کورش بزرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
E235 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
E235 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== درباره کورش بزرگ ==
== درباره کورش بزرگ ==

* «کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند . »
* «کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند . »
** ''[[ارد بزرگ ]]''
** ''[[ارد بزرگ ]]''


==منبع‌دار==
== بدون منبع ==
*چندصدایی در شورا، تک‌صدایی در فرمان.
**گزاره‌ای که علت موفقیتش را خلاصه‌وار بیان می‌کند.<ref>Why Great Leaders Don't Take Yes for an Answer : The Leadership Challenge (2009) by Michael A. Roberto</ref>
==منشور کورش==
۱. منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.


۲. پسر «کمبوجیه»، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش‌پیش»، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

۳. از دودمـانی ‌کـه ‌همیشه شـاه بـوده‌اند و فـرمانـروایی‌اش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آن‌گاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛

۴. همه مـردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بـابـل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

۵. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

۶. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نَـبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

۷. من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

۸. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،

۹. برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته‌اند؛

۱۰. و همه پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردمان سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان «آموری»، همه چادرنشینان،

۱۱. مـرا خـراج گذاردند و در بـابـل بر من بـوسـه زدنـد. از … تا «آشـــور» و «شوش».

۱۲. من شهرهای «آگادِه»، «اِشنونا»، «زَمبان» ، «مِتورنو»، «دیر»، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن‌سوی «دجله» که ویران شده بودند را از نو ساختم.

۱۳. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.

۱۴. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَّـد را که نَـبونید بی‌واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،

۱۵. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم،

۱۶. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ''به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.''

۱۷. بی‌گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم صلح و آرامش به ارمغان آوردم. …

۱۸. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غاز‌ها، اردک‌ها و کبوتر‌ها …

۱۹. … باروی بزرگ شهر بابل به نام «ایمگور-اِنـلیل» را استوار گردانیدم …

۲۰. … دیوار آجری خندق شهر را،

۲۱. … که هیچ‌یک از شاهان پیشین با بردگانِ به‌بیگاری‌گرفته‌شده به پایان نرسانده بودند؛

۲۲. … به انجام رسانیدم.

۲۳. دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با در‌هایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …

۲۴. … کتیبه‌ای از پـادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»

۲۵. … برای همیشه!

==بی‌منبع==
* «هیچ چیز زیبا تر از علم نیست.»
* «هیچ چیز زیبا تر از علم نیست.»


خط ۱۵: خط ۶۷:


* «دست هایی که کمک میکنند پاکتر از دست هایی هستند که رو به آسمان دعا میکنند.»
* «دست هایی که کمک میکنند پاکتر از دست هایی هستند که رو به آسمان دعا میکنند.»

==پانویس==
<references/>‎


{{ویکیپدیا}}
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}


[[en:Cyrus the Great]]
[[en:Cyrus the Great]]

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۳۶

کوروش بزرگ(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد).شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه و بنیان‌گذار دورهٔ شاهنشاهی هخامنشی است.

درباره کورش بزرگ

  • «کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند . »

منبع‌دار

  • چندصدایی در شورا، تک‌صدایی در فرمان.
    • گزاره‌ای که علت موفقیتش را خلاصه‌وار بیان می‌کند.[۱]

منشور کورش

۱. منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.

۲. پسر «کمبوجیه»، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش‌پیش»، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

۳. از دودمـانی ‌کـه ‌همیشه شـاه بـوده‌اند و فـرمانـروایی‌اش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آن‌گاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛

۴. همه مـردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بـابـل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

۵. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

۶. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نَـبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

۷. من برده‌داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

۸. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،

۹. برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته‌اند؛

۱۰. و همه پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردمان سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان «آموری»، همه چادرنشینان،

۱۱. مـرا خـراج گذاردند و در بـابـل بر من بـوسـه زدنـد. از … تا «آشـــور» و «شوش».

۱۲. من شهرهای «آگادِه»، «اِشنونا»، «زَمبان» ، «مِتورنو»، «دیر»، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن‌سوی «دجله» که ویران شده بودند را از نو ساختم.

۱۳. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.

۱۴. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَّـد را که نَـبونید بی‌واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،

۱۵. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم،

۱۶. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.

۱۷. بی‌گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم صلح و آرامش به ارمغان آوردم. …

۱۸. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غاز‌ها، اردک‌ها و کبوتر‌ها …

۱۹. … باروی بزرگ شهر بابل به نام «ایمگور-اِنـلیل» را استوار گردانیدم …

۲۰. … دیوار آجری خندق شهر را،

۲۱. … که هیچ‌یک از شاهان پیشین با بردگانِ به‌بیگاری‌گرفته‌شده به پایان نرسانده بودند؛

۲۲. … به انجام رسانیدم.

۲۳. دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با در‌هایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …

۲۴. … کتیبه‌ای از پـادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»

۲۵. … برای همیشه!

بی‌منبع

  • «هیچ چیز زیبا تر از علم نیست.»
  • «جهان آنقدر زیباست که نمی توان زیبایی های آنرا در چهره یک زن تجلی کرد.»
  • «حاکم وفت دولت شهر های یونان به کوروش بزرگ گفت: ما برای شرف میجنگیم شما برای پول . کوروش پاسخ داد :هرکس برای نداشته هایش میجنگد»
  • «دست هایی که کمک میکنند پاکتر از دست هایی هستند که رو به آسمان دعا میکنند.»

پانویس

  1. Why Great Leaders Don't Take Yes for an Answer : The Leadership Challenge (2009) by Michael A. Roberto

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ