ماهی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[ |
[[پرونده:Georgia Aquarium - Giant Grouper.jpg|thumb|«ماهی بزرگ ماهی کوچک را میخورد.»]] |
||
'''[[W:ماهی|ماهی]]''' |
'''[[W:ماهی|ماهی]]''' |
||
== [[گفتاورد]] == |
== [[گفتاورد]] == |
||
* |
* «آری، برای شنا کردن در جهت مخالف جریان رود، قدرت و جرأت لازم است، هر ماهی مردهای میتواند همسو با جریان آب حرکت کند.» |
||
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
** ''[[ساموئل اسمایلز]]'' |
||
* |
* «احتمال وقوع هر اتفاقی در همهجا وجود دارد. تو قلاب را بیفکن؛ ماهی در همان نقطهای که فکرش را نمیکنی، موج میزند.» |
||
** ''[[اوید]]'' |
** ''[[اوید]]'' |
||
* |
* «اگر برکهای را برای صید ماهی خشک کنی بدون شک تعدادی نصیبت خواهد شد، اما سال بعد ماهی ای در آن وجود نخواهد داشت.» |
||
** ''[[لو بو وی]]'' |
** ''[[لو بو وی]]'' |
||
* |
* «انسان بدون خدا مانند ماهی بدون دوچرخه است.» |
||
** ''[[دیوارنوشته]]'' |
** ''[[دیوارنوشته]]'' |
||
* |
* «به مارماهی مانی، نه این تمام و نه آن// منافقی چهکنی؟ [[مار]] باش یا ماهی» |
||
** ''[[کلیله و دمنه]]'' |
** ''[[کلیله و دمنه]]'' |
||
* |
* «ما آموختیم تا همچون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما [[هنر]] سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.» |
||
** ''[[مارتین لوتر کینگ جونیور]]'' |
** ''[[مارتین لوتر کینگ جونیور]]'' |
||
* |
* «ماهی بزرگی که کشتی را میبلعد در خشکی [[مورچه|مورچهای]] را حریف نیست.» |
||
** ''[[لو بو وی]]'' |
** ''[[لو بو وی]]'' |
||
== [[ضربالمثل]] == |
== [[ضربالمثل]] == |
||
* |
* «از آب گلآلود ماهی گرفتن.» |
||
* |
* «اگر میخواهی ماهی فراوانی بگیری، به [[دریا]] برو.» [[ضربالمثلهای ایتالیایی|ضربالمثل ایتالیایی]] |
||
* |
* «بهتر گیرند صید ز آب گلآلود.» |
||
* |
* «در حوضی که ماهی نیست، [[قورباغه]] سپهسالار است.» |
||
* |
* «سر ماهی بودن بهتر از دم [[گاو]] بودن است.» ''[[ضربالمثلهای ایتالیایی|ضربالمثل ایتالیایی]]'' |
||
* |
* «مثل ماهی از آب بیرونافتاده.» |
||
* |
* «ماهی از سر میگندد» |
||
* |
* «ماهی بزرگ ماهی کوچک را میخورد.» |
||
* |
* «ماهی را در آب مفروش.» |
||
* |
* «ماهی را نمیخواهی دمش را بگیر.» |
||
* |
* «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است.» |
||
* |
* «ماهی‚ ماهی را خورَد، ماهیخوار هردو را.» |
||
* |
* «ماهی و ماست! عزرائیل میگوید باز تقصیر ماست؟» |
||
* |
* «مثل ماهی بر خشکی.» |
||
* |
* «مثل ماهی بر تابه.» |
||
* |
* «مثل ماهی بیآب.» |
||
* |
* «مثل ماهی در شست.» |
||
== ماهی در شعر فارسی == |
== ماهی در شعر فارسی == |
||
* |
* «از آن چون ماهیام بر تابه و چون ماه در نقصان// که همچون روی تو از ماه تا ماهی نمیدانم» |
||
** ''[[رضیالدین نیشابوری]]'' |
** ''[[رضیالدین نیشابوری]]'' |
||
* |
* «با [[مرغابی|بط]] می گفت ماهیی در تب و تاب// باشد كه به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چو من قدید گشتم تو كباب// دنیا پس [[مرگ]] ما چه [[دریا]] چه سراب» |
||
** ''[[پندار رازی]]'' |
** ''[[پندار رازی]]'' |
||
* |
* «بدو گفت موبد که نیکو نگر// براندیش و ماهی به خشکی مبر» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* |
* «بر جگر آبم نماند از دلنواز// همچو ماهی ماندهام بر خشک باز» |
||
** ''[[عطار نیشابوری]]'' |
** ''[[عطار نیشابوری]]'' |
||
* |
* «بر غمم گفتی صبوری کن بلی شاید کنم// هيچجایی صبر اگر بیآبماهی میکند» |
||
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]'' |
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]'' |
||
* |
* «بمانده ماهی از رفتن به ناکام// تو گفتی ماهییست افتاده در دام» |
||
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
||
* |
* «به آب و آتش گستاخ در رود‚ گویی// سمندر است در آتش‚ در آب ماهی وال» |
||
** ''[[امیر معزی]]'' |
** ''[[امیر معزی]]'' |
||
* |
* «پس کلوخ خشک در جو کی بود// ماهیی با آب، عاصی کی شود» |
||
** ''[[مولوی]]'' |
** ''[[مولوی]]'' |
||
* |
* «جز که تو زنده به مرده به جهان کس نفروخت// [[مار]] و افعی بخریدی بدل ماهی شیم» |
||
** ''[[ناصرخسرو]]'' |
** ''[[ناصرخسرو]]'' |
||
* |
* «چو [[فیل|پیلان]] به زور و چو مرغان به پر// چو ماهی به [[دریا]] چو [[آهو]] به بر» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* |
* «دام هر بار ماهی آوردی// ماهی اين بار رفت و دام ببرد» |
||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* |
* «دست فگار نرسد زی نگار چین// ماهی به تابه صید مکن در شکار گیر» |
||
** ''[[سنایی]]'' |
** ''[[سنایی]]'' |
||
* |
* «دل ز بیم آن که بر تو باد سردی بگذرد// روز و شب چونان که ماهی را براندازی ز آب» |
||
** ''[[انوری]]'' |
** ''[[انوری]]'' |
||
* |
* «دلش بی ویس با فرمان شاهی// به سختی بود چون بیآبماهی» |
||
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
||
* |
* «ز آب خُرد، ماهی خُرد خیزد// [[نهنگ]] آن به که با [[دریا]] ستیزد» |
||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* |
* «زماهیی که در او خار نیست اين گله چیست// بلی ز ماهی پرخار دیدهاند ضرر» |
||
** ''[[مسعود سعد سلمان]]'' |
** ''[[مسعود سعد سلمان]]'' |
||
* |
* «شورش من چو ماهی تابه// زین دو [[مار]] [[نهنگ|نهنگسان]] برخاست» |
||
** ''[[خاقانی]]'' |
** ''[[خاقانی]]'' |
||
* |
* «شهنشاهش به بالین زار و گریان// بسان ماهیی بر تاوه بریان» |
||
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
||
* |
* «عاشق چو برون فتاد از [[عشق]] بسوخت// یا در آب است یا در آتش ماهی» |
||
** ''[[واعظ قزوینی]]'' |
** ''[[واعظ قزوینی]]'' |
||
* |
* «عقل اول راند بر عقل دوم// ماهی از سر گنده گردد، نی زدم» |
||
** ''[[مولوی]]'' |
** ''[[مولوی]]'' |
||
* |
* «گر حرز مدح او را بر خط [[دریا|بحر]] خوانند// ماهی بیزبان را بخشد زبان قاری» |
||
** ''[[سیف اسفرنگ]]'' |
** ''[[سیف اسفرنگ]]'' |
||
* |
* «گیرد از امن در حوالی تو// مرغ و ماهی چو در حرم احرام» |
||
** ''[[انوری ابیوردی]]'' |
** ''[[انوری ابیوردی]]'' |
||
* |
* «ماهی تو به دیدار و منم از غم تو زار// چون ماهی در خشک و چو در ماهی ذوالنون» |
||
** ''[[امیر معزی]]'' |
** ''[[امیر معزی]]'' |
||
* |
* «مبر آبم اگر گشتم چو ماهی صید این [[دریا]]// که صد چون من به دام آرد کسی کو میکشد شستم» |
||
** ''[[خواجوی کرمانی]]'' |
** ''[[خواجوی کرمانی]]'' |
||
* |
* «مرغ دل چون واقف اسرار گشت// میتپد از شوق چون ماهی زشست» |
||
** ''[[عطار نیشابوری]]'' |
** ''[[عطار نیشابوری]]'' |
||
* |
* «معروف شده مخالف تو// همچون ماهی به بیزبانی» |
||
** ''[[سیف اسفرنگ]]'' |
** ''[[سیف اسفرنگ]]'' |
||
* |
* «میتپم چون ماهی و دانی چرا// زآنکه در [[دریا]] به شست افتادهام» |
||
** ''[[عطار نیشابوری]]'' |
** ''[[عطار نیشابوری]]'' |
||
* |
* «نیست پروا تلخكامان را ز تلخیهای [[عشق]]// آب [[دريا]] در مذاق ماهی دريا خوش است» |
||
** ''[[صائب تبریزی]]'' |
** ''[[صائب تبریزی]]'' |
||
* |
* «هفت اندام ماهی از سیم است// هفت عضو صدف ز سنگ چراست» |
||
** ''[[خاقانی]]'' |
** ''[[خاقانی]]'' |
||
* |
* «یکی را همی تاج شاهی دهد// یکی را به [[دریا]] به ماهی دهد» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
||
[[رده:حیوانات|ماهی]] |
[[رده:حیوانات|ماهی]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۶
گفتاورد
- «آری، برای شنا کردن در جهت مخالف جریان رود، قدرت و جرأت لازم است، هر ماهی مردهای میتواند همسو با جریان آب حرکت کند.»
- «احتمال وقوع هر اتفاقی در همهجا وجود دارد. تو قلاب را بیفکن؛ ماهی در همان نقطهای که فکرش را نمیکنی، موج میزند.»
- «اگر برکهای را برای صید ماهی خشک کنی بدون شک تعدادی نصیبت خواهد شد، اما سال بعد ماهی ای در آن وجود نخواهد داشت.»
- «انسان بدون خدا مانند ماهی بدون دوچرخه است.»
- «به مارماهی مانی، نه این تمام و نه آن// منافقی چهکنی؟ مار باش یا ماهی»
- «ما آموختیم تا همچون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما هنر سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.»
ضربالمثل
- «از آب گلآلود ماهی گرفتن.»
- «اگر میخواهی ماهی فراوانی بگیری، به دریا برو.» ضربالمثل ایتالیایی
- «بهتر گیرند صید ز آب گلآلود.»
- «در حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالار است.»
- «سر ماهی بودن بهتر از دم گاو بودن است.» ضربالمثل ایتالیایی
- «مثل ماهی از آب بیرونافتاده.»
- «ماهی از سر میگندد»
- «ماهی بزرگ ماهی کوچک را میخورد.»
- «ماهی را در آب مفروش.»
- «ماهی را نمیخواهی دمش را بگیر.»
- «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است.»
- «ماهی‚ ماهی را خورَد، ماهیخوار هردو را.»
- «ماهی و ماست! عزرائیل میگوید باز تقصیر ماست؟»
- «مثل ماهی بر خشکی.»
- «مثل ماهی بر تابه.»
- «مثل ماهی بیآب.»
- «مثل ماهی در شست.»
ماهی در شعر فارسی
- «از آن چون ماهیام بر تابه و چون ماه در نقصان// که همچون روی تو از ماه تا ماهی نمیدانم»
- «با بط می گفت ماهیی در تب و تاب// باشد كه به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چو من قدید گشتم تو كباب// دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب»
- «بدو گفت موبد که نیکو نگر// براندیش و ماهی به خشکی مبر»
- «بر جگر آبم نماند از دلنواز// همچو ماهی ماندهام بر خشک باز»
- «بر غمم گفتی صبوری کن بلی شاید کنم// هيچجایی صبر اگر بیآبماهی میکند»
- «بمانده ماهی از رفتن به ناکام// تو گفتی ماهییست افتاده در دام»
- «به آب و آتش گستاخ در رود‚ گویی// سمندر است در آتش‚ در آب ماهی وال»
- «پس کلوخ خشک در جو کی بود// ماهیی با آب، عاصی کی شود»
- «دام هر بار ماهی آوردی// ماهی اين بار رفت و دام ببرد»
- «دست فگار نرسد زی نگار چین// ماهی به تابه صید مکن در شکار گیر»
- «دل ز بیم آن که بر تو باد سردی بگذرد// روز و شب چونان که ماهی را براندازی ز آب»
- «دلش بی ویس با فرمان شاهی// به سختی بود چون بیآبماهی»
- «زماهیی که در او خار نیست اين گله چیست// بلی ز ماهی پرخار دیدهاند ضرر»
- «شهنشاهش به بالین زار و گریان// بسان ماهیی بر تاوه بریان»
- «عاشق چو برون فتاد از عشق بسوخت// یا در آب است یا در آتش ماهی»
- «عقل اول راند بر عقل دوم// ماهی از سر گنده گردد، نی زدم»
- «گر حرز مدح او را بر خط بحر خوانند// ماهی بیزبان را بخشد زبان قاری»
- «گیرد از امن در حوالی تو// مرغ و ماهی چو در حرم احرام»
- «ماهی تو به دیدار و منم از غم تو زار// چون ماهی در خشک و چو در ماهی ذوالنون»
- «مبر آبم اگر گشتم چو ماهی صید این دریا// که صد چون من به دام آرد کسی کو میکشد شستم»
- «مرغ دل چون واقف اسرار گشت// میتپد از شوق چون ماهی زشست»
- «معروف شده مخالف تو// همچون ماهی به بیزبانی»
- «میتپم چون ماهی و دانی چرا// زآنکه در دریا به شست افتادهام»
- «هفت اندام ماهی از سیم است// هفت عضو صدف ز سنگ چراست»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |