لئو تولستوی: تفاوت میان نسخهها
جز ربات افزودن: is:Lev Tolstoj, sr:Лав Николајевич Толстој |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
== درباره تولستوی == |
== درباره تولستوی == |
||
«در طول زندگی ام برای هیچکس به اندازه تالستوی احترامی اینگونه عمیق و شاید اینهمه افراطی قایل نبوده م» |
«در طول زندگی ام برای هیچکس به اندازه تالستوی احترامی اینگونه عمیق و شاید اینهمه افراطی قایل نبوده م» |
||
آنتوان چخوف نامه مورخ |
آنتوان چخوف نامه مورخ 28 ژانویه 1889 |
||
* «آیا آتش این انقلاب روسی از فوران آتشفشان وزوی درون تو شعله ور نشده است؟» |
* «آیا آتش این انقلاب روسی از فوران آتشفشان وزوی درون تو شعله ور نشده است؟» |
||
** ''ولادیمیر استاسوف، ۱۸ سپتامبر ۱۹۰۶ - از دوستان تولستوی'' |
** ''ولادیمیر استاسوف، ۱۸ سپتامبر ۱۹۰۶ - از دوستان تولستوی'' |
نسخهٔ ۲۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۴
لئو نیکلایوویچ تولستوی، نویسنده، فیلسوف و فعال اجتماعی روسی. زادروز: (۹ سپتامبر ۱۸۲۸ میلادی). وی در تاریخ (۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی) درگذشت.
همچنین مراجعه کنید به جنگ و صلح
دارای منبع
- «آدمها، اول جوانها را باوجود اینکه همدیگر را دوست ندارند، بهعقد ِ هم درمیآورند و بعد از اینکه آنها نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند، تعجب میکنند... آخر چطور میتوان با کسی زندگی کرد بدون اینکه عاشقاش بود؟»
- سونات کرویتزر
- «آن عصای جادوئی بهمن واگذار شده، این منم که باید چگونگی استفاده از آن را بدانم.»
- دفترهای خاطرات، ۱۹۰۰
- «اشتیاق و هیجان درونی، غریزهایست انسانی.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۶۰
- «افزونطلبی و لجامگسیختگی بهعرصه پدیدههائی مانند رابطه طبیعی، گام نمینهد، از طرفی - این روابط هرچند نامعقول - در مقوله افزونطلبی و افسارگسیختگی ِ بیحساب قرار نمیگیرند؛ لجامگسیختگی بدین معناست که مردی در ارتباط طبیعی خود با همسرش، تمام روابط اخلاقی را زیر پا گذارد و خود را ملزم به رعایت آن نداند.»
- سونات کرویتزر
- «انسان نمیتواند بهتنهائی و برای خود زندگی کند، این مرگ است نه زندگی.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۸۹
- «انظباط، برای فاتحان ضروری است.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۸
- «این ادعا که حکومت نماینده مردم است، رؤیایی پوچ و دروغی است باطل.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۳
- «این حرفها تازگیها مد شده است. یک زن بیش از هرچیز باید بترسد و مطیع باشد... منظورم ترسی است که یک زن باید در برابر شوهرش داشته باشد.»
- سونات کرویتزر
- «اینکه آدمها ادعا میکنند که بههنگام خشمگنی از اعمال خود بی خبرند، سخن هجو و بیهودهایست. من همهچیز را میفهمیدم و حتی برای یکلحظه هم هشیاری خود را از دست ندادم.»
- سونات کرویتزر
- «بهتصور او، مردم جاهل و تودههای ناآگاه، مشمئزکننده و منفورند، آنها بهسان گرگهایی هستند که فقط با گوشت میتوان آنها را ساکت کرد.»
- «بههنگام عزیمت و در دقایق حساس زندگی، انسانهائی که توانائی بررسی ِ اعمال ِ خویش را دارند به ارادهای قوی دست مییابند.»
- «تصور این موضوع که سرنوشت بشر میتواند با تدابیر عقلانی، تغییر مسیر یابد و راه صواب را در پیش گیرد، زندگی را بهمعنی واقعی ناممکن میسازد.»
- جنگ و صلح، مؤخره، ۱
- «تنها هدف زندگی، رسیدن بهسعادت و کسب لذت است. رسیدن به لذت و خوشی هدفی است شایسته و درخور ِ حیات. بخشش، صلیب، فداکاری، همه در راستای رسیدن به لذت و خوشحالی قرار گرفتهاند.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۲
- «دوستداشتن، رحمت است؛ مورد محبت واقع شدن، خوشبختی است.»
- دفترهای خاطرات، ۱۹۰۷
- «سعادت را میتوان در اِزای درد و خستگی، ارزان بهدست آورد.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۸۴
- «عشقورزیدن کافیست، آنگاه همهچیز لذتبخش است.»
- دفترهای خاطرات، ۱۹۱۰
- «قدرت از آن ِ خلقی است که کار میکند و اگر تاکنون از قید یوغ اسارت رهایی نیافته، بهدلیل فرورفتن در یک خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) است. بیدارکردن او ضرورتیست بنیادین و مبرم.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۸
- «مالکیت زمین از اهمیت خاصی برخوردار است. چنانچه مقرر گردد که زمین متعلق به هیچکس نباشد مگر آنکس که روی آن کار میکند، آنگاه میتوان آزادی ِ پایدار را تضمین کرد.»
- دفترهای خاطرات، ۱۹۰۱
- «موسیقی، تندنویسی ِ احساسات است.»
- سخنرانی، ۱۲ ژوئن ۱۹۰۵
- «هرآنچه بهژرفنا سقوط کند، تا مرز شفافیت قابل وضوح است.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۹
- «هرجا که محتوا وجود داشته باشد، اشکال نیز خودبهخود آنرا دربر میگیرند.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۶
- «هرگاه به مدرسه قدم میگذارم، با مشاهده چهرههای کثیف و تکیده، موهای ژولیده، و برق چشمان ِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار میشوم و همان حالتی بهمن دست میدهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شدهاست. ای خدای بزرگ! چگونه میتوانم آنها را نجات دهم؟ نمیدانم به کدامین یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را فقط برای تودهها میخواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکینها و لومونوسفهای آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»
- نامه به یکی از خویشاوندان
- «هنگام مطالعه، بهدقت میتوان اندیشید.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۵۷
- «هیچ پدیدهای تحت تأثیر ِ سنتگرایی، بهاندازه قلمرو هنر آسیب پذیر نیست.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۶
- «یک گلولهی برف را نمیتوان به یک لحظه آب کرد. حدّ زمانی ِ معینی هست که هرقدر هم که بر مقدار حرارت بیفزاییم برف تندتر از آن آب نمیشود. به عکس، هر قدر بر مقدار حرارت افزوده شود برف باقیمانده سختتر میشود.»
- جنگ و صلح، جلد۴ ، ص۱۲۳۹ [۱]
- «یکی از نافذترین عوامل در اجرای خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) - بهلحاظ تاثیر ظاهری در روح و روان انسان - آرایش و پیرایش است، انسانها بهدرستی بهاین موضوع پیبردهاند. از این جا است که نقش اونیفورمهای ارتشی و ردای کشیشان آشکار میگردد.»
- دفترهای خاطرات، ۱۸۹۶
- «هنر، کاردستی نیست بلکه انتقال احساسی است که هنرمند تجربه کرده است.»
- هنرچیست؟
- «ورونسکی در آن نگاه کوتاه فرصت یافت سرزندگی سرکوفتهای را که بر چهرهاش جولان میداد و میان دو چشم برّاقش جابجا میشد و آن لبخند ناچیزی را که به لبش انحنا میداد دریابد.»
- آنا کارنینا
- «شگفت آور است که توهم یکسان پنداشتن زیبایی و نیکی تا چه حد نیرومند است.»
- سونات کرویتزر
- «در زندگی وضعی نیست که انسان نتواند به آن خو بگیرد، به ویژه هنگامی که ببیند همه اطرافیانش آن را پذیرفته اند.»
- آنا کارنینا
منسوب
- «اگر مذهب ما را تسلی نمیداد، زندگی رقتانگیزی داشتیم.»
- «تاریخنگاران شبیه افراد ناشنوا هستند [چراکه] مدام به پرسشهایی پاسخ میگویند که هیچکس از آنها نپرسیده است.»
- «هنر، خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند، احساسات هنگامی خوب است که شعور ِ ممیزهٔ نیک و بد، ارزش واقعی آنها را تائید نماید و این شعور در تمام انسانهای یک عصر مشترک است. هنر جهانی یک محک درونی دارد که پا برجا و بیخطا است و آنهم وجدان پاک نام دارد.»
- «هنر، محصول تحریک احساسات و هدف آن نیز انتقال احوال نفسانی و عواطف انسانی است.»
درباره تولستوی
«در طول زندگی ام برای هیچکس به اندازه تالستوی احترامی اینگونه عمیق و شاید اینهمه افراطی قایل نبوده م» آنتوان چخوف نامه مورخ 28 ژانویه 1889
- «آیا آتش این انقلاب روسی از فوران آتشفشان وزوی درون تو شعله ور نشده است؟»
- ولادیمیر استاسوف، ۱۸ سپتامبر ۱۹۰۶ - از دوستان تولستوی
- «آرزو میکنم همانند تولستوی این پدر پیر، بهدرگاه خداوند نیایش کنم.»
- کاترین مانسفیلد - نویسنده نیوزلندی
پیوند بهبیرون
درباره جنگ و صلح
لئو نیکلایویچ تولستوی. جنگ و صلح. ترجمهٔ سروش حبیبی. چاپ چهارم، تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۵، ISBN 964-448-025-2.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |
چرا جنگ و صلح برترین اثر تاریخ ادبیات است؟
این نظری شخصی است ولی بخوانید: جنگ و صلح به لحاظ نحوه ی روایت، شخصیت پردازی،روابط علت و معلولی و از این دسته مسایل که پایه های اصلی یک اثر ادبی هستند یک شاهکار است.این رمان (البته منظور ترجمه فارسی آن وفقط هم ترجمه سروش حبیبی) حدود 1500 صفحه کتاب است که می توان آن را به چند مضمون کلی تحلیل کرد : 1-ارزش تاریخی 2-ارزش انسان شناسانه 3-ارزش فلسفی و فکری 4-ارزش فرهنگ شناسانه 5-ارزش ادبی وشاید موارد دیگر از نظر ارزش تاریخی این رمان ،که در ابتدا 1805 نام داشت تاریخ زنده سالهای اواخر دوره تزاری در روسیه جنگ های گرنادیه سمولنسک (حمله ناپلئون)و مسایل حاشیه ای این دوره می پردازد که تولستوی پیروزمندانه از پس حفظ ارزش تاریخی وقایع آن دوره کمی از فضای واقعی داستان گاهی خارج می شود و حوادث و شخصیت ها را به جای هم با اهداف دراماتیک عوض می کند. خواننده با خواندن این اثر نه تنها با تاریخ دوره ای که داستان در آن روایت می شود بلکه با سیر کلی تاریخ و فرهنگ روسیه آشنا می شود.شخصیت ها ،جنگ ها ،حوادث،و اندیشه تاریخی مردم آن دیار را می توان با خواندن این اثر به خوبی درک نمود. از نظر انسان شناسی و تحلیل شخصیت از دیدگاه پدیدار شناسانه و روان شناسانه با یک اثر کامل چنان روبرو هستیم که گاه خواننده چنان با شخصیت ها همذات پنداری می کند که انگهر در آن زمان زندگی کرده ایم و واقعاً این حوادث را شاهد بوده ایم.هر چند مترجم انگلیسی و فارسی اشکالات علت معلولی روایت در این اثر مانند سن اشخاص و بی تناسبی هایی جزیی یافته اند ولیکن اینها هیچکدام موفقیت درام را از بین نبرده و گاهآ با یکی دوبار خواندن هم متوجه آن نمیشویم. دید عمیق تولستوی به انسان بسیار آگاهانه و خردمندانه بوده که این را میتوان به این دلیل دانست که وی در جامعه ای فئودال که خود جزئ قشر مرفه و سرمایه دار زندگی میکرده است ولی با این وجود شخصیتی معترض و انسان دوستانه نسبت به مردم خود داشت. همه تولستوی را محکوم میکنند که وی فقط به اشراف و اعیان می پرداخت و به زنها با نگاه تحقیر می نگریست ؛هرچند که خود وی نیز در مواردی به این مسایل اذعان داشته ولی زن ها و بطور کلی انسان های جنگ و صلح با دقتی بی نظیر شخصیت پردازی شده اند که می توان در این ظن به اندیشه های تولستوی شک کرد. در نیمه اول کتاب دوم(جلد سوم) این کتاب تولستوی حدود 200 صفحه را به اندیشه فلسفی و تاریخ شناسانه خود نسبت به وقایع آن زمان و همچنین سیر کلی تاریخ از نظر خویش می پردازد و از این طریق آرائ خود را در باره جنگ ،تاریخ ،تفکر ،اندیشه،و روشهای تحلیلی و تاریخ شناسی تبیین میکند .چنانکه وی در همان فصل چنین می نویسد:
و ما که سودای پژوهش نداریم. . . و اینگونه روشهای خود را برای شناخت بهتر تاریخ و روش شناسی صحیح در تاریخ معرفی می کند.
با خواندن این اثر خواننده یک شناخت عالی نسبت به فرهنگ روسیه به دست می آورد.رفتارها،مجالس ،سنت ها ،غذاها،نوشیدنی ها،صحنه شکار روابط همه و همه در این اثر به خوبی تشریح شده چنان که تجسم آنها را برای خواننده بسیار آسان می کند. هیچ خواننده یا نویسنده ای نیست که این اثر را تحسین نکرده باشد یا خواندن آن را توصیه نکندتولستوی استاد فن روایت است که این موضوع نه تنها در این اثر بلکه در همه ی آثار وی به وضوح مشخص است که آن را از الگوهای روایت ادبی کرده است.