مجد همگر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Mohammad785 (بحث | مشارکتها) ایجاد صفحه مجد همگر |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۱
خواجه مجدالدین هبهالله بن احمد (یا محمد) بن یوسف همگر مشهور به ابن همگر یزدی و مجد همگر یزدی (۶۰۷–۶۸۶ قمری) از شاعران و گویندگان فارسی سدهٔ هفتم هجری است.
گفتاوردها
- وقت آن است که یاران می روشن گیرند// بزم آراسته را در گل و سوسن گیرند
- صبحدم باده خوران سوی گلستان آیند// شامگه مست و خرامان ره گلشن گیرند
- شاهدان میل همه سوی در و دشت کنند// عاشقان بر سر ره منزل و مسکن گیرند
- دلبران چون می و رود و گل و صحرا طلبند// بی دلان ترک دل و جان و سر و تن گیرند
- قمری و ساری در باغ وطن گر سازند// بلبل و فاخته بر سرو نشیمن گیرند
- بلبلان چون به چمن زمزمه و ناله کنند// همه آهنگ ز آه سحر من گیرند
- عاشقانی که به هم جام می خام خورند// همه بر یاد من سوخته خرمن گیرند
- گاه آن است که سرمست در یار زنم// دست در دامن آن دلبر عیّار زنم
- وقت آن است که بلبل به گلستان آید// هر که عاشق بود از خانه به بستان آید
- غنچه در پوست نگنجد ز نشاط می و بزم// تا که از طرف گلستان به شبستان آید
- گل به بزم همه کس عیش کند چون بت من// یا چون من بلبل بی چاره به افغان آید
- راستی گل به وفا یار مرا می ماند// که وصالش به یکی هفته به پایان آید
- بلبل خسته چو من از پس یک هفته وصال// رنج یکساله کشد چون که ز هجران آید
- همه شب ناله کنم بر صفت لیلی و من// نالهی بلبل و من هر دو به یکسان آید
- نالهی بلبل مست از طرب گل خیزد// نالهی من همه از سوز دل و جان آید
- گاه آن است که آهنگ خرابات کنم// خاک در دیدهی سالوسی و طامات کنم
- حسن جهانگیر تو مملکت جان گرفت// کفر سر زلف تو عالم ایمان گرفت
- در هوس عشق تو رخت برانداخت صبر// عشق ز دیوانگی راه بیابان گرفت
- گشت پریشان دلم در هوس زلف تو// تا وطن خود در آن زلف پریشان گرفت
- بوی سر زلف تو باد به گلزار برد// بلبل مست آن زمان راه گلستان گرفت
- تا پسر همگرست بلبل باغ سخن// از نفس عندلیب نغمه و دستان گرفت
- از سادگی و سلیمی و مسکینی// وز سرکشی و تکبر و خودبینی
- بر آتش اگر نشانیم بنشینم// بر دیده اگر نشانمت ننشینی
- درد تو ز دل به داغ هجران نرود// نقش تو ز پیش چشم آسان نرود
- تا دل باشد مهر تو در دل باشد// تا جان نرود مهر تو از جان نرود