شراب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Farzaaaad2000 (بحث | مشارکت‌ها)
Mardetanha (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:




'''[[W:شراب|شراب]]'''، می و باده هم گویند.
'''[[W:شراب|شراب]]'''، می وباده هم گویند.


== [[گفتاورد]] ==
== [[گفتاورد]] ==
خط ۱۲: خط ۱۲:
** ''[[لویی پاستور]]''
** ''[[لویی پاستور]]''


* «به درستی‌که شراب فریبنده است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل [[مرگ]] سیر نمی‌شود.»
* «به درستی‌که شراب فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل [[مرگ]] سیر نمی‌شود.»
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، حبقوق نبی - '''۲'''، ۵''
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، حبقوق نبی - '''۲'''، ۵''


* «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را [[پاپ]] می‌نامد. او به شاه تلقین کرده است که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که می‌خورند «نان» نیست و شرابی را که می‌نوشند «شراب» نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه به این.»
* «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را [[پاپ]] می‌نامد. او به شاه تلقین کرده‌است که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که می‌خورند «نان» نیست و شرابی را که می‌نوشند «شراب» نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه به این.»
** ''[[نامه‌های ایرانی]]''
** ''[[نامه‌های ایرانی]]''


خط ۳۰: خط ۳۰:
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''
* «نوش بادت آن شراب و [[بوسه]] و آواز رود//زیر رانت رخش رستم، مست از [[شعر]] و سرود// ابله است آن‌کس که او را این سه نیست!// گفت آن رُهبان «[[مارتین لوتر|مارتن]]» نام، هنگام ورود»
* «نوش بادت آن شراب و [[بوسه]] و آواز رود//زیر رانت رخش رستم، مست از [[شعر]] و سرود// ابله‌است آن‌کس که او را این سه نیست!// گفت آن رُهبان «[[مارتین لوتر|مارتن]]» نام، هنگام ورود»
** ''منسوب به [[مارتین لوتر]]''
** ''منسوب به [[مارتین لوتر]]''


خط ۳۶: خط ۳۶:
** ''[[سیسرو]]''
** ''[[سیسرو]]''


* «همیشه از شراب چنان برخیز كه هنوز دو سه قدح شراب را جای بود و پرهیز کن از لقمه سیری و قدح مستی که سیری و مستی نه همه در طعام و شراب بود كه سیری در لقمه باز پسین بود و مستی در قدح باز پسین.»
* «همیشه از شراب چنان برخیز که هنوز دو سه قدح شراب را جای بود و پرهیز کن از لقمه سیری و قدح مستی که سیری و مستی نه همه در طعام و شراب بود که سیری در لقمه باز پسین بود و مستی در قدح باز پسین.»
** ''[[قابوس‌نامه]]''
** ''[[قابوس‌نامه]]''


خط ۴۹: خط ۴۹:
* «باده از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ.»
* «باده از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ.»


* «پول حرام یا صرف شراب شور می‌شود يا شاهد کور.»
* «پول حرام یا صرف شراب شور می‌شود یا شاهد کور.»


* «شراب‌زده را شراب [[دارو|دوا]] است.»
* «شراب‌زده را شراب [[دارو|دوا]] است.»
خط ۵۷: خط ۵۷:
== شراب در شعر شاعران ==
== شراب در شعر شاعران ==


* «اگر دل خوش بود می خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر [[مار]] است»
* «اگر دل خوش بود می‌خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر [[مار]] است»
** ''[[وحشی بافقی]]''
** ''[[وحشی بافقی]]''


* «[[اسب|اسبی]] که صفیرش نزنی می‌نخورد آب// نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است»
* «[[اسب|اسبی]] که صفیرش نزنی می‌نخورد آب// نه مرد کم از اسب و نه می‌کمتر از آب است»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


* «آنچه عقلت می برد شر است و آب»
* «آنچه عقلت می‌برد شر است و آب»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


خط ۷۵: خط ۷۵:
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «بشد ز خاطرم اندیشه می و [[عشق|معشوق]]// برفت از سرم آواز بربط و طنبور»
* «بشد ز خاطرم اندیشه می و[[عشق|معشوق]]// برفت از سرم آواز بربط و طنبور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''


خط ۸۱: خط ۸۱:
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''


* «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی می// علاج كی كنمت "آخرالدواء الكی
* «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی می// علاج کی کنمت "آخرالدواء الکی
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


خط ۹۰: خط ۹۰:
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «به [[شیراز]] ار نصیب ما نشد از آن می خُلر// مباد آسیبی از دوران نجف‌آباد و جلفا را»
* «به [[شیراز]] ار نصیب ما نشد از آن می‌خُلر// مباد آسیبی از دوران نجف‌آباد و جلفا را»
** ''[[دهقان سامانی]]''
** ''[[دهقان سامانی]]''
خط ۹۶: خط ۹۶:
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «بیار باده و بازم رهان ز رنجوری// كه هم به باده توان کرد دفع مخموری»
* «بیار باده و بازم رهان ز رنجوری// که هم به باده توان کرد دفع مخموری»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
** ''[[انوری ابیوردی]]''
** ''[[انوری ابیوردی]]''


* «تا می ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
* «تا می‌ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
** ''[[خیام]]''
** ''[[خیام]]''


* «چه خوری کز خوردن آن چیز تو را// نی چو سرو آید اندر نظر و سرو چو نی// گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او// ورکنی عربده، گویند که او کرد نه می»
* «چه خوری کز خوردن آن چیز تو را// نی چو سرو آید اندر نظر و سرو چو نی// گر کنی بخشش گویند که می‌کرد نه او// ورکنی عربده، گویند که او کرد نه می»
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


* «خرد را می ببندد، چشم را خواب// گنه را عذر شوید، جامه را آب»
* «خرد را می‌ببندد، چشم را خواب// گنه را عذر شوید، جامه را آب»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''


* «در اين زمانه رفيقی كه خالی از خلل است// صراحی می ناب و سفينه [[شعر|غزل]] است»
* «در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می‌ناب و سفینه [[شعر|غزل]] است»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «درویش که می خورد، به میری برسد// ور [[روباه|روبهکی]] خورد به [[شیر]]ی برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان ‌که جوان خورد به پیری برسد»
* «درویش که می‌خورد، به میری برسد// ور [[روباه|روبهکی]] خورد به [[شیر]]ی برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان که جوان خورد به پیری برسد»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''


خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «راحت كژدم زده كشته كژدم بود// می زده را هم به می [[دارو]] و مرهم بود»
* «راحت کژدم زده کشته کژدم بود// می‌زده را هم به می‌[[دارو]] و مرهم بود»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
** ''[[منوچهری دامغانی]]''


خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «ساقی سیم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد// کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند»
* «ساقی سیم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد// کیست که تن چو جام می‌جمله دهن نمی‌کند»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


* «طبع می گر بود نشاط‌انگیز// چه عجب، زنگی است [[مادر]] او»
* «طبع می‌گر بود نشاط‌انگیز// چه عجب، زنگی است [[مادر]] او»
** ''[[کمال‌الدين اسماعیل]]''
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''


* «طرفی ز [[کتاب]] خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
* «طرفی ز [[کتاب]] خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
** ''[[جودت]]''
** ''[[جودت]]''


* «قومی زپی [[مذهب]] و دین می‌سوزند// قومی زبرای حورعین می‌سوزند// من شاهد و می دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می‌سوزند»
* «قومی زپی [[مذهب]] و دین می‌سوزند// قومی زبرای حورعین می‌سوزند// من شاهد و می‌دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می‌سوزند»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''


خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
** ''[[صائب تبریزی]]''
** ''[[صائب تبریزی]]''


* «عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو//نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»
* «عیب می‌جمله چو گفتی هنرش نیز بگو//نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''


خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
** ''[[اوحدی مراغه‌ای]]''
** ''[[اوحدی مراغه‌ای]]''
* «نشسته در دل و چشم ملوک هیبت او// چنانکه صولت می در [[طبیعت]] مخمور»
* «نشسته در دل و چشم ملوک هیبت او// چنانکه صولت می‌در [[طبیعت]] مخمور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''


* «وصل نخواهم که هجر قاعده اوست// خوردن می به زحمت خمار نیرزد»
* «وصل نخواهم که هجر قاعده اوست// خوردن می‌به زحمت خمار نیرزد»
** ''[[سنایی]]''
** ''[[سنایی]]''


* «هرچند بهشت صد کرامت دارد// مرغ و می و حور سرو قامت دارد// ساقی بده این باده گلرنگ به نقد// کان نسیه او سر به قیامت دارد»
* «هرچند بهشت صد کرامت دارد// مرغ و می وحور سرو قامت دارد// ساقی بده این باده گلرنگ به نقد// کان نسیه او سر به قیامت دارد»
** ''[[عبید زاکانی]]''
** ''[[عبید زاکانی]]''


* «هرچه داری شب نوروز به می ساز گرو// غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو»
* «هرچه داری شب نوروز به می‌ساز گرو// غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو»
** ''[[صالح توسی]]''
** ''[[صالح توسی]]''


* «هنگام می و فصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
* «هنگام می وفصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
** ''[[عارف قزوینی]]''
** ''[[عارف قزوینی]]''



نسخهٔ ‏۱۲ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۵۸

«شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان داروها خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.» - پلوتارخ


شراب، می وباده هم گویند.

گفتاورد

  • «اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.»
  • «به درستی‌که شراب فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل مرگ سیر نمی‌شود.»
  • «جادوگر بزرگتر از شاه نیز وجود دارد که نفوذ او کمتر از پادشاه نیست. این جادوگر خود را پاپ می‌نامد. او به شاه تلقین کرده‌است که «سه» برابر با «یک» است، نانی را که می‌خورند «نان» نیست و شرابی را که می‌نوشند «شراب» نیست، و هزار مزخرف دیگر شبیه به این.»
  • «شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان داروها خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه مطبوع‌ترین است.»
  • «طعام و شراب تنها مخورید که این شیوهٔ کار قاضیان و جهودان باشد.»
  • «نوش بادت آن شراب و بوسه و آواز رود//زیر رانت رخش رستم، مست از شعر و سرود// ابله‌است آن‌کس که او را این سه نیست!// گفت آن رُهبان «مارتن» نام، هنگام ورود»
  • «همان‌گونه که هر شراب کهنه‌ای تبدیل به سرکه نگردد، هر مردِ سالخورده‌ای نیز ترشروی نشود.»
  • «همیشه از شراب چنان برخیز که هنوز دو سه قدح شراب را جای بود و پرهیز کن از لقمه سیری و قدح مستی که سیری و مستی نه همه در طعام و شراب بود که سیری در لقمه باز پسین بود و مستی در قدح باز پسین.»

ضرب‌المثل

  • «باده از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ.»
  • «پول حرام یا صرف شراب شور می‌شود یا شاهد کور.»
  • «شراب‌زده را شراب دوا است.»
  • «شراب مفت را قاضی هم می‌خوره.»

شراب در شعر شاعران

  • «اگر دل خوش بود می‌خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر مار است»
  • «آنچه عقلت می‌برد شر است و آب»
  • «باده بر مُرده صدساله روان می‌بخشد// مگذارید ز دستش که عجب اکسیری است»
  • «باده کم‌خور، خرد به باد مده»
  • «بر در می‌خانه رفتن کار یکرنگان بود// خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست»
  • «به بانگ مطرب و ساقی اگر ننوشی می// علاج کی کنمت "آخرالدواء الکی"»
  • «به فریادم رس ای پیر خرابات// به یک جرعه جوانم کن که پیرم»
  • «به راحت نفسی رنج پایدار مجوی// شب شراب نیرزد به بامداد خراب»
  • «به شیراز ار نصیب ما نشد از آن می‌خُلر// مباد آسیبی از دوران نجف‌آباد و جلفا را»
  • «به می‌پرستی از آن نقش خود بر آب زدم// که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن»
  • «بیار باده و بازم رهان ز رنجوری// که هم به باده توان کرد دفع مخموری»
  • «بی‌شرابی آتش اندر ما زده است// کیست کو آبی به این آتش زند»
  • «تا می‌ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»
  • «تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر به خوشدلی گزارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»
  • «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود// تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار»
  • «چنین گوی پاسخ به کاوس کی// که کی آب دریا بود همچو می»
  • «چو پیری در آید ز ناگه به مرد// جوانش کند باده سال‌خورد»
  • «چون ابر به نوروز رخ لاله بشست// برخیز و به جام باده کن عزم درست// که‌این سبزه که امروز تماشاگه ماست// فردا همه از خاک تو برخواهد خاست»
  • «چه خوری کز خوردن آن چیز تو را// نی چو سرو آید اندر نظر و سرو چو نی// گر کنی بخشش گویند که می‌کرد نه او// ورکنی عربده، گویند که او کرد نه می»
  • «چیست حاصل سوی شراب شدن// اولش شر و آخر آب شدن// در دل از سور او سروری نه// هرچه او داد جز غروری نه»
  • «در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می‌ناب و سفینه غزل است»
  • «درویش که می‌خورد، به میری برسد// ور روبهکی خورد به شیری برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان که جوان خورد به پیری برسد»
  • «دریاب که از روح جدا خواهی رفت//در پرده اسرار فنا خواهی رفت//می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای//خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت»
  • «دوش دیدم که ملایک در می‌خانه زدند//گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
  • «ساقی ار باده به اندازه خورد نوشش باد// ورنه اندیشه این کار فراموشش باد»
  • «ساقی سیم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد// کیست که تن چو جام می‌جمله دهن نمی‌کند»
  • «سختم عجب آید که چگونه بردش خواب// آن را که به کاخ‌اندر یک شیشه شراب است»
  • «شراب لعل می‌نوشم من از جام زمردگون// که زاهد افعی وقت است، می‌سازم به وی کورش»
  • «طرفی ز کتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
  • «قومی زپی مذهب و دین می‌سوزند// قومی زبرای حورعین می‌سوزند// من شاهد و می‌دارم و باغی چو بهشت// ویشان همه در حسرت این می‌سوزند»
  • «کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود// که علم بی‌خبر افتاد و عقل بیحس شد»
  • «کفاره شراب‌خوری‌های بی‌حساب// هشیار در میانه مستان نشستن است»
  • «عیب می‌جمله چو گفتی هنرش نیز بگو//نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»
  • «مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی// که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز»
  • «من و انکار شراب؟ این چه حکایت باشد// غالبأ این‌قدرم عقل و کفایت باشد»
  • «وصل نخواهم که هجر قاعده اوست// خوردن می‌به زحمت خمار نیرزد»
  • «هرچند بهشت صد کرامت دارد// مرغ و می وحور سرو قامت دارد// ساقی بده این باده گلرنگ به نقد// کان نسیه او سر به قیامت دارد»
  • «هرچه داری شب نوروز به می‌ساز گرو// غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو»
  • «هنگام می وفصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از زاغ و زغن شد// از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
شراب
دارد.