رمضان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Wayiran (بحث | مشارکت‌ها)
Wayiran (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۷۹: خط ۷۹:
*«مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام / حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام / خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا / بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام»
*«مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام / حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام / خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا / بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام»
**''انوری''
**''انوری''

*«رمضان آمد و شد کار صراحی از دست / بدرستی که دل نازک ساغر بشکست // من که جز باده نمی‌بود بدستم نفسی / دست گیرید که هست این نفسم باد بدست // آنکه بی مجلس مستان ننشستی یکدم / این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست // ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم / ایدل از چنبر این ماه کجا خواهی جست // در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی / که تو گوئی رمضان بار سفر خواهد بست // خون ساغر بچنین روز نمی‌شاید ریخت / رک بربط بچنین وقت نمی‌باید خست // ماه روزه ست و مرا شربت هجران روزی / روز توبه‌ست و ترا نرگس جادو سرمست // هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا / کند ابروی تو سرداری مستان پیوست // وقت افطار بجز خون جگر خواجو را / تو مپندار که در مشربه جلابی هست»
**''خواجوی کرمانی''

*«ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر / چو آبگینه دل نازک قدح بشکست»
**''خواجوی کرمانی''

*«رمضان میکده را بست خدا داند و بس / تا ز یاران که به عید رمضان خواهد بود»
**''هاتف اصفهانی''

*«دی بر سر گور ذله غارت گردم / مر پاکان را جنب زیارت کردم // شکرانهٔ آنکه روزه خوردم رمضان / در عید نماز بی طهارت کردم»
**''ابوسعید ابوالخیر''

*«چنان به عهد وی امساک شد قبیح که هست / حرام در نظر عقل روزهٔ رمضان»
**''محتشم کاشانی''

*«هفتصد و سه سال بر گذشته ز هجرت / روز نگفتیم و لیل، مه رمضان بود»
**''سیف فرغانی''

*«می حرام است خاصه در رمضان / جز بر آن لعل لب که میگون است»
*''فروغی بسطامی''

*«گذشت روزه و سرما رسید عید و بهار / کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار / صباح عید بده ساغریکه در رمضان / بسوختیم ز تسبیح و زهد و استغفار»
**''عبید زاکانی''

*«در رمضان و رجب مال یتیمان خوری / روزه به مال یتیم مار بود در سله»
**''سنایی''

*«ز قحط کاه بود ماه در امساک / چو روزه‌دار دهن بسته در مه رمضان»
**''محتشم کاشانی''

*«تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید / تو مپندار که از سیل دمان اندیشد // ملحد گرسنه و خانهٔ خالی و طعام / عقل باور نکند کز رمضان اندیشد»
**''سعدی''

*«خورشید و ستارگان و بدر ما اوست / بستان و سرای و صحن و صدر ما اوست // هم قبله و هم روزه و صبر ما اوست / عید رمضان و شب قدر ما اوست»
**''مولوی''

*«دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان / وز عید تو شد شاد و همایون رمضان // وانگه عمل کمان به مو وابسته است / گر مو شود اندیشه نگنجد به میان»
**''مولوی''

*«مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل / که شب قدر نهان در رمضان می‌باشد»
**''سنایی''

*«بردن غم ز دل خسته دلی در میزان / به ز صوم رمضانست بشعبان بردن»
**''فیض کاشانی''

*«ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید / خیزید و می‌آرید که عیدست و خزان است»
**''سلمان ساوجی''

*«اندر رمضان خاک تو زر میگردد / چون سنگ که سرمهٔ بصر میگردد // آن لقمه که خورده‌ای قذر میگردد / وان صبر که کرده‌ای نظر میگردد»
**''مولوی''


==بدون منبع==
==بدون منبع==

نسخهٔ ‏۱۳ اوت ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۵۰

رمضان در اسلام یک مناسبت مذهبی است که در طول نهمین ماه قمری، ماه رمضان، رخ می‌دهد. مسلمانان معتقدند قرآن در این ماه بر پیامبر اسلام فرو آمده‌است. در قرآن، مستقیما به کسانی که ایمان آورده‌اند دستور داده شده که در این ماه روزه بگیرند.

منبع‌دار

  • «ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید / از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد»
    • حافظ
  • «زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش»
    • حافظ
  • «زان می عشق کز او پخته شود هر خامی / گر چه ماه رمضان است بیاور جامی»
    • حافظ
  • «آمد رمضان و عید با ماست / قفل آمد و آن کلید با ماست // بربست دهان و دیده بگشاد / وان نور که دیده دید با ماست // آمد رمضان به خدمت دل / وان کش که دل آفرید با ماست // در روزه اگر پدید شد رنج / گنج دل ناپدید با ماست // کردیم ز روزه جان و دل پاک / هر چند تن پلید با ماست // روزه به زبان حال گوید / کم شو که همه مرید با ماست»
    • مولوی
  • «ماه رمضان آمد آن بند دهان آمد / زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند»
    • مولوی
  • «فاش بیا و فاش ده باده عشق فاش به / عید شده‌ست و عام را گر رمضان است باش گو»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «مژده دهید عاشقان عید وصال می رسد / ز آنک ندید هیچ کس خود رمضان و عید نی»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «می لعل رمضانی ز قدح‌های نهانی / که به هر جات بگیرد تو ندانی که کجایی // رمضان خسته خود را و دهان بسته خود را / تو مپندار کز آن می نکند روح‌فزایی»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما / بربند سر سفره بگشای ره بالا // ای یاوهٔ هر جایی وقتست که بازآیی / بنگر سوی حلوایی تا کی طلبی حلوا // یک دیدن حلوایی زانسان کندت شیرین / که شهد ترا گوید: خاک توم ای مولا»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «غنیمت دار رمضان را چو عیدت روی ننموده‌ست / و عیدت گر کنارستی ز غم جان برکناره‌ستی»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «به سوزنی که دهان‌ها بدوخت در رمضان / بیا بدوز دهانم که سیرم از گفتار»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «نک رمضان آمد و قدرست و عید / وز تو رسیدست در آن شب برات»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «ای عید، بیفکن خوان، داد از رمضان بستان / جمعیت نومان ده، زان جعد پریشانت»
    • مولوی، دیوان شمس
  • «توبه کند مردم از گناه به شعبان / در رمضان نیز چشم‌های تو مستست»
    • سعدی
  • «خدایگان فلک قدر آنکه هر رمضان / ز خوان او بگشاده است قرص خور روزه // سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه او / مدام در دو جهان گشت نامور روزه // ز بهر روزه شه نه سپر جشنی ساخت / که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه»
    • عطار
  • «من فرستادهٔ توراتم و انجیل و زبورم / من فرستادهٔ فرقانم و ماه رمضانم»
    • سنایی
  • «کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی / نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند»
    • سعدی
  • «ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به / عید رمضان آمد، المنه لله // آنکس که بود آمدنی آمده بهتر / و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به // برآمدن عید و برون رفتن روزه / ساقی بدهم باده، بر باغ و به سبزه // من روزه بدین سرخ‌ترین آب گشایم / زان سرخ‌ترین آب رهی را ده و مسته»
    • منوچهری
  • «برگ تحویل می‌کند رمضان / بار تودیع بر دل اخوان // یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان // غادر الحب صحبةالاحباب / فارق‌الخل عشرة الخلان // ماه فرخنده، روی برپیچید / و علک السلام یا رمضان // الوداع ای زمان طاعت و خیر / مجلس ذکر و محفل قرآن // مهر فرمان ایزدی بر لب / نفس در بند و دیو در زندان»
    • سعدی
  • «رمضان آمد و دیوان مؤونت برداشت / خلق را گفت مرا شادی از ایام شماست»
    • فرخی سیستانی
  • «ماه رمضان بود بدو فرخ و میمون / شوال به از فرخ و میمون رمضان باد»
    • فرخی سیستانی
  • «تا چو آدینه به سر برده شد آید شنبه / تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال»
    • فرخی سیستانی
  • «رمضان آمد و همی سازند / کدخدایی سرا اولوالالباب»
    • انوری
  • «ماه رمضان خجسته بادت / تا پیش صفر بود محرم»
    • انوری
  • «سایه افکند مه روزه و روز تحویل / روز مسعود مبارک مه میمون جلیل // ... // هر دو فرخنده و میمون و مبارک بادند / چه مه روزه و دیگر چه و روز تحویل»
    • انوری
  • «مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام / حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام / خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا / بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام»
    • انوری
  • «رمضان آمد و شد کار صراحی از دست / بدرستی که دل نازک ساغر بشکست // من که جز باده نمی‌بود بدستم نفسی / دست گیرید که هست این نفسم باد بدست // آنکه بی مجلس مستان ننشستی یکدم / این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست // ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم / ایدل از چنبر این ماه کجا خواهی جست // در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی / که تو گوئی رمضان بار سفر خواهد بست // خون ساغر بچنین روز نمی‌شاید ریخت / رک بربط بچنین وقت نمی‌باید خست // ماه روزه ست و مرا شربت هجران روزی / روز توبه‌ست و ترا نرگس جادو سرمست // هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا / کند ابروی تو سرداری مستان پیوست // وقت افطار بجز خون جگر خواجو را / تو مپندار که در مشربه جلابی هست»
    • خواجوی کرمانی
  • «ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر / چو آبگینه دل نازک قدح بشکست»
    • خواجوی کرمانی
  • «رمضان میکده را بست خدا داند و بس / تا ز یاران که به عید رمضان خواهد بود»
    • هاتف اصفهانی
  • «دی بر سر گور ذله غارت گردم / مر پاکان را جنب زیارت کردم // شکرانهٔ آنکه روزه خوردم رمضان / در عید نماز بی طهارت کردم»
    • ابوسعید ابوالخیر
  • «چنان به عهد وی امساک شد قبیح که هست / حرام در نظر عقل روزهٔ رمضان»
    • محتشم کاشانی
  • «هفتصد و سه سال بر گذشته ز هجرت / روز نگفتیم و لیل، مه رمضان بود»
    • سیف فرغانی
  • «می حرام است خاصه در رمضان / جز بر آن لعل لب که میگون است»
  • فروغی بسطامی
  • «گذشت روزه و سرما رسید عید و بهار / کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار / صباح عید بده ساغریکه در رمضان / بسوختیم ز تسبیح و زهد و استغفار»
    • عبید زاکانی
  • «در رمضان و رجب مال یتیمان خوری / روزه به مال یتیم مار بود در سله»
    • سنایی
  • «ز قحط کاه بود ماه در امساک / چو روزه‌دار دهن بسته در مه رمضان»
    • محتشم کاشانی
  • «تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید / تو مپندار که از سیل دمان اندیشد // ملحد گرسنه و خانهٔ خالی و طعام / عقل باور نکند کز رمضان اندیشد»
    • سعدی
  • «خورشید و ستارگان و بدر ما اوست / بستان و سرای و صحن و صدر ما اوست // هم قبله و هم روزه و صبر ما اوست / عید رمضان و شب قدر ما اوست»
    • مولوی
  • «دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان / وز عید تو شد شاد و همایون رمضان // وانگه عمل کمان به مو وابسته است / گر مو شود اندیشه نگنجد به میان»
    • مولوی
  • «مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل / که شب قدر نهان در رمضان می‌باشد»
    • سنایی
  • «بردن غم ز دل خسته دلی در میزان / به ز صوم رمضانست بشعبان بردن»
    • فیض کاشانی
  • «ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید / خیزید و می‌آرید که عیدست و خزان است»
    • سلمان ساوجی
  • «اندر رمضان خاک تو زر میگردد / چون سنگ که سرمهٔ بصر میگردد // آن لقمه که خورده‌ای قذر میگردد / وان صبر که کرده‌ای نظر میگردد»
    • مولوی

بدون منبع

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
رمضان
دارد.