عبدالکریم سروش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 80.66.182.57 واگردانده شد به آخرین تغییری که Serpico انجام داده بود
خط ۲۰: خط ۲۰:


==ولایت فقیه==
==ولایت فقیه==
غلط کرده سروش راجب اصل ولایت فقیه اظهار نظر کند. زنده باد امام خامنه ای
*«تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است. با این تئوری اصولا نمی‌توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ‌کس نمی‌تواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همان‌گونه که فیلسوفان قدیمی گفته‌اند، قدرت مطلقه فساد مطلق می‌آورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت فقیه [[آیت‌الله خمینی]] از همان آغاز یک تئوری غیراخلاقی بود ولی در عمل هم خوشبختانه ماهیت خودش را نشان داد و اکنون بیش از گذشته با تجربه تلخ جمهوری اسلامی مشخص شده که تئوری ولایت فقیه، تئوری عدالت‌ورزانه‌ای نبوده و نیست. اگر چیزی باید قربانی شود، آن قدرت مطلقه و اختیارات مطلقه فقیه است، اگر این سایه شوم از سر ایران برداشته شود و آفتاب عدالت بتابد مردم ایران می‌توانند رنگ آزادی و عدالت را ببینند.»<ref>http://www.rahesabz.info/story/10468</ref>


== پیشنهاد مهاجرت به علما ==
== پیشنهاد مهاجرت به علما ==

نسخهٔ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۳۳

عبدالکریم سروش، اندیشمند دینی، متکلم (وی نظریات خودش را کلام جدید می‌نامد و مرام کلامی خود را نو معتزلی)، فیلسوف، شاعر و مترجم ایرانی است.

  • علم اینک شرک بزرگ روزار ماست و علم‌پرستی، جانشین بت‌پرستی دوران‌های کهن شده است.
    • عبدالکریم سروش، علم چیست فلسفه چیست.
  • «در جایی که تشتت آرا و تیرگی بیشتر است، مثل علوم انسانی، آزادی ضرورت بیشتری می‌یابد. وقتی هنوز تکلیف مساله روشن نیست، به آرای دیگران محتاج تریم تا وقتی که مساله کمابیش روشن شده‌است. آزادی برای آن نیست که آدمیان سخنشان را بگویند تا دلخور نشوند. برای آن است که همه محتاج یکدیگرند و باید برای روشن شدن حق و زدودن باطل، به یکدیگر مدد برسانند. تیرگی نخستین مقدمه روشنایی واپسین است.»
    • عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، مقاله عقل و آزادی.
  • «بعلاوه نگاه تاریخی به ما می‌گوید در آنجایی هم که مساله امروز روشنتر شده‌است، برای آن است که از سابقه آزادی برخوردار بوده‌است، یعنی افکار از همین مجرا و از همین جاده عبور کرده‌اند و پس از اینکه تلاطمها را پشت سر گذاشته‌اند اکنون به آبهای آرام رسیده‌اند. چنین نبوده که همان حقایقی که ما امروز آنها را روشن و استوار می‌پنداریم به آسانی و منفعلانه به دست آمده باشند و از کوره صرافیها و نقادیها و مشاجرات و مضاربات عبور نکرده باشند.»
    • عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، مقاله عقل و آزادی.
  • «این نکته را بنده همیشه عرض کرده‌ام که دورانی که ما در آن زندگی می‌کنیم دوران توجه به حقوق آدمی است. دورانی از تاریخ است که حقوق‌مداری در آن اصل شده‌است و حقوق را در مقابل تکالیف به کار می‌بریم. دوره بلندی بر انسان گذشت که بیش از آنکه به حقوق خود بیندیشد به تکالیف خود می‌اندیشید و همین که بالغ می‌شد و خود را باز می‌یافت می‌پرسید تکالیف من چیست؟ بزرگان و رهبران دینی و فکری جامعه هم همواره در پی تلقین و تقلید تکالیف بوده‌اند. [...] ادیان و دست کم ادیانی که در دوره ما آن‌ها را صحیح می‌دانیم یعنی ادیان ابراهیمی، همه در دوران و در پارادایم تکلیف ظهور کرده‌اند و زبانشان زبان تکلیف است و زبان حق نیست. زبان تکلیف و زبان حق، حقیقتا تفاوت دارند.»
    • منبع: سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاه نیوجرسی آمریکا، ۲۶ آبان ۱۳۸۸.
  • «وقتی که خداوند ملائکه را نزد لوط فرستاد و نزد ابراهیم و گفتند که ما آمده‌ایم که عذاب بر قوم لوت و بر جامعه لوت نازل کنیم ابراهیم فوق العاده پریشان شد و با خداوند مشغول مجادله شد. تعبیری که در قرآن است همین است. «یجادلنا فی قوم لوط»، اصلا اعتراض کرد یک اعتراض جدال آمیز. [...] اینکه انسان با خداوند احتجاج و جدال بکند و به او اعتراض بکند و از او شکایت بکند این‌ها کاملا به رسمیت شناخته شده‌است. در منطق دینی آن هم نه افراد لاابالی و متفرقه بلکه عارفان، عاشقان و محبان خداوند، این‌ها حق داشتند و عمل می‌کردند. جدال می‌کردند و اعتراض می‌کردند و شکایت می‌کردند. آنچه که ما شنیده‌ایم و آنچه که تا کنون در ذهن ما نقش بسته‌است این است که در مقابل خداوند دهان‌ها باید بسته باشد. کسی در دلش هم نباید تصور اعتراض بکند. چه جای اینکه به زبان بیاورد و چه جای اینکه جدی بگیرد. ولی اصلا این طور نیست. و این همان نقطه آغازین است برای باز کردن یک افق تازه که انسان محق است. نه در مقابل آدمیان دیگر و نه در مقابل جامعه انسانی بلکه در مقابل خدائی که او را آفریده‌است. این عقل و اختیار که خداوند به انسان داده‌است معنای بسیاری دارد. معنای آن این است که این اختیار تا هر جائی که برود می‌تواند برود. عقل تا هر جا که می‌رود می‌تواند برود.»
    • منبع: سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاه نیوجرسی آمریکا، ۲۶ آبان ۱۳۸۸.
  • «عبادت ذلیلانه داریم و عبادت سرفرازانه داریم. یک انسانی به دلیل محق بودن خداوند را عبادت می‌کند و یک انسانی به دلیل ذلیل بودن و اختیار خود را از دست دادن و عقل خود را از دست دادن، این‌ها با هم خیلی فرق دارند. خداوندی که محبوب ماست و مطاع ماست و معبود ماست می‌تواند هم موضوع و متعلق شکر ما قرار بگیرد و هم موضوع و متعلق شکایت ما قرار بگیرد. این آزادی را به ما داده و این اختیار را به ما داده‌است. کجا؟ همان جائی که به ما عقل داده‌است. وقتی که این را داد یعنی همه این‌ها با آن می‌آید.»
    • منبع: سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاه نیوجرسی آمریکا، ۲۶ آبان ۱۳۸۸.

ولایت فقیه

غلط کرده سروش راجب اصل ولایت فقیه اظهار نظر کند. زنده باد امام خامنه ای

پیشنهاد مهاجرت به علما

  • نه حرمت و اعتباری برای فقه مانده، نه قداست و استقلالی برای حوزه. حجت ها آیت و آیت ها آلت قدرت گشته اند. انسداد و استبداد کم بود، سپاهیان گستاخ و دراز دست، مرجع تراشی و مرجع کوبی هم می کنند. "هیچ ندانی" را که رسما خبط دماغ دارد، مسند مرجعیت داده اند تا در ثنای رهبر مد یحه بخواند وسینه بزند واو را "کوثر" بنامد واز آن طرف در فجر تصدٌی ولایت که مقام رهبری دماغ مرجعیت می پخت، فقیه نزیهی را که بر او دلیری و خرده گیری کرد و او را از "افتاء بغیر علم" بر حذر داشت به عذاب الیمی دچار کردند که همه سرها در گلیم کشیدید و بر حرمت ضایع شده فقاهت و مرجعیت خون خوردید و خاموش نشستید. نگذارید بیش ازین نام و ناموستان فدای هوسهای سیاه سپاهیان شود ونا خواسته در زمره حامیان استبداد دینی به قلم روید.
  • دلیران عرصه جهاد اکبر، تیغ زبان آختند و بر دولت غاصب تاختند. ارادتی بخلق نمودند و سعادتی بردند. اکنون نوبت شما خاموشان ناخرسند است. توقع محرومان و مظلومان از شما بسی بیش از آن است که افسرده‌دل و پریشان حال بنشینید و در عیان از ملامت جباران تن زنید و در نهان شکوه به درگاه قاصم الجبارین برید، یا مخفیانه بر در ارباب بی مروت دنیا پیامی بفرستید و جوابی نشنوید. کار از اعوذ و لاحول نمی‌رود و خواهش و سفارش از اثر افتاده است و سکوت در مقابل جباران صدای آنها را بلندتر کرده است. و حال که نه رای موافقت دارید نه یارای مخالفت، مصلحت در مهاجرت است. جهاد اصغر کنید. خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ست. اگر دهانها را بسته‌اند پای‌ها را که نشکسته‌اند. الفرار مما لایطاق من سنن المرسلین. باید برون کشید ازین ورطه رخت خویش.[۱]

بدون منبع

منسوب

پانویس

  1. «دقٌ الباب»(فارسی)‎. وبگاه عبدالکریم سروش، خرداد ۱۳۸۹. 

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ