مادر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
AnankeBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات:تصحيح ي و ک
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «چه كنی در كنار مادر خو// آخر ای نازنين كم از دو دو»
* «چه کنی در کنار مادر خو// آخر ای نازنین کم از دو دو»
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:


* «طبع [[شراب|می]] گر بود نشاط‌انگیز// چه عجب، زنگی است مادر او»
* «طبع [[شراب|می]] گر بود نشاط‌انگیز// چه عجب، زنگی است مادر او»
** ''[[کمال‌الدين اسماعیل]]''
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''


* «فرزند ز مادر است خرسند// بیگانه کجا و مهر مادر»
* «فرزند ز مادر است خرسند// بیگانه کجا و مهر مادر»
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
** ''[[ایرج‌میرزا]]''
** ''[[ایرج‌میرزا]]''


* «نژاد تو، تو خود دانی كه چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همی مانی به [[قاطر|استر]]// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر»
* «نژاد تو، تو خود دانی که چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همی مانی به [[قاطر|استر]]// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''



نسخهٔ ‏۱۴ اوت ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۴۰

مادر

گفتاورد

  • «استوارتر از همه پیوندها، پیوندی است که در میان مادر و فرزند برقرار است.»
  • «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمی‌یابد.»
  • «ای پدر و مادر، ای گم‌شدگان عزیز، من همه‌چیز خود را به شما مدیون هستم.»
  • «ای مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابدیت، ثابت و درخشان خواهی ماند.»
  • «این یک قاعده کلی است که همهٔ مردان برجسته، عوامل برتری خود را از مادرانشان به ارث می‌برند.»
  • «با پدر و مادر خود چنان رفتار کن که از فرزندان خود توقع داری.»
  • «بچه‌ها تا کوچکند به ‌پدر و مادرشان مهر می‌ورزند، وقتی بزرگ شدند آن‌ها را به‌ محاکمه می‌کشند و گاهی نیز مورد عفو قرار می‌دهند.»
  • «تمام دخترها مثل مادرشان می‌شوند، چه فاجعه بزرگی برای دختر‌ها؛ هیچ مردی مثل مادرش نمی‌شود، چه فاجعه بزرگی برای پسرها.»
  • «تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند .»
  • «صالح‌ترین فرزندان آن‌هایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.»
  • «کنار امیر دراز می‌کشم. حالا نه برایش زنم، نه مادر، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم.»
  • «مادر، سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.»
  • «مادر و پدر ، زندگیشان را با فروتنی به فرزند می بخشند . »
  • «مردان همانند که مادرانشان ساخته‌اند، آیا می‌شود از یک کارگاه کرباس‌بافی خواست که شال کشمیر ببافد؟»
  • «من از عشق بدم می‌آید برای این‌که یک‌بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.»
  • «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»
  • «میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . »
  • «میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر . »
  • «همسران باید یکدیگر را ستایش کنند و فرزندان هم پدر ، مادر و آموزگاران و... ستایشگری برای همه هست . »
  • «هیچ‌چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نیست و هیچ‌چیز حس حرمت و تقدیس ما را هنگام تماشای مادری‌ که بچه‌هایش وی را احاطه کرده‌اند، بیدار نمی‌کند.»
  • «یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می‌ارزد.»

ضرب‌المثل

  • «برای همه مادره، برای ما زن بابا.»
  • «بهشت زیر پای مادران است.»
  • «پدر و مادر هرقدر که پیر باشند، وجودشان به ز عدم.» ضرب‌المثل ایتالیایی
  • «پستان مادرش را گاز گرفته.»
  • «تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب کن!» ضرب‌المثل چینی
  • «تا گوساله گاو شه، دل مادرش آب شه.»
  • «دایه از مادر مهربان‌تر را باید پستان برید.»
  • «دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره.»
  • «دختری (عروسی) که مادرش تعریف بکنه برای آقادائیش خوبه.»
  • «زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره.»
  • «سوسکه از دیوار بالا میرفت مادرش میگفت: قربون دست و پای بلوریت.»
  • «سیاست پدر و مادر ندارد.»
  • «عروسی که مادرشوهر نداره اهل محل مادرشوهرشند.»
  • «عزیز مادر.»
  • «کسی که با مادرش زنا کنه، با دیگران چه‌ها کنه.»
  • «مادر آزادگان کم آرد فرزند.»
  • «مادر بچه‌اش را به خواب نمی‌تواند ببیند.»
  • «مادر به اسم بچه، می‌خورد قند و کلوچه.»
  • «مادر دزد گاهی سینه می‌خورد، گاهی سینه می‌زند.»
  • «مادر را دل سوزد، دایه را دامن.»
  • «مادر، عاشق بی‌عار است.»
  • «مادر که نیست، با زن‌پدر باید ساخت.»
  • «مادرمرده را شیون میاموز.»
  • «مادر نسوخت، مادراندر سوخت.»
  • «مادر و میهن هرکسی از آسمان هم بزرگتر است.» ضرب‌المثل هندی
  • «مادر هفت‌تا.»
  • «میان گریه‌کنندگان، گریه مادر عیان است.» ضرب‌المثل عربی
  • «هزار سیلی مادر را در ازای یک بوسه از مادر خریدارم.» ضرب‌المثل ارمنی
  • «یکی گفت: مادرم را می‌فروشم. گفتند: مگر کسی مادرش را هم می‌فروشد؟ گفت: قیمتی می‌گم که نخرند.»

مادر در شعر فارسی

  • «از درختی که مام بالا رفت// دخت بر شاخ نیز غیژد تفت// گفت و خوش گفت پیر برزیگر// این‌چنین دختـر آن‌چنان مادر// سـری آنسان سزای این پنجه// به چنان دیگ، لایق این کمچه»
  • «به زاد و بوم جی اندر شتافتم از ری// چنان به شوق، که کودک به جانب مادر// سواد شهر صفاهان چو گشت سرمه چشم// به هرچه دید دگرگونه آمدش به نظر// شکسته‌باره از این پیش بود و تنگ‌فضای// کنون درست و قوی‌باره است و پهناور»
  • «پسر! رو قدر مادر دان که دایم// کشد رنج پسر بی‌چاره مادر// برو بیش از پدر خواه‌اش که خواهد// تو را بیش از پدر بی‌چاره مادر// نگه‌داری کند نُه ماه و نُه روز// تو را چون جان به بر بی‌چاره مادر// سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی// خورد غم بیش‌تر بی‌چاره مادر// به مکتب چون روی تا بازگردی// بود چشمش به در بی‌چاره مادر// نبیند هیچ‌کس زحمت به دنیا// ز مادر بیش‌تر، بی‌چاره مادر// تمام حاصلش از زحمت این است// که دارد یک پسر بی‌چاره مادر»
  • «جوانی سر از رأی مادر بتافت// دل دردمندش به آذر بتافت// چو بیچاره شد پیشش آورد مهد// که ای سست‌مهر فراموش عهد// نه گریان و درمانده بودی و خرد// که شب‌ها ز دست تو خوابم نبرد// تو آنی که از یک مگس رنجه‌ای// که امروز سالار و سرپنجه‌ای»
  • «چو از سر بگذرد سیل خطرمند// نهد مادر به زیر پای، فرزند»
  • «چه کنی در کنار مادر خو// آخر ای نازنین کم از دو دو»
  • «چه می‌شد آخر ای مادر اگر شوهر نمی‌کردم // گرفتار بلا خود را جه می‌شد گر نمی‌کردم
گر از بدبختیم افسانه خواندی داستان‌گویی به بدبختی قسم کان قصه را باور نمی‌کردم »


  • «داد معشوقه به عاشق پیغام// که کند مادر تو با من جنگ// مادر سنگ‌دلت تا زنده‌است// شهد در کام من و توست شرنگ// عاشق بی‌خرد ناهنجار// نه بل آن فاسق بی‌عصمت و ننگ// حرمت مادری از یاد ببرد// خیره از باده و دیوانه ز بنگ// رفت و مادر را افکند به خاک// سینه بدرید و دل آورد به چنگ// دید کز آن دل آغشته به خون// آید آهسته برون این آهنگ// آه دست پسرم یافت خراش// آخ پای پسرم خورد به سنگ»
  • «رنج کشد مادر از جفای پسر لیک// آن‌چه کشیده است هیچ رنج نداند// مادر بی‌چاره هرچه طفل کند بد// راندن او را ز خویشتن نتواند// شیرهٔ جان گر بود به کاسهٔ مادر// زان نچشد تا به طفل خود نچشاند»
  • «ز مادر، برهنه رسیدم فراز// برهنه به خاکم سپارند باز»
  • «ز هرکدام پژوهش کنی ز باب و نیا// جواب ندهد جز به نام مادر و خواهر// بدان صفت که تفاخر به نام مام کند// کس ار ز باب پژوهش نماید از استر»
  • «سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر»
  • «گویند مرا چو زاد مادر// پستان به دهان ‌گرفتن آموخت// شب‌ها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// لبخند نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت// دستم بگرفت و پا به پا برد// تا شیوهٔ راه‌رفتن آموخت// یک حرف و دو حرف بر زبانم// الفاظ نهاد و گفتن آموخت// پس هستی من ز هستی اوست// تا هستم و هست دارمش دوست»
  • «من آن‌ساعت که از مادر بزادم// به دام مهر و چنگ مه فتادم»
  • «نژاد تو، تو خود دانی که چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همی مانی به استر// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر»
  • «نشود مرد پردل و صُعلوک// پیش مامان و بادریسه و دوک»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
مادر
دارد.