گل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱: خط ۱:
[[Image:Flores.gif|300px|thumb|left|«وفاداری مدار از [[بلبل|بلبلان]] چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند» - [[سعدی]]]]
[[پرونده:Flores.gif|300px|thumb|left|«وفاداری مدار از [[بلبل|بلبلان]] چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند» - [[سعدی]]]]


'''[[W:گل|گل]]'''
'''[[W:گل|گل]]'''
خط ۵: خط ۵:
== [[گفتاورد]] ==
== [[گفتاورد]] ==


* «آن‌کس که میل به مال‌اندوزی دارد، باید از [[زنبور]] [[عسل]] سرمشق گیرد. او بدون اینکه گل را پرپر کند به جمع‌آوری عسل می‌پردازد. تو نیز ثروت خویش را بدون نابودی منبع آن، کسب کن! آنگاه اندوخته تو بیش از پیش افزایش خواهد یافت.»
* «آن‌کس که میل به مال‌اندوزی دارد، باید از [[زنبور]] [[عسل]] سرمشق گیرد. او بدون اینکه گل را پرپر کند به جمع‌آوری عسل می‌پردازد. تو نیز ثروت خویش را بدون نابودی منبع آن، کسب کن! آنگاه اندوخته تو بیش از پیش افزایش خواهد یافت.»
** ''[[گوتاما بودا]]''
** ''[[گوتاما بودا]]''


* «آن‌که همیشه شاگرد می‌ماند آموزگار خود را پاداشی به سزا نمی‌دهد. چرا تاج گل‌های مرا از سر نیفکندید؟»
* «آن‌که همیشه شاگرد می‌ماند آموزگار خود را پاداشی به سزا نمی‌دهد. چرا تاج گل‌های مرا از سر نیفکندید؟»
** ''[[فریدریش نیچه]]''
** ''[[فریدریش نیچه]]''


* «اسلحه را با [[بوسه]] و گلوله را با گل نمیتوان نابود کرد.»
* «اسلحه را با [[بوسه]] و گلوله را با گل نمیتوان نابود کرد.»
** ''[[ایزابل آلنده]]''
** ''[[ایزابل آلنده]]''


* «انسان که از زن زاییده می‌شود، قلیل‌الایام و پر از زحمات است. مثل گل می‌روید و بریده می‌شود، و مثل سایه می‌گریزد و نمی‌ماند.»
* «انسان که از زن زاییده می‌شود، قلیل‌الایام و پر از زحمات است. مثل گل می‌روید و بریده می‌شود، و مثل سایه می‌گریزد و نمی‌ماند.»
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، کتاب ایوب - '''۱۴'''، ۱-۲-۳''
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، کتاب ایوب - '''۱۴'''، ۱-۲-۳''


* «به زنان خود به احترام بنگرید، آن ها گل‌های آسمانی را در بستر [[زمین]] می‌کارند و جامهٔ دلپذیر و زیبای [[عشق]] را می‌آرایند و در پردهٔ عفاف، احساسات لطیف را می‌پرورانند.»
* «به زنان خود به احترام بنگرید، آن ها گل‌های آسمانی را در بستر [[زمین]] می‌کارند و جامهٔ دلپذیر و زیبای [[عشق]] را می‌آرایند و در پردهٔ عفاف، احساسات لطیف را می‌پرورانند.»
** ''[[فریدریش شیلر]]''
** ''[[فریدریش شیلر]]''


* «جز با چشم دل نمی‌توان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کرده‌ای!»
* «جز با چشم دل نمی‌توان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کرده‌ای!»
** ''[[شازده کوچولو]]''
** ''[[شازده کوچولو]]''


* «...در آغاز دلدادگی [[بوسه]] چه طبیعی زاده می‌شود! چه فراوان یکی پس از دیگری می‌جوشد! و چه دشوار است شمارش بوسه‌های ساعتی و گل‌های کشتزاری در اردیبهشت.»
* «...در آغاز دلدادگی [[بوسه]] چه طبیعی زاده می‌شود! چه فراوان یکی پس از دیگری می‌جوشد! و چه دشوار است شمارش بوسه‌های ساعتی و گل‌های کشتزاری در اردیبهشت.»
** ''[[در جستجوی زمان از دست رفته]]، [[مارسل پروست]]''
** ''[[در جستجوی زمان از دست رفته]]، [[مارسل پروست]]''


* «[[زنبور]] هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دل‌های ماتم‌زده هراندازه باشند، قلب‌های شاد زیادترند.»
* «[[زنبور]] هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دل‌های ماتم‌زده هراندازه باشند، قلب‌های شاد زیادترند.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''


* «شاید بی‌پایه نباشد اگر بگوییم که وضع خاص طبیعی شهر [[نیشابور]]، [[خیام]] را در ادراک معنایی که در سبزه و گل میدیده، یاری کرده است»
* «شاید بی‌پایه نباشد اگر بگوییم که وضع خاص طبیعی شهر [[نیشابور]]، [[خیام]] را در ادراک معنایی که در سبزه و گل میدیده، یاری کرده است»
** ''[[محمد اسلامی ندوشن]]''
** ''[[محمد اسلامی ندوشن]]''


* «دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ‌کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.»
* «دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ‌کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.»
** ''[[چه گوارا]]''
** ''[[چه گوارا]]''


* «شما می‌توانید گل‌ها را قطع کنید اما از آمدن بهار نمی‌توانید جلوگیری کنید.»
* «شما می‌توانید گل‌ها را قطع کنید اما از آمدن بهار نمی‌توانید جلوگیری کنید.»
** ''[[ملالی جویا]]''
** ''[[ملالی جویا]]''


* «[[شیراز]] شهر بزرگ فارس، شهری است باشکوه و باعظمت که والیان، آنجا منزل می‌کنند و آن‌را وسعتی است تا آنجا که در این شهر خانه‌ای نیست مگر آنکه صاحب‌خانه را بوستانی است دارای همه میوه‌ها و گل‌ها و سبزی‌ها و هرچه در بوستان‌ها می‌باشد.»
* «[[شیراز]] شهر بزرگ فارس، شهری است باشکوه و باعظمت که والیان، آنجا منزل می‌کنند و آن‌را وسعتی است تا آنجا که در این شهر خانه‌ای نیست مگر آنکه صاحب‌خانه را بوستانی است دارای همه میوه‌ها و گل‌ها و سبزی‌ها و هرچه در بوستان‌ها می‌باشد.»
** ''[[کتاب البلدان]]''
** ''[[کتاب البلدان]]''
* «عده‌ای دایم غرغر می‌کنند که گل سرخ خار دارد، من شکر می‌کنم که خارها گل دارند»
* «عده‌ای دایم غرغر می‌کنند که گل سرخ خار دارد، من شکر می‌کنم که خارها گل دارند»
** ''[[آلفونس کار]]''
** ''[[آلفونس کار]]''


* «[[عشق]]، به زیبایی سرخ‌گل‌های وحشی است؛ [[دوستی]]، مانند تیغ‌برگ‌های راج است و در برابر شکوه شکوفه‌های گل سرخ ناچیز. اما کدامین پایدارتر است؟»
* «[[عشق]]، به زیبایی سرخ‌گل‌های وحشی است؛ [[دوستی]]، مانند تیغ‌برگ‌های راج است و در برابر شکوه شکوفه‌های گل سرخ ناچیز. اما کدامین پایدارتر است؟»
** ''[[امیلی برونتی]]''
** ''[[امیلی برونتی]]''


* «گل را میتوان زیر پا لِه کرد، ولی بوی عطر آن در فضا را نمی‌توان کشت.»
* «گل را میتوان زیر پا لِه کرد، ولی بوی عطر آن در فضا را نمی‌توان کشت.»
** ''[[ولتر]]''
** ''[[ولتر]]''
* «گل‌ها، [[لبخند|تبسم]] [[زمین]] هستند.»
* «گل‌ها، [[لبخند|تبسم]] [[زمین]] هستند.»
** ''[[رالف والدو امرسن]]''
** ''[[رالف والدو امرسن]]''


* «گل‌های بهاری، رؤیای زمستان است.»
* «گل‌های بهاری، رؤیای زمستان است.»
** ''[[جبران خلیل جبران]]''
** ''[[جبران خلیل جبران]]''


* «[[موسیقی]]، سرزمینی است که روح من در آن حرکت می‌کند، در آنجا همه‌چیز گل‌های زیبا می‌دهد و هیچ علف ‌هرزه‌ای در آن نمی‌روید، اما کمتر هستند اشخاصی که بفهمند در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.»
* «[[موسیقی]]، سرزمینی است که روح من در آن حرکت می‌کند، در آنجا همه‌چیز گل‌های زیبا می‌دهد و هیچ علف ‌هرزه‌ای در آن نمی‌روید، اما کمتر هستند اشخاصی که بفهمند در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.»
** ''[[لودویگ وان بتهوون]]''
** ''[[لودویگ وان بتهوون]]''


* «بعضی آدم‌ها عین یک گل نایاب هستند، دیگران به جلوه‌شان حسد می‌برند. خیال می‌کنند این گل نایاب تمام نیروی زمین را می‌گیرد.»
* «بعضی آدم‌ها عین یک گل نایاب هستند، دیگران به جلوه‌شان حسد می‌برند. خیال می‌کنند این گل نایاب تمام نیروی زمین را می‌گیرد.»
** ''[[سووشون]]''
** ''[[سووشون]]''


* «[[تاریخ]] یک ملت مانند گلزاری است که مردمان [[هنر|هنرمند]] و حساس، گل‌های زیبای آن می‌باشند.»
* «[[تاریخ]] یک ملت مانند گلزاری است که مردمان [[هنر|هنرمند]] و حساس، گل‌های زیبای آن می‌باشند.»
** ''[[گوستاو لوبن]]''
** ''[[گوستاو لوبن]]''


== [[ضرب‌المثل]] ==
== [[ضرب‌المثل]] ==


* «از یک گل بهار نمی‌شود.»
* «از یک گل بهار نمی‌شود.»


* «چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.»
* «چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.»


* «[[حقیقت]] و گل سرخ هردو خار دارند.» ''[[ضرب‌المثل‌های اسپانیایی|ضرب‌المثل اسپانیایی]]''
* «[[حقیقت]] و گل سرخ هردو خار دارند.» ''[[ضرب‌المثل‌های اسپانیایی|ضرب‌المثل اسپانیایی]]''


* «در زمستان یک جل بهتر از یک دسته گل.»
* «در زمستان یک جل بهتر از یک دسته گل.»


* «دسته‌گل به آب دادن.»
* «دسته‌گل به آب دادن.»


* «[[باران|رگبار]] آوریل، باعث فراوانی گل در ماه مه است» ''[[ضرب‌المثل‌های انگلیسی|ضرب‌المثل انگلیسی]]''
* «[[باران|رگبار]] آوریل، باعث فراوانی گل در ماه مه است» ''[[ضرب‌المثل‌های انگلیسی|ضرب‌المثل انگلیسی]]''


* «گل بود به سبزه نیز آراسته شد.»
* «گل بود به سبزه نیز آراسته شد.»


* «هرکه خواهان گل سرخ است نیش خارش را نیز تحمل می‌کند.» ''[[ضرب‌المثل‌های ترکی|ضرب‌المثل ترکی]]''
* «هرکه خواهان گل سرخ است نیش خارش را نیز تحمل می‌کند.» ''[[ضرب‌المثل‌های ترکی|ضرب‌المثل ترکی]]''


* «هر گلی زدی سر خودت زدی.»
* «هر گلی زدی سر خودت زدی.»


* «هیچ گلستانی تمام انواع گل‌ها را ندارد» ''[[ضرب‌المثل‌های انگلیسی|ضرب‌المثل انگلیسی]]''
* «هیچ گلستانی تمام انواع گل‌ها را ندارد» ''[[ضرب‌المثل‌های انگلیسی|ضرب‌المثل انگلیسی]]''


== گل در شعر فارسی ==
== گل در شعر فارسی ==


* «آتش چو به شعله بركشد سر// چه هيزم خشك و چه گل تر»
* «آتش چو به شعله بركشد سر// چه هيزم خشك و چه گل تر»
** ''[[امیرخسرو دهلوی]]''
** ''[[امیرخسرو دهلوی]]''


* «آفریننده خزان و بهار// نوش با نیش ساخت گل با خار»
* «آفریننده خزان و بهار// نوش با نیش ساخت گل با خار»
** ''[[مکتبی شیرازی]]''
** ''[[مکتبی شیرازی]]''


* «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه گل، [[بلبل]] از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده»
* «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه گل، [[بلبل]] از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده»
** ''[[عارف قزوینی]]''
** ''[[عارف قزوینی]]''


* «[[ابر]] شو تا که چو [[باران]] ریزی// بر گل و خس همه یکسان ریزی»
* «[[ابر]] شو تا که چو [[باران]] ریزی// بر گل و خس همه یکسان ریزی»
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''


* «باد سحری گذر به کویت دارد// زان بوی بنفشه راز مویت دارد// در پیرهن غنچه نمی‌گنجد گل// از شادی آن‌که رنگ رویت دارد»
* «باد سحری گذر به کویت دارد// زان بوی بنفشه راز مویت دارد// در پیرهن غنچه نمی‌گنجد گل// از شادی آن‌که رنگ رویت دارد»
** ''[[رودکی]]''
** ''[[رودکی]]''


* «بدو گفت گوینده کای شهریار// به پالیز گل نیست بی‌رنج خار»
* «بدو گفت گوینده کای شهریار// به پالیز گل نیست بی‌رنج خار»
** ''[[فردوسی]]''
** ''[[فردوسی]]''


* «بی‌خار گل نباشد و بی‌نیش، نوش هم// تدبیر چیست؟ وضع جهان این‌چنین فتاد»
* «بی‌خار گل نباشد و بی‌نیش، نوش هم// تدبیر چیست؟ وضع جهان این‌چنین فتاد»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «جور دشمن چه‌كند گر نكشد طالب [[دوستی|دوست]]// گنج و [[مار]] و گل و خار و غم و شادی به هم‌اند»
* «جور دشمن چه‌كند گر نكشد طالب [[دوستی|دوست]]// گنج و [[مار]] و گل و خار و غم و شادی به هم‌اند»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «جور گل [[بلبل]] کشید و برگ گل را باد برد// بیستون را [[عشق]] کند و شهرتش فرهاد برد»
* «جور گل [[بلبل]] کشید و برگ گل را باد برد// بیستون را [[عشق]] کند و شهرتش فرهاد برد»
** ''[[ناشناس]]''
** ''[[ناشناس]]''


* «چنان چون بگویند اندر [[ضرب‌المثل|مثل‌ها]]// که پهلوی هر گل نهادست خاری»
* «چنان چون بگویند اندر [[ضرب‌المثل|مثل‌ها]]// که پهلوی هر گل نهادست خاری»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
** ''[[فرخی سیستانی]]''


* «چو غنچه خون جگر می‌خور از درون لیکن// به چشم خلق چو گل، تازه‌روی و [[خنده|خندان]] باش»
* «چو غنچه خون جگر می‌خور از درون لیکن// به چشم خلق چو گل، تازه‌روی و [[خنده|خندان]] باش»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
** ''[[ادیب پیشاوری]]''


* «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین»
* «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


* «حافظ! از باد خزان در چمن دهر مرنج// فکر معقول بفرما، گل بی‌خار کجاست؟»
* «حافظ! از باد خزان در چمن دهر مرنج// فکر معقول بفرما، گل بی‌خار کجاست؟»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «خار و گل در همند و ظلمت و نور// [[عسل]] و شهد و نشتر و [[زنبور]]»
* «خار و گل در همند و ظلمت و نور// [[عسل]] و شهد و نشتر و [[زنبور]]»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «خاک [[شیراز]] همیشه گل خوش بوی دهد// لاجرم [[بلبل]] خوشگوی دگربار آمد»
* «خاک [[شیراز]] همیشه گل خوش بوی دهد// لاجرم [[بلبل]] خوشگوی دگربار آمد»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «خیز خواجو که گل از غنچه برون می‌آید// [[بلبل]]ی چون تو کنون حیف بود در قفسی»
* «خیز خواجو که گل از غنچه برون می‌آید// [[بلبل]]ی چون تو کنون حیف بود در قفسی»
** ''[[خواجوی کرمانی]]''
** ''[[خواجوی کرمانی]]''


* «در خواب بدم، مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// [[کار]]ی چه‌کنی که با اجل باشد جفت// [[شراب|می]] خور که به زیر خاک می‌باید خفت»
* «در خواب بدم، مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// [[کار]]ی چه‌کنی که با اجل باشد جفت// [[شراب|می]] خور که به زیر خاک می‌باید خفت»
** ''[[خیام]]''
** ''[[خیام]]''


* «در سرزمین [[شعر]] و گل و [[بلبل]]// موهبتست زیستن، آن‌هم// وقتی که واقعیت موجودبودن تو پس از سال‌های سال پذیرفته می‌شود»
* «در سرزمین [[شعر]] و گل و [[بلبل]]// موهبتست زیستن، آن‌هم// وقتی که واقعیت موجودبودن تو پس از سال‌های سال پذیرفته می‌شود»
** ''[[فروغ فرخزاد]]''
** ''[[فروغ فرخزاد]]''


* «در وفا چون گل و گه وعده// همه را صدزبانی سوسن»
* «در وفا چون گل و گه وعده// همه را صدزبانی سوسن»
** ''[[جمال‌الدین عبدالرزاق]]''
** ''[[جمال‌الدین عبدالرزاق]]''


* «دریغ از [[اصفهان]] و از صفای او// که بوی مشک میدهد هوای او// هواش غم زداید از دل حزین// خوشا خوشا هوای غم‌زدای او// ز کعبه فرهی بود حجاز را// عراق راست فره از فضای او// ز مردمان شهرهای روم و چین// به‌اند مردمان روستای او// گل و گیای خلد را بود بَدل// به ماه فرودین گل و گیای او// به گاه گشت گل‌بتان سروقد// چمان چمان به زیر سروهای او»
* «دریغ از [[اصفهان]] و از صفای او// که بوی مشک میدهد هوای او// هواش غم زداید از دل حزین// خوشا خوشا هوای غم‌زدای او// ز کعبه فرهی بود حجاز را// عراق راست فره از فضای او// ز مردمان شهرهای روم و چین// به‌اند مردمان روستای او// گل و گیای خلد را بود بَدل// به ماه فرودین گل و گیای او// به گاه گشت گل‌بتان سروقد// چمان چمان به زیر سروهای او»
** ''[[سروش اصفهانی]]''
** ''[[سروش اصفهانی]]''


* «زتند باد حوادث نمی‌توان دیدن// در این چمن که گلی بوده است یا سمنی// از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت// عجب که برگ گلی ماند و رنگ نسترنی»
* «زتند باد حوادث نمی‌توان دیدن// در این چمن که گلی بوده است یا سمنی// از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت// عجب که برگ گلی ماند و رنگ نسترنی»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «[[عشق]] را با هر دلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر گل شبنم و در قعر [[دریا]] گوهر است»
* «[[عشق]] را با هر دلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر گل شبنم و در قعر [[دریا]] گوهر است»
** ''[[صائب تبریزی]]''
** ''[[صائب تبریزی]]''


* «[[دانش|علم]] اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گل گردد خوشبو، چو به گل شد همبر»
* «[[دانش|علم]] اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گل گردد خوشبو، چو به گل شد همبر»
** ''[[ایرج‌میرزا]]''
** ''[[ایرج‌میرزا]]''


* «گل ز کجی، خار در آغوش یافت// نی‌شکر از راستی آن نوش یافت»
* «گل ز کجی، خار در آغوش یافت// نی‌شکر از راستی آن نوش یافت»
** ''[[نظامی]]''
** ''[[نظامی]]''


* «گلی که تربیت از دست باغبان نگرفت// اگر به چشمه خورشید سر زند خودروست»
* «گلی که تربیت از دست باغبان نگرفت// اگر به چشمه خورشید سر زند خودروست»
** ''[[ناشناس]]''
** ''[[ناشناس]]''


* «گنج بی‌رنج ندیده است کسی// گل بی‌خار نچیده است کسی»
* «گنج بی‌رنج ندیده است کسی// گل بی‌خار نچیده است کسی»
** [[عبدالرحمن جامی]]
** [[عبدالرحمن جامی]]


* «گنج [[مار|بی‌مار]] و گل بی‌خار نیست// شادی بی‌غم در این بازار نیست»
* «گنج [[مار|بی‌مار]] و گل بی‌خار نیست// شادی بی‌غم در این بازار نیست»
** ''[[مولوی]]''
** ''[[مولوی]]''


* «گوش تواند که همه عمر وی// نشنود آواز دف و چنگ و نی// دیده شکیبد زتماشای باغ// بی‌گل و نسرین به سر آرد دماغ// ور نبود بالش آکنده‌پر// خواب توان کرد خزَف زیر سر// ور نبود دلبر هم‌خوابه پیش// دست توان کرد در آغوش خویش// این شکم [[هنر|بی‌هنر]] پیچ پیچ// صبر ندارد که بسازد به هیچ»
* «گوش تواند که همه عمر وی// نشنود آواز دف و چنگ و نی// دیده شکیبد زتماشای باغ// بی‌گل و نسرین به سر آرد دماغ// ور نبود بالش آکنده‌پر// خواب توان کرد خزَف زیر سر// ور نبود دلبر هم‌خوابه پیش// دست توان کرد در آغوش خویش// این شکم [[هنر|بی‌هنر]] پیچ پیچ// صبر ندارد که بسازد به هیچ»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «گویند مرا چو زاد [[مادر]]// پستان به دهان گرفتن آموخت// شب‌ها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// [[لبخند]] نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت»
* «گویند مرا چو زاد [[مادر]]// پستان به دهان گرفتن آموخت// شب‌ها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// [[لبخند]] نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت»
** ''[[ایرج‌میرزا]]''
** ''[[ایرج‌میرزا]]''


* «لیک از یک‌نفر چه‌[[کار]] آید// از یکی گل کجا بهار آید»
* «لیک از یک‌نفر چه‌[[کار]] آید// از یکی گل کجا بهار آید»
** [[شهریار]]
** [[شهریار]]


* «من نمی‌دانم که چرا در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست// گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟// چشم‌ها را باید شست// جور دیگر باید دید»
* «من نمی‌دانم که چرا در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست// گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟// چشم‌ها را باید شست// جور دیگر باید دید»
** ''[[سهراب سپهری]]''
** ''[[سهراب سپهری]]''


* «وصالی بی‌فراقی قسم کس نیست// که گل بی‌خار و شکر بی [[مگس]] نیست»
* «وصالی بی‌فراقی قسم کس نیست// که گل بی‌خار و شکر بی [[مگس]] نیست»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
** ''[[عطار نیشابوری]]''


* «وفاداری مدار از [[بلبل]]ان چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند»
* «وفاداری مدار از [[بلبل]]ان چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «هرکسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است// گل بی‌خار جهان، مردم صاحب‌‌[[هنر|هنرند]]»
* «هرکسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است// گل بی‌خار جهان، مردم صاحب‌‌[[هنر|هنرند]]»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «هرگلی، علت و عیبی دارد// گل بی‌علت و بی‌عیب خداست»
* «هرگلی، علت و عیبی دارد// گل بی‌علت و بی‌عیب خداست»
** ''[[پروین اعتصامی]]''
** ''[[پروین اعتصامی]]''


* «هر بامداد که باغبان گل سوی برزن آورد// [[شیراز]] را دوباره به یاد من آورد»
* «هر بامداد که باغبان گل سوی برزن آورد// [[شیراز]] را دوباره به یاد من آورد»
** ''[[لطفعلی صورتگر]]''
** ''[[لطفعلی صورتگر]]''


* «هنگام [[شراب|می]] و فصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
* «هنگام [[شراب|می]] و فصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
** ''[[عارف قزوینی]]''
** ''[[عارف قزوینی]]''


* «یک‌دسته گل دماغ پرور// از خرمن صد گیاه بهتر»
* «یک‌دسته گل دماغ پرور// از خرمن صد گیاه بهتر»
** ''[[نظامی]]''
** ''[[نظامی]]''


* «یکی گل در این نغزگلزار نیست// که چیننده را زآن دوصد خار نیست»
* «یکی گل در این نغزگلزار نیست// که چیننده را زآن دوصد خار نیست»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
** ''[[ادیب پیشاوری]]''


خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:
{{ویکی‌پدیا با عنوان|گل گیاه}}
{{ویکی‌پدیا با عنوان|گل گیاه}}


{{ناتمام}}
{{ناتمام}}


[[رده:موضوع‌ها|گل]]
[[رده:موضوع‌ها|گل]]


[[de:Blume]]
[[de:Blume]]
[[ja:花]]
[[ja:花]]
[[lt:Gėlės]]
[[lt:Gėlės]]

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۳۴

«وفاداری مدار از بلبلان چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند» - سعدی

گل

گفتاورد

  • «آن‌کس که میل به مال‌اندوزی دارد، باید از زنبور عسل سرمشق گیرد. او بدون اینکه گل را پرپر کند به جمع‌آوری عسل می‌پردازد. تو نیز ثروت خویش را بدون نابودی منبع آن، کسب کن! آنگاه اندوخته تو بیش از پیش افزایش خواهد یافت.»
  • «آن‌که همیشه شاگرد می‌ماند آموزگار خود را پاداشی به سزا نمی‌دهد. چرا تاج گل‌های مرا از سر نیفکندید؟»
  • «انسان که از زن زاییده می‌شود، قلیل‌الایام و پر از زحمات است. مثل گل می‌روید و بریده می‌شود، و مثل سایه می‌گریزد و نمی‌ماند.»
  • «به زنان خود به احترام بنگرید، آن ها گل‌های آسمانی را در بستر زمین می‌کارند و جامهٔ دلپذیر و زیبای عشق را می‌آرایند و در پردهٔ عفاف، احساسات لطیف را می‌پرورانند.»
  • «جز با چشم دل نمی‌توان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کرده‌ای!»
  • «زنبور هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دل‌های ماتم‌زده هراندازه باشند، قلب‌های شاد زیادترند.»
  • «دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ‌کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.»
  • «شما می‌توانید گل‌ها را قطع کنید اما از آمدن بهار نمی‌توانید جلوگیری کنید.»
  • «شیراز شهر بزرگ فارس، شهری است باشکوه و باعظمت که والیان، آنجا منزل می‌کنند و آن‌را وسعتی است تا آنجا که در این شهر خانه‌ای نیست مگر آنکه صاحب‌خانه را بوستانی است دارای همه میوه‌ها و گل‌ها و سبزی‌ها و هرچه در بوستان‌ها می‌باشد.»
  • «عده‌ای دایم غرغر می‌کنند که گل سرخ خار دارد، من شکر می‌کنم که خارها گل دارند»
  • «عشق، به زیبایی سرخ‌گل‌های وحشی است؛ دوستی، مانند تیغ‌برگ‌های راج است و در برابر شکوه شکوفه‌های گل سرخ ناچیز. اما کدامین پایدارتر است؟»
  • «گل را میتوان زیر پا لِه کرد، ولی بوی عطر آن در فضا را نمی‌توان کشت.»
  • «موسیقی، سرزمینی است که روح من در آن حرکت می‌کند، در آنجا همه‌چیز گل‌های زیبا می‌دهد و هیچ علف ‌هرزه‌ای در آن نمی‌روید، اما کمتر هستند اشخاصی که بفهمند در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.»
  • «بعضی آدم‌ها عین یک گل نایاب هستند، دیگران به جلوه‌شان حسد می‌برند. خیال می‌کنند این گل نایاب تمام نیروی زمین را می‌گیرد.»

ضرب‌المثل

  • «از یک گل بهار نمی‌شود.»
  • «چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.»
  • «در زمستان یک جل بهتر از یک دسته گل.»
  • «دسته‌گل به آب دادن.»
  • «گل بود به سبزه نیز آراسته شد.»
  • «هر گلی زدی سر خودت زدی.»

گل در شعر فارسی

  • «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده»
  • «باد سحری گذر به کویت دارد// زان بوی بنفشه راز مویت دارد// در پیرهن غنچه نمی‌گنجد گل// از شادی آن‌که رنگ رویت دارد»
  • «بدو گفت گوینده کای شهریار// به پالیز گل نیست بی‌رنج خار»
  • «بی‌خار گل نباشد و بی‌نیش، نوش هم// تدبیر چیست؟ وضع جهان این‌چنین فتاد»
  • «جور دشمن چه‌كند گر نكشد طالب دوست// گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم‌اند»
  • «جور گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد// بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد»
  • «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین»
  • «حافظ! از باد خزان در چمن دهر مرنج// فکر معقول بفرما، گل بی‌خار کجاست؟»
  • «در خواب بدم، مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// کاری چه‌کنی که با اجل باشد جفت// می خور که به زیر خاک می‌باید خفت»
  • «در سرزمین شعر و گل و بلبل// موهبتست زیستن، آن‌هم// وقتی که واقعیت موجودبودن تو پس از سال‌های سال پذیرفته می‌شود»
  • «دریغ از اصفهان و از صفای او// که بوی مشک میدهد هوای او// هواش غم زداید از دل حزین// خوشا خوشا هوای غم‌زدای او// ز کعبه فرهی بود حجاز را// عراق راست فره از فضای او// ز مردمان شهرهای روم و چین// به‌اند مردمان روستای او// گل و گیای خلد را بود بَدل// به ماه فرودین گل و گیای او// به گاه گشت گل‌بتان سروقد// چمان چمان به زیر سروهای او»
  • «زتند باد حوادث نمی‌توان دیدن// در این چمن که گلی بوده است یا سمنی// از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت// عجب که برگ گلی ماند و رنگ نسترنی»
  • «علم اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گل گردد خوشبو، چو به گل شد همبر»
  • «گل ز کجی، خار در آغوش یافت// نی‌شکر از راستی آن نوش یافت»
  • «گلی که تربیت از دست باغبان نگرفت// اگر به چشمه خورشید سر زند خودروست»
  • «گنج بی‌مار و گل بی‌خار نیست// شادی بی‌غم در این بازار نیست»
  • «گوش تواند که همه عمر وی// نشنود آواز دف و چنگ و نی// دیده شکیبد زتماشای باغ// بی‌گل و نسرین به سر آرد دماغ// ور نبود بالش آکنده‌پر// خواب توان کرد خزَف زیر سر// ور نبود دلبر هم‌خوابه پیش// دست توان کرد در آغوش خویش// این شکم بی‌هنر پیچ پیچ// صبر ندارد که بسازد به هیچ»
  • «گویند مرا چو زاد مادر// پستان به دهان گرفتن آموخت// شب‌ها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// لبخند نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت»
  • «لیک از یک‌نفر چه‌کار آید// از یکی گل کجا بهار آید»
  • «من نمی‌دانم که چرا در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست// گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟// چشم‌ها را باید شست// جور دیگر باید دید»
  • «وفاداری مدار از بلبلان چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند»
  • «هرکسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است// گل بی‌خار جهان، مردم صاحب‌‌هنرند»
  • «هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از زاغ و زغن شد// از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
  • «یک‌دسته گل دماغ پرور// از خرمن صد گیاه بهتر»
  • «یکی گل در این نغزگلزار نیست// که چیننده را زآن دوصد خار نیست»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
گل
دارد.