اصفهان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
{{ویکی‌سفر}}
{{ویکی‌سفر}}
{{ویکی‌نبشته}}
{{ویکی‌نبشته}}
{{ناتمام}}
[[رده:اصفهان]]
[[رده:اصفهان]]
[[رده:شهرهای ایران]]
[[رده:شهرهای ایران]]
[[رده:شهرها]]
[[رده:شهرها]]
{{ناتمام}}

نسخهٔ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۰

اصفهان مرکز استان اصفهان، در ۳۴۰ کیلومتری جنوب تهران.

Colored dice with white background
Colored dice with white background
Colored dice with white background
طرحِ شهرسازی شهری چون اصفهانِ دورهٔ صفوی، بدونِ آگاهی از صورتِ مثالین «باغ بهشت» ـی که همواره منبعِ الهامِ هنرِ ایرانی بوده‌است، نمی‌توانست ریخته شود…
Colored dice with checkered background
اصفهان شهر-باغی است که از روی همان بهشتِ خیالینی ساخته شده که ایرانیان صورتِ ذهنی آن را همیشه در خاطرهٔ جمعی خویش حفظ کرده‌اند… فضای شهر در جوّی رؤیایی غوطه می‌خورد؛ حال و هوایی که از اصفهان مدینهٔ تمثیلی می‌سازد. داریوش شایگان
Colored dice with white background
آنگاه که به دیدنِ مسجد جامع اصفهان رفتم و در زیر این گنبد جای گرفتم،
Colored dice with white background
متوجّه شدم که تمام وجودم در تسخیر گنبد و مسجد است…
Colored dice with white background
چون در زیر این گنبد به خوبی می‌توان به شاهکارِ فناناپذیر و خلّاقه ایرانی‌ها پی برد … آرتور پوپ
Colored dice with white background
Colored dice with white background

گفتاوردها

  • «... این شهر لاجوردی که در جهان بی نظیر است…»[۱]
  • «شهرهایی در تاریخ هستند که نامشان از نام کشورشان شناخته‌شده‌تر است و اصفهان یکی از همین شهرهاست.»[۲]
  • «اصفهانی‌ها مردم میهمان‌دوستی هستند و از میهمانان خود در زمان حیات و درگذشتشان پذیرایی کرده‌اند. بسیاری از چهره‌های مشهور اروپایی و آمریکایی در اصفهان به خاک سپرده شده‌اند همان‌طور که بسیاری از چهره‌های فرهنگی اصفهان در اروپا و آمریکا.»[۳]
  • «طرحِ شهرسازی شهری چون اصفهانِ دورهٔ صفوی، بدونِ آگاهی از صورتِ مثالین «باغ بهشت» ـی که همواره منبعِ الهامِ هنرِ ایرانی بوده‌است، نمی‌توانست ریخته شود… اصفهان شهر-باغی است که از روی همان بهشتِ خیالینی ساخته شده که ایرانیان صورتِ ذهنی آن را همیشه در خاطرهٔ جمعی خویش حفظ کرده‌اند… فضای شهر در جوّی رؤیایی غوطه می‌خورد؛ حال و هوایی که از اصفهان مدینهٔ تمثیلی می‌سازد.»[۴]
  • «ما معتقدیم که استان اصفهان باید در زمینه گردشگری سرمایه‌گذاری کند. چون پتانسیل بالایی در این زمینه دارد. از سویی اگر در اصفهان کارخانه احداث شود؛ به کارگر نیاز است. درعین حال اصفهانی‌ها خود در کارخانه‌ها کار نمی‌کنند و بیشترین تعداد کارگران کارخانه‌ها، مهاجر هستند و کمتر از ده درصد کارگران صنایع اصفهان، اصفهانی هستند. وقتی می‌گوییم اصفهان یک شهر صنعتی است؛ به همراه کلمه صنعت، کارگر می‌آید و زمینه مهاجرت فراهم می‌شود. رشد صنعتی اصفهان متناسب با ساخت و فرهنگ اصفهان نبود و به همراه مهاجرت قشر پایین‌دست جامعه در حاشیه ساکن می‌شوند.»[۵]
    • سرهنگ جهانگیر کریمی، معاونت اجتماعی نیروی انتظامی استان اصفهان
  • «مردمی نیکوصورت‌اند و رنگ بدن آنان سپید مایل به سرخی است و اغلب شجاع و مبتکر و کریم و مهمان‌نوازند و در این باره اخبار عجیبی از آنان نقل شده‌است.»
  • «آنگاه که به دیدن مسجد جامع اصفهان رفتم و در زیر این گنبد جای گرفتم، متوجّه شدم که تمام وجودم در تسخیر گنبد و مسجد است؛ چون در زیر این گنبد به خوبی می‌توان به شاهکار فناناپذیر و خلّاقه ایرانی‌ها پی برد؛ و به عظمت مسجد و گنبد آن اعتقاد پیدا کرد. من از آن به بعد، بارها به مسجد جامع اصفهان رفتم و با تماشای گنبد این مسجد، زبان به تحسین گشودم و عشق و علاقه خود را به اصفهان و ایران، روزافزون دیدم. به همین جهت می‌خواهم، بعد از اینکه دیده برهم نهادم، جسدم را را در این خاک مقدّس دفن کنند.»[۶]
  • «اصفهانی است، آخر کفر خودش را می‌گوید.»
  • «اصفهان نصف جهان»
  • «به زاد و بوم جی اندر شتافتم از ری// چنان به شوق، که کودک به جانب مادر// سواد شهر صفاهان چو گشت سرمه چشم// به هرچه دید دگرگونه آمدش به نظر// شکسته‌باره از این پیش بود و تنگ‌فضای// کنون درست و قوی‌باره است و پهناور»
  • «همیشه بوده هنر کودک اصفهان مادر// اگر نبود صفاهان نبود فضل و هنر»
  • «از آن پس ز کشور مهان جهان// برفتند یکسو سوی اصفهان»
  • «از خلق تو خار و حنظل شام// گلشکر اصفهان ببینم»
  • «اصفهان جنتی است پرنعمت// اصفهانی در او نمی‌باید»
  • «اصفهان را نیمه خوانند از جهان// صد جهان من دیده‌ام در اصفهان// هفت‌دست و هشت‌خلد و چارباغ// جنت و باغ ارم رشک جنان// باغ‌تخت‚آیینه‌خانه‚ چارحوض// هم نگارستان و هم نقش‌جهان// قصر عباسی، نمکدان، طوقچی// باغ‌وحش و شیرخانه پیلکان»
  • «اصفهان نیمی از جهان گفتند// نیمی از وصف اصفهان گفتند»
  • «اگرچه زنده‌رود آب حیات است// ولی شیراز ما از اصفهان به»
  • «باد مشک‌آلود گویی سیب تر بر آتش است// کاندرو قدری گلاب اصفهان افشانده‌اند»
  • «به زاد و بوم جی اندر شتافتم از ری// چنان به شوق، که کودک به جانب مادر// سواد شهر صفاهان چو گشت سرمه چشم// به هرچه دید دگرگونه آمدش به نظر// شکسته‌باره از این پیش بود و تنگ‌فضای// کنون درست و قوی‌باره است و پهناور»
  • «به شیراز ار نصیب ما نشد از آن می خُلر// مباد آسیبی از دوران، نجف‌آباد و جلفا را»
  • «حسن‌انداز بیان از من مجو// خوانسار و اصفهان از من مجو// گرچه هندی در عذوبت شکر است// طرز گفتار دری شیرین‌تر است»
  • «خرابه‌ای که به دل کرد والی حسنت// به اصفهان نتوان گفت ظل سلطان کرد// چو جغد بر سر ویرانه‌های شاه‌عباس// نشست عارف و لعنت به گور خاقان کرد»
  • «دریغ از اصفهان و از صفای او// که بوی مشک می‌دهد هوای او// هواش غم زداید از دل حزین// خوشا خوشا هوای غم‌زدای او// ز کعبه فرهی بود حجاز را// عراق راست فره از فضای او// ز مردمان شهرهای روم و چین// به‌اند مردمان روستای او// گل و گیای خلد را بود بَدل// به ماه فرودین گل و گیای او// به گاه گشت گل‌بتان سروقد// چمان چمان به زیر سروهای او»
  • «صائب از هند مجو عشرت اصفاهان را// فیض صبح وطن از شام غریبان مطلب»
  • «کرد سپاهان به از حدیقه رضوان// آمدن شاه دادگر به سپاهان// شمس ملوک زمانه ناصردینشاه// بر سر خلق خدای سایه یزدان// شهر سپاهان به فر خویش بیاراست// همچو سبا را به فر خویش سلیمان// بود گر این شهر تختگاه ملکشاه// اینت ملکشه در این مبارک ایوان// مردم از خطه سپاهان سرمه// روشنی دیده را برند به کیهان// خلق سپاهان کنند روشن دیده// اکنون از گرد موکب شه ایران»
  • «کنون سر همه التفات‌ها آنست// که یک دوسال دهی رخصت صفاهانم»
  • «که گفته‌است اصفهان نصف جهان است// اگر باشد جهانی، اصفهان است»
  • «لوحش‌الله از زلال خوش‌گوار زنده‌رود// بارک‌الله بر شمال بی غبار زنده‌رود»
  • «نکهت حور است یا صفای صفاهان// جبهت جوز است یا لقای صفاهان// دیو رجیم، آنکه بود دزد بیانم// گر دم طغیان زد از همای صفاهان// او به قیامت سپیدروی نخیزد// زانکه سیه بست برقفای صفاهان// اهل صفاهان مرا بدی زچه گویند// من چه خطا کرده‌ام به جای صفاهان…// کردهِ قصار، پس عقوبت حداد// این مثل است آنِ اولیایِ صفاهان»
  • «نیل کم از زنده‌رود و مصر کم از جی// قاهره مقهور پادشای صفاهان»
  • «همیشه بوده هنر کودک، اصفهان مادر// اگر نبود صفاهان نبود فضل و هنر»
  • «چشم‌های تو اصفهان است// هزار بازارِ تو در تو// رهگذر در غلغله‌ای عظیم غرق می‌شود// بی‌اختیارِ رفتن اش// بی اختیارِ نگاه اش// بی‌اختیارِ بودن اش// گویی ماهی، غرق در آب، بی آنکه نشان از آب بداند»
  • «تا اون شکوفه بستان دل کنار منس// سه ذرع برف بیفته بازم بهار منس// درازی شب یلدا و کوچه جلفا// چه سرهمش بکنی نصف زلف یار منس»

منابع

جستارهای وابسته

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
اصفهان
دارد.
ویکی‌سفر مقاله‌ای دربارهٔ
اصفهان
دارد.
در ویکی‌نبشته موجود است: