرافیا و انساب سر آمد دانایان هم زمان خود است...او زبان های فرانسه و انگلیسی و عربی را آموخته است و کتب مورد نظر را به زبان های مذکور مطالعه کرده و در نتیجه دامنه اطلاعاتش وسعت پیدا کرده است.محیط مظهر زحمتکشی و قناعت و پشتکاردر مطالعه و تحقیق بشمار می رود ووجودش نشان دهنده این حقیقت است که با داشتن استعداد سرشار و پشتکار و عشق به فراگیری علم و دانش ،هر فردی همچون محیط طباطبائی می تواند درجات علمی و ادبی را بی آنکه دانشگاه و مدرسه ببیند طی کند و عالم برجسته و کم طراز زمان خود شود...در کنگره های بین المللی از جمله سی ویکمین کنگره خاورشناسان منعقد در پاریس و ده ها کنگره داخلی و خارجی شرکت فرموده و از علم و اطلاع و دانش او اعضای کنگره مستفید و مستفیض شده اند.از آثار مکتوب محیط طباطبائی تا کنون(سال ۱۳۵۶) پانصد خطابه و ۱۶۰۰ مقاله که نوعا تحقیقی می باشد به چاپ رسیده است...» |
«محیط طباطبائی خود معلم و استاد خویش است...عمر را به مطالعه و تحقیق گذرانده و از پرتو استعداد سرشار و حافظه تند و قوی و ممارست در فراگیری علم و ادب ،به حق یکی از شخصیت های برجسته فرهنگی عصر حاضر محسوب می گردد. در علم تاریخ و جغرافیا و انساب سر آمد دانایان هم زمان خود است...او زبان های فرانسه و انگلیسی و عربی را آموخته است و کتب مورد نظر را به زبان های مذکور مطالعه کرده و در نتیجه دامنه اطلاعاتش وسعت پیدا کرده است.محیط مظهر زحمتکشی و قناعت و پشتکاردر مطالعه و تحقیق بشمار می رود ووجودش نشان دهنده این حقیقت است که با داشتن استعداد سرشار و پشتکار و عشق به فراگیری علم و دانش ،هر فردی همچون محیط طباطبائی می تواند درجات علمی و ادبی را بی آنکه دانشگاه و مدرسه ببیند طی کند و عالم برجسته و کم طراز زمان خود شود...در کنگره های بین المللی از جمله سی ویکمین کنگره خاورشناسان منعقد در پاریس و ده ها کنگره داخلی و خارجی شرکت فرموده و از علم و اطلاع و دانش او اعضای کنگره مستفید و مستفیض شده اند.از آثار مکتوب محیط طباطبائی تا کنون(سال ۱۳۵۶) پانصد خطابه و ۱۶۰۰ مقاله که نوعا تحقیقی می باشد به چاپ رسیده است...» |
نسخهٔ ۸ دسامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۲۴
سید محمد طباطبائی (۱۲۸۱ هجری شمسی) معروف به محیط طباطبائی، پژوهشگر، مورخ و ادیب برجسته معاصر ایران.
شعر
محیط طباطبائی شعر هم می سرود و از او دیوان شعری شامل چندین هزار بیت درباره اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران حیاتش باقی ماندهاست. نمونهی شعری از محیط طباطبائی:
آنچنان از یاد بردم آشیان خویش را | کز نگاه غیر میگیرم نشان خویش را | |
شعلهی شمع حیاتم سوخت تا خاموش شد | بس که خود دادم به خاموشی زبان خویش را | |
دست درکار جدال مغز و قلب خود شدم | بر هلاک جسم و جان بستم میان خویش را | |
در وجودم نیست دیگر طاقت صبر و سلوک | آزمودم بـارها تاب و توان خویش را | |
آنچنان وامانده از راهم که نتوانم شنود | صبحدم بانک درای کاروان خویش را | |
مرغ حق خاموش شد از ذکر حق وقتی که دید | بر پر و بال زَغَن، سوهان جان خویش را | |
مهره تا برجای مروارید غلطان عرضه گشت | در کف دریا صـدف گم کرده کان خویش را | |
سهمگین بادی وزید از جانب البرز کوه | همچو دیو از کف رهاکرده عنان خویش را | |
لرزه بر اندام کوه افکند و آتش برفشـاند | در تف آن سوختم مرغ روان خویش را | |
تا نسوزد بوم ایرانشهر در آتشفشان | بر سر تفتان فروبستم دهان خویش را | |
جفت سوداگر در این سودا نجستم سود خویش | بل به ســود دیگران دیدم زیان خویش را | |
اعتماد خلق را یکباره از کف دادهاند | هـر کسی از دیگری خواهد ضِمان خویش را | |
قوتِ جانِ آدم دانا بــه خــون آغشتـه بین | چون به خوناب جگر پرورده نان خویش را | |
ازمحیط این قصه را بشنو! که افشا میکند | با زبان بیزبانی داستان خـویش را |
درباره وی
«استاد «محیط طباطبائی» خود، تاریخ زنده و پویای یک قرن بود. تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعهی مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آنِ «خود» کرده بود. در آنچه به تاریخ و ادبیات قرنهای اخیر ایران مربوط میشد قول او راهگشا بود.»
«استاد محیط طباطبائی در این پنجاه سالی که من شاهد بودهام، میتوانم گواهی بدهم که روزی از او نگذشته مگر اینکه یک کتاب تازه را جستجو کرده باشد. هرگاه میخواستیم او را پیدا کنیم یا در کتابخانهی ملی «ملک» بود یا در کتابخانهی دیگر شهر. میرفت تا آخرین نسخههای خطی را که خریدهاند و تازه به کتابخانه رسیده، ببیند و مطالعه کند. درکتابخانههای شهر هم معمولاً با بزرگان دیگری چون مرحوم «ملکالشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «احمد بهمنیار» و استاد «همایی» مینشست و صحبت میکرد. این آسان نیست که یک نفر بیش از هفتاد سال غرق در مطالعه و تحقیق باشد. استاد «محیط» بیش از هزار رساله و مقالهی علمی، ادبی، انتقادی و تحقیقی دارد. در دهها کنفرانس و سمینار و کنگرهی علمی و تحقیقی، در خارج و داخل شرکت کرده بود. انتشار مقالات تحقیقی او در مجلهی «ارمغان»، «مهر» و «تعلیم و تربیت»، استاد محیط را، پژوهشگری پُرمایه، جامع و شایستهی نام خویش نشان داد.»
«من با مرحوم «محیط طباطبائی» در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، سالی که به کتابخانهی مجلس شورای ملی راه یافتم، آشنا شدم. این آشنایی ما از نزدیک صورت گرفته بود اما مدتها بود که او را دورادور، از راه مقالات متعدد ادبی و تاریخیش میشناختم. محیط کتابخانهی مجلس شورای ملی در آن زمان، محیطی معنوی و باصفا بود. اتاق کارمندان کتابخانه که اتاقی وسیع بود مستقیماً به اتاق یا سالن زیبا و باشکوه مطالعه مربوط میشد. مراجعهکنندگان عادی به سالن مطالعه میرفتند و برگههای کتابهای چاپی را بررسی میکردند و کتاب درخواستی خود را از کتابداران میخواستند اما مراجعهکنندگانی که افراد دانشمند و برجستهی کشور بودند در اتاق کارمندان مینشستند و از ایشان با چایی و گاهی قلیان پذیرایی میشد.این افراد بیشتر برای کتابهای خطی نفیس به کتابخانه میآمدند.
آقایان «فروزانفر»، «جلال همائی»، «ذبیح بهروز»، «پورداود»، «محیط طباطبائی» و «اقبال آشتیانی» از مراجعهکنندگان دائمی کتابخانه بودند. در این میان «محیط طباطبائی»، «ذبیح بهروز» و «همائی» بیشتر از دیگران مراجعه میکردند. در آنجا بحثهای مهمی در باب ادب و فرهنگ وتاریخ درمیگرفت که برای مبتدیانی مانند من بسیار مفید بود.
حافظهی نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشمگیر بود. اینگونه اطلاعات در بارهی رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعهای دیده میشد و یا اصلاً دیده نمیشد. جوانانی مانند ما، رجال زمان خود را بهدرستی نمیشناختند.»
- حبیب یغمایی شاعر و محقق معاصر درباره وی این شعر را سروده است:
ای مهر سپهر سخن سرائی | استاد محیط طباطبائی | |
در مجمع یاران توئی نشانه | از نیک نهادی و نیک رائی... | |
هر مشکل علمی که عرضه دارند | بالطف نمائی گره گشائی | |
علم و ادب فارسی به گیتی | گستردی از آن فرش بوریائی | |
بر نام تو باید زدن در این عصر | در علم و ادب نوبت کیائی... | |
چون نام نکو جاودان بپاید | با نام نکو جاودان بپائی... |
«استاد محیط ، محیط فضل و آداب است و در جمع استادان شمع اصحاب ، اما گذشته از جلالت قدر و علو مرتبت علمی و پختگی ووسعت اطلاع ،امروزه به حق استاد همه ادب پروران ایران است...وجود گرامیش کم نظیر است و در کشاکس دوران چون سنگ آسیا ،قدیم و قویم ودر پاسداری از ادب فارسی و فرهنگ ایرانی پابرجا و استوار مانده است.»
«از سال ۱۳۲۰ هجری شمسی به بعد مقالات و رساله های زیادی از استاد خواندم .همه محکم ، مستدل ،شیرین و دلنشین ، تا حدی که رسیدن به سعادت زیارت استاد جزو آمال و آرزو هایم گردید.در سال ۱۳۳۸ همراه جناب دکتر محمدجوادمشکور ...به زیارت استاد نائل شدم.مردی دیدم شاداب ،خونگرم ، متواضع ، پر ، وخیلی جامع تر از آنچه من می توانستم تصورش را بکنم...»
«محیط طباطبائی خود معلم و استاد خویش است...عمر را به مطالعه و تحقیق گذرانده و از پرتو استعداد سرشار و حافظه تند و قوی و ممارست در فراگیری علم و ادب ،به حق یکی از شخصیت های برجسته فرهنگی عصر حاضر محسوب می گردد. در علم تاریخ و جغرافیا و انساب سر آمد دانایان هم زمان خود است...او زبان های فرانسه و انگلیسی و عربی را آموخته است و کتب مورد نظر را به زبان های مذکور مطالعه کرده و در نتیجه دامنه اطلاعاتش وسعت پیدا کرده است.محیط مظهر زحمتکشی و قناعت و پشتکاردر مطالعه و تحقیق بشمار می رود ووجودش نشان دهنده این حقیقت است که با داشتن استعداد سرشار و پشتکار و عشق به فراگیری علم و دانش ،هر فردی همچون محیط طباطبائی می تواند درجات علمی و ادبی را بی آنکه دانشگاه و مدرسه ببیند طی کند و عالم برجسته و کم طراز زمان خود شود...در کنگره های بین المللی از جمله سی ویکمین کنگره خاورشناسان منعقد در پاریس و ده ها کنگره داخلی و خارجی شرکت فرموده و از علم و اطلاع و دانش او اعضای کنگره مستفید و مستفیض شده اند.از آثار مکتوب محیط طباطبائی تا کنون(سال ۱۳۵۶) پانصد خطابه و ۱۶۰۰ مقاله که نوعا تحقیقی می باشد به چاپ رسیده است...»
منابع
- ماهنامهٔ «دنیای سخن» شمارهٔ ۵۰، تیر ـ مرداد ـ شهریور ۷۱