عمرو عاص: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
JDiamond (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
JDiamond (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴: خط ۴:
:'''عمرو پسر عاص:'''نه سربازان تو مانند سربازان او هستند ونه تو مانند او هستى. او به انگيزه دينى وعقيدتى نبرد مى‏كند، در حالى كه تو به انگيزه ديگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت.سپاه عراق از پيروزى تو بر خود مى‏ترسد، در حالى كه سپاه شام از پيروزى على هراسى ندارد.
:'''عمرو پسر عاص:'''نه سربازان تو مانند سربازان او هستند ونه تو مانند او هستى. او به انگيزه دينى وعقيدتى نبرد مى‏كند، در حالى كه تو به انگيزه ديگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت.سپاه عراق از پيروزى تو بر خود مى‏ترسد، در حالى كه سپاه شام از پيروزى على هراسى ندارد.
:'''معاویه پسر ابی‌سفیان:'''پس چه بايد كرد؟
:'''معاویه پسر ابی‌سفیان:'''پس چه بايد كرد؟
:'''عمرو پسر عاص:'''بايد پيشنهادى كرد كه اگر بپذيرند دچار اختلاف شوند واگر نپذيرند نيز دچار دو دستگى گردند; آنان را به كتاب خدا دعوت كن تا ميان تو وآنان حاكم باشد. در اين صورت تو به خواسته خود نائل مى‏آيى. اين مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى‏كردم تا وقت آن برسد.
:'''عمرو پسر عاص:'''بايد پيشنهادى كرد كه اگر بپذيرند دچار اختلاف شوند واگر نپذيرند نيز دچار دو دستگى گردند; آنان را به كتاب خدا دعوت كن تا ميان تو وآنان حاكم باشد. در اين صورت تو به خواسته خود نائل مى‏آيى. اين مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى‏كردم تا وقت آن برسد.
----
:'''عمرو پسر عاص:''' در میسره سپاه على بن ابى طالب علیه السلام اقوام و بستگان من از قبیله ربیعه حضور دارند، اگر رخصت دهى نزد آنان روم ، تا شاید در بین آنان شك برانگیزم تا به سوى تو برگردند و سپاه على علیه السلام را ترك كنند.
:'''معاویه پسر ابی‌سفیان:''' اى عمروعاص كار از این حرفها گذشته كه بتوان با مكر و حیله كارى كرد من مصلحت نمى دانم و لیكن تو هر گونه دوست دارى عمل كن .
عمروعاص بر استر خویش نشست ، به میسره سپاه على علیه السلام نزدیك شد
:'''عمرو پسر عاص:'''اى خویشاوندان مادرم ! من عمروعاص هستم ، یكى از شما نزد من بیاید تا با او سخن بگویم .
مردى از قبیله عبدالقیس به نام عقیل بن شویره بیرون آمد.
:'''عمرو پسر عاص:'''كیستى ؟
:'''عقیل بن شویره:''' مردى از عبدالقیس كه در جنگ جمل سعادت خدمت امیرالمؤ منین على علیه السلام را داشتم و امروز در صفین هستم و امروز من با دیروز من هیچ فرقى نكرده است . اما تو اى شیخ قریش ، شرم ندارى از خداى تعالى نمى ترسى كه معاویه را بر على بن ابى طالب علیه السلام ترجیح دادى و دین خود را به امارت مصر فروختى ، چرا كمر خدمت به یارى معاویه طلیق بستى و بر ضد سرور و سادات مهاجرین و انصار، على بن ابى طالب علیه السلام جنگ راه انداختى . گیرم امارت مصر به تو رسید، از فرعون مصر بالاتر نخواهى شد.
:'''عقیل بن شویره:'''اى عقیل ، مرد دیگرى را بگو بیاید تا با او سخن بگویم .
:'''عقیل بن شویره:''' اى عمروعاص ! هر كس در این لشكر باشد در عداوت و كینه نسبت به تو معاویه مثل من است و تو را بر متابعت همدستى را معاویه ملامت خواهد كرد.

== بدون منبع ==
== بدون منبع ==



نسخهٔ ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۵۱

در جنگ صفین

معاويه از مضمون سخنرانى علی پسر ابوطالب در ماجرای جنگ صفين آگاه شد.

معاویه پسر ابی‌سفیان:اين همان شبى است كه على فرداى آن كار جنگ را يكسره خواهد كرد. اكنون چه بايد كرد؟
عمرو پسر عاص:نه سربازان تو مانند سربازان او هستند ونه تو مانند او هستى. او به انگيزه دينى وعقيدتى نبرد مى‏كند، در حالى كه تو به انگيزه ديگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت.سپاه عراق از پيروزى تو بر خود مى‏ترسد، در حالى كه سپاه شام از پيروزى على هراسى ندارد.
معاویه پسر ابی‌سفیان:پس چه بايد كرد؟
عمرو پسر عاص:بايد پيشنهادى كرد كه اگر بپذيرند دچار اختلاف شوند واگر نپذيرند نيز دچار دو دستگى گردند; آنان را به كتاب خدا دعوت كن تا ميان تو وآنان حاكم باشد. در اين صورت تو به خواسته خود نائل مى‏آيى. اين مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى‏كردم تا وقت آن برسد.

عمرو پسر عاص: در میسره سپاه على بن ابى طالب علیه السلام اقوام و بستگان من از قبیله ربیعه حضور دارند، اگر رخصت دهى نزد آنان روم ، تا شاید در بین آنان شك برانگیزم تا به سوى تو برگردند و سپاه على علیه السلام را ترك كنند.
معاویه پسر ابی‌سفیان: اى عمروعاص كار از این حرفها گذشته كه بتوان با مكر و حیله كارى كرد من مصلحت نمى دانم و لیكن تو هر گونه دوست دارى عمل كن .

عمروعاص بر استر خویش نشست ، به میسره سپاه على علیه السلام نزدیك شد

عمرو پسر عاص:اى خویشاوندان مادرم ! من عمروعاص هستم ، یكى از شما نزد من بیاید تا با او سخن بگویم .

مردى از قبیله عبدالقیس به نام عقیل بن شویره بیرون آمد.

عمرو پسر عاص:كیستى ؟
عقیل بن شویره: مردى از عبدالقیس كه در جنگ جمل سعادت خدمت امیرالمؤ منین على علیه السلام را داشتم و امروز در صفین هستم و امروز من با دیروز من هیچ فرقى نكرده است . اما تو اى شیخ قریش ، شرم ندارى از خداى تعالى نمى ترسى كه معاویه را بر على بن ابى طالب علیه السلام ترجیح دادى و دین خود را به امارت مصر فروختى ، چرا كمر خدمت به یارى معاویه طلیق بستى و بر ضد سرور و سادات مهاجرین و انصار، على بن ابى طالب علیه السلام جنگ راه انداختى . گیرم امارت مصر به تو رسید، از فرعون مصر بالاتر نخواهى شد.
عقیل بن شویره:اى عقیل ، مرد دیگرى را بگو بیاید تا با او سخن بگویم .
عقیل بن شویره: اى عمروعاص ! هر كس در این لشكر باشد در عداوت و كینه نسبت به تو معاویه مثل من است و تو را بر متابعت همدستى را معاویه ملامت خواهد كرد.

بدون منبع

  • «عدالت تنها عسلی است که آدمی به تلخی می خورد »

درباره او

در نهج البلاغه

  • شگفتا از پسر نابغه!شاميان را گفته است ، من مردى لاغ 3 گويم با لعب بسيار، عبث كارم ، و كوشا در اين كار . همانا ، آنچه گفته نادرست بوده ، و به گناه دهان گشوده ،(همانا بدترين گفتار ، سخن دروغ است كه چراغ آن بيفروغ است . )امّا او مى‏گويد و دروغ مى‏گويد . وعده مى‏دهد و خلاف آن مى‏پويد . مى‏خواهد و مى‏ستهد ، از او مى‏خواهند و زُفتى مى‏كند . پيمان را به سر نمى‏برد و پيوند خويشان را مى‏بّرد .
    • نهج البلاغه خطبه هشتاد و چهارم، از علی بن ابوطالب درباره ی عمرو پسر عاص
  • چون سخن جنگ در ميان باشد ، دلير است و بر امر و نهى چير ، و چون تيغ از نيام برآيد و وقت كارزار درآيد ،بزرگترين نيرنگ او اين است كه عورت خويش گشايد.!
    • نهج البلاغه خطبه هشتاد و چهارم، از علی بن ابوطالب درباره ی عمرو پسر عاص
  • او با معاويه بيعت نكرد ، مگر بدان شرط كه او را پاداشى رساند ، و در مقابل ترك دين خويش لقمه‏اى بدو خوراند .
    • نهج البلاغه خطبه هشتاد و چهارم، از علی بن ابوطالب درباره ی عمرو پسر عاص
  • تو دينت را پيرو دنياى كسى كردى كه گمراهى‏اش آشكار است و زشتى او پديدار . تو سر در پى او نهادى و به طلب زيادت او ايستادى . چون سگ كه پى شير رود ، و به چنگال آن نگرد و زيادت شكار او را انتظار برد.
    • نهج البلاغه نامه سی و نهم، از علی بن ابوطالب به عمرو پسر عاص
  • . پس دنيا و آخرت خود را به باد دادى و اگر خواهان حق بودى بر آنچه مى‏خواستى دست مى‏نهادى . اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفيان مسلط ساخت سزاى كارى را كه كرديد بدهم ، و اگر مرا عاجز كردن توانيد و خود پايدار مانيد ، آنچه پيش روى شماست براى شما بدتر است كه آن عذاب خداست .
    • نهج البلاغه نامه سی و نهم، از علی بن ابوطالب به عمرو پسر عاص


ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
عمرو عاص
دارد.