ماتریکس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Dayborn (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Dayborn (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۸: خط ۵۸:
'''نیو:''' قصد داری چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می توانم از گلوله ها جاخالی بدهم؟
'''نیو:''' قصد داری چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می توانم از گلوله ها جاخالی بدهم؟


'''مورفیوس:''' نه. من قصد دارم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار نداری(جا خالی دادن).
'''مورفیوس:''' نه. من قصد دارم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار(جا خالی دادن) نداری.


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۰۷

این نوشتار یا بخش نیازمند ویکی‌سازی است.
لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوه‌نامه آن را ویکی‌سازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.

ماتریکس فیلمی به گارگردانی اندی واچوفسکی و لری واچوفسکی.

مورفیوس

مورفیوس: متاسفانه، به هیچکس نمیشه گفت ماتریکس چیه، خودت باید اون رو ببینی!

مورفیوس: اونها کشتزارگاه هستن نیو. کشتزارگاه‌هایی بی نهایت. جایی که نوع بشر دیگر به دنیا نمی‌آید. ما کاشته می‌شویم.

مورفیوس:' به دنیای واقعی خوش آمدی.

ترینیتی

ترینیتی: من می‌دونم چرا اینجا هستی نیو، می‌دونم چیکار می‌کردی ... چرا به سختی میتونی بخوابی، چرا تنها زندگی میکنی، و چرا هر شب پشت کامپیوترت میشینی. داری دنبالش میگردی. می‌دونم چون خودم هم زمانی دنبالش بودم. و وقتی منو پیدا کرد بهم گفت واقعاً دنبال اون نبودم. دنبال یک جواب بودم. این سواله که ما رو به حرکت در میاره. این سواله که تو رو به اینجا کشونده. تو سوال رو میدونی، همونجور که من میدونستم.

ترینیتی:خرگوش سفید را دنبال کن.

نیو

نیو: همیشه امید هست!

نیو: قاشقی وجود ندارد.

نیو: اسم من نیو هست.


مامور اسمیت

مامور اسمیت: تو درواقع در تمامی جرم‌های کامپیوتری که ما برای آنها قوانینی داریم٬ گناهکار شناخته می‌شوی.

مامور اسمیت: می شنوی آقای اندرسون؟ آن صدای اجتناب ناپذیری است. این صدای مرگ توست. خداحافظ آقای اندرسون.

سایرین

مرووینجین : اختیار یک توهم است، که بین اشخاص باقدرت و بی‌قدرت ایجاد می‌شود.


آرشیتکت: در سمت راست به منبع راه دارد و نجات زایان. در سمت چپ به ماتریکس راه دارد و به آن (ترینیتی) و به پایان گونه‌های شما(بشر).


تنک: باورت نمیشه، ولی تو در کوهستان هستی.

دیالوگ

پسرک یوگی: تلاش نکن که قاشق را خم کنی، این غیر ممکن است. در عوض سعی کن که حقیقت را درک کنی.

نیو: کدام حقیقت؟

پسرک یوگی : قاشق وجود ندارد.

نیو: قاشق وجود ندارد؟

پسرک یوگی: آنوقت متوجه می شوی که این قاشق نیست که خم می شود، این تویی که خم می شوی.


نیو: ماتریکس چیه؟

ترینیتی: جواب اون بیرونه نیو، و داره دنبالت میگرده. و اگر بخوای تو رو پیدا می‌کنه.


نیو: قصد داری چه چیزی به من بگویی؟ اینکه می توانم از گلوله ها جاخالی بدهم؟

مورفیوس: نه. من قصد دارم به تو بگویم که هنگامی که آماده باشی، نیازی به این کار(جا خالی دادن) نداری.

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
ماتریکس
دارد.