ماهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۳: خط ۶۳:
** ''[[رضی‌الدین نیشابوری]]''
** ''[[رضی‌الدین نیشابوری]]''


* «با [[مرغابی|بط]] می گفت ماهیی در تب و تاب// باشد كه به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چو من قدید گشتم تو كباب// دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب»
* «با [[مرغابی|بط]] می گفت ماهیی در تب و تاب// باشد كه به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چو من قدید گشتم تو كباب// دنیا پس [[مرگ]] ما چه [[دریا]] چه سراب»
** ''[[پندار رازی]]''
** ''[[پندار رازی]]''
خط ۷۶: خط ۷۶:


* «بمانده ماهی از رفتن به ناکام// تو گفتی ماهییست افتاده در دام»
* «بمانده ماهی از رفتن به ناکام// تو گفتی ماهییست افتاده در دام»
** ''[[ویس و رامین]]''
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''


* «به آب و آتش گستاخ در رود‚ گویی// سمندر است در آتش‚ در آب ماهی وال»
* «به آب و آتش گستاخ در رود‚ گویی// سمندر است در آتش‚ در آب ماهی وال»
خط ۸۷: خط ۸۷:
** ''[[ناصرخسرو]]''
** ''[[ناصرخسرو]]''


* «چو [[فیل|پیلان]] به زور و چو مرغان به پر// چو ماهی به دریا چو [[آهو]] به بر»
* «چو [[فیل|پیلان]] به زور و چو مرغان به پر// چو ماهی به [[دریا]] چو [[آهو]] به بر»
** ''[[فردوسی]]''
** ''[[فردوسی]]''


خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
* «دلش بی ویس با فرمان شاهی// به سختی بود چون بی‌آب‌ماهی»
* «دلش بی ویس با فرمان شاهی// به سختی بود چون بی‌آب‌ماهی»
** ''[[ویس و رامین]]''
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''


* «ز آب خُرد، ماهی خُرد خیزد// [[نهنگ]] آن به که با دریا ستیزد»
* «ز آب خُرد، ماهی خُرد خیزد// [[نهنگ]] آن به که با [[دریا]] ستیزد»
** ''[[سعدی]]''
** ''[[سعدی]]''


* «زماهیی که در او خار نیست اين گله چیست// بلی ز ماهی پرخار دیده‌اند ضرر»
* «زماهیی که در او خار نیست اين گله چیست// بلی ز ماهی پرخار دیده‌اند ضرر»
** ''[[مسعودسعد]]''
** ''[[مسعود سعد سلمان]]''


* «شورش من چو ماهی تابه// زین دو [[مار]] [[نهنگ|نهنگ‌سان]] برخاست»
* «شورش من چو ماهی تابه// زین دو [[مار]] [[نهنگ|نهنگ‌سان]] برخاست»
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:


* «شهنشاهش به بالین زار و گریان// بسان ماهیی بر تاوه بریان»
* «شهنشاهش به بالین زار و گریان// بسان ماهیی بر تاوه بریان»
** ''[[ویس و رامین]]''
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''


* «عاشق چو برون فتاد از [[عشق]] بسوخت// یا در آب است یا در آتش ماهی»
* «عاشق چو برون فتاد از [[عشق]] بسوخت// یا در آب است یا در آتش ماهی»
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
** ''[[مولوی]]''
** ''[[مولوی]]''


* «گر حرز مدح او را بر خط بحر خوانند// ماهی بی‌زبان را بخشد زبان قاری»
* «گر حرز مدح او را بر خط [[دریا|بحر]] خوانند// ماهی بی‌زبان را بخشد زبان قاری»
** ''[[سیف اسفرنگ]]''
** ''[[سیف اسفرنگ]]''


خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
** ''[[سیف اسفرنگ]]''
** ''[[سیف اسفرنگ]]''


* «می‌تپم چون ماهی و دانی چرا// زآن‌که در دریا به شست افتاده‌ام»
* «می‌تپم چون ماهی و دانی چرا// زآن‌که در [[دریا]] به شست افتاده‌ام»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
** ''[[عطار نیشابوری]]''


* «نیست پروا تلخ‌كامان ‌را ز تلخی‌های [[عشق]]// آب دريا در مذاق ماهی دريا خوش است»
* «نیست پروا تلخ‌كامان ‌را ز تلخی‌های [[عشق]]// آب [[دريا]] در مذاق ماهی دريا خوش است»
** ''[[صائب تبریزی]]''
** ''[[صائب تبریزی]]''


خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
** ''[[خاقانی]]''
** ''[[خاقانی]]''


* «یکی را همی تاج شاهی دهد// یکی را به دریا به ماهی دهد»
* «یکی را همی تاج شاهی دهد// یکی را به [[دریا]] به ماهی دهد»
** ''[[فردوسی]]''
** ''[[فردوسی]]''



نسخهٔ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۱۹

«ماهی بزرگ ماهی کوچک را می‌خورد.»

ماهی

گفتاورد

  • «آری، برای شنا کردن در جهت مخالف جریان رود، قدرت و جرأت لازم است، هر ماهی مرده‌ای می‌تواند همسو با جریان آب حرکت کند.»
  • «احتمال وقوع هر اتفاقی در همه‌جا وجود دارد. تو قلاب را بیفکن؛ ماهی در همان نقطه‌ای که فکرش را نمی‌کنی، موج می‌زند.»
  • «اگر برکه‌ای را برای صید ماهی خشک کنی بدون شک تعدادی نصیبت خواهد شد، اما سال بعد ماهی ای در آن وجود نخواهد داشت.»
  • «انسان بدون خدا مانند ماهی بدون دوچرخه است.»
  • «به مارماهی مانی، نه این تمام و نه آن// منافقی چه‌کنی؟ مار باش یا ماهی»
  • «ما آموختیم تا هم‌چون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما هنر سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.»

ضرب‌المثل

  • «از آب گل‌آلود ماهی گرفتن.»
  • «بهتر گیرند صید ز آب گل‌آلود.»
  • «در حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالار است.»
  • «مثل ماهی از آب بیرون‌افتاده.»
  • «ماهی از سر می‌گندد»
  • «ماهی بزرگ ماهی کوچک را می‌خورد.»
  • «ماهی را در آب مفروش.»
  • «ماهی را نمی‌خواهی دمش را بگیر.»
  • «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است.»
  • «ماهی‚ ماهی را خورَد، ماهی‌خوار هردو را.»
  • «ماهی و ماست! عزرائیل می‌گوید باز تقصیر ماست؟»
  • «مثل ماهی بر خشکی.»
  • «مثل ماهی بر تابه.»
  • «مثل ماهی بی‌آب.»
  • «مثل ماهی در شست.»

ماهی در شعر فارسی

  • «از آن چون ماهی‌ام بر تابه و چون ماه در نقصان// که همچون روی تو از ماه تا ماهی نمی‌دانم»
  • «با بط می گفت ماهیی در تب و تاب// باشد كه به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چو من قدید گشتم تو كباب// دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب»
  • «بدو گفت موبد که نیکو نگر// براندیش و ماهی به خشکی مبر»
  • «بر جگر آبم نماند از دلنواز// همچو ماهی مانده‌ام بر خشک باز»
  • «بر غمم گفتی صبوری کن بلی شاید کنم// هيچ‌جایی صبر اگر بی‌آب‌ماهی می‌کند»
  • «به آب و آتش گستاخ در رود‚ گویی// سمندر است در آتش‚ در آب ماهی وال»
  • «پس کلوخ خشک در جو کی بود// ماهیی با آب، عاصی کی شود»
  • «جز که تو زنده به مرده به جهان کس نفروخت// مار و افعی بخریدی بدل ماهی شیم»
  • «دام هر بار ماهی آوردی// ماهی اين بار رفت و دام ببرد»
  • «دست فگار نرسد زی نگار چین// ماهی به تابه صید مکن در شکار گیر»
  • «دل ز بیم آن که بر تو باد سردی بگذرد// روز و شب چونان که ماهی را براندازی ز آب»
  • «زماهیی که در او خار نیست اين گله چیست// بلی ز ماهی پرخار دیده‌اند ضرر»
  • «عقل اول راند بر عقل دوم// ماهی از سر گنده گردد، نی زدم»
  • «گر حرز مدح او را بر خط بحر خوانند// ماهی بی‌زبان را بخشد زبان قاری»
  • «ماهی تو به دیدار و منم از غم تو زار// چون ماهی در خشک و چو در ماهی ذوالنون»
  • «مبر آبم اگر گشتم چو ماهی صید این دریا// که صد چون من به دام آرد کسی کو می‌کشد شستم»
  • «مرغ دل چون واقف اسرار گشت// می‌تپد از شوق چون ماهی زشست»
  • «معروف شده مخالف تو// همچون ماهی به بی‌زبانی»
  • «هفت اندام ماهی از سیم است// هفت عضو صدف ز سنگ چراست»
  • «یکی را همی تاج شاهی دهد// یکی را به دریا به ماهی دهد»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
ماهی
دارد.