شوالیه تاریکی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
IamRezaMousavi (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
IamRezaMousavi (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳: خط ۳:
== گفتگوها ==
== گفتگوها ==
* '''جوکر''': «من معتقدم هرچیزی که آدمو نکشه حقیقتاً… عجیب‌ترش میکنه.»
* '''جوکر''': «من معتقدم هرچیزی که آدمو نکشه حقیقتاً… عجیب‌ترش میکنه.»
* '''بتمن''': (به جیم گردون) «یا مثل یه قهرمان می‌میری یا اینقدر زندگی می‌کنی تا ببینی تبدیل به یه خلافکار شدی.»
* '''بتمن''' (به جیم گردون): «یا مثل یه قهرمان می‌میری یا اینقدر زندگی می‌کنی تا ببینی تبدیل به یه خلافکار شدی.»
* '''جوکر''': «اگه تو چیزی مهارت داری، هیچوقت مجانی انجامش نده»
* '''جوکر''': «اگه تو چیزی مهارت داری، هیچوقت مجانی انجامش نده»
* '''جوکر''': (به بتمن) «می‌بینی؟ همونطور که میدونی دیوونگی مثل … جاذبه میمونه! تنها چیزی که نیازه یه فشار کوچیکه»
* '''جوکر''' (به بتمن): «می‌بینی؟ همونطور که میدونی دیوونگی مثل … جاذبه میمونه! تنها چیزی که نیازه یه فشار کوچیکه»
* '''جوکر''': (به چچن) «تمام چیزی که واست مهمه پوله. این شهر لایق یه سطح بالاتری از جرم و جنایته و من اینو بهش می‌بخشم. به افرادت بگو از حالا به بعد واسه من کار می‌کنن. این شهر منه. چرا ما تو رو تیکه تیکه نمی‌کنیم و نمی‌ذاریمت جلوی سگ‌هات؟ ها؟ و بعدش خواهیم دید که یه سگ گرسنه چقدر باوفاست؟»
* '''جوکر''' (به چچن): «تمام چیزی که واست مهمه پوله. این شهر لایق یه سطح بالاتری از جرم و جنایته و من اینو بهش می‌بخشم. به افرادت بگو از حالا به بعد واسه من کار می‌کنن. این شهر منه. چرا ما تو رو تیکه تیکه نمی‌کنیم و نمی‌ذاریمت جلوی سگ‌هات؟ ها؟ و بعدش خواهیم دید که یه سگ گرسنه چقدر باوفاست؟»
* '''جوکر''': (به ریچل در حالی که چاقو را بر روی صورت او نگه داشته) "من یه همسر داشتم … زیبا بود، مثل تو. کسی که بهم می‌گفت من زیادی نگرانم … که باید بیشتر لبخند بزنم. کسی که قمار می‌کرد و خودشو تو دردسر مینداخت. یه روز اونا صورتشو زخمی کردن و ما برای جراحی پولی نداشتیم. اون نمیتونست تحمل کنه. من می‌خواستم دوباره لبخندشو ببینم. پس … یه چاقو گذاشتم تو دهانم و این کارو کردم … با خودم! و میدونی چی شد؟ اون دیگه تحمل دیدنمو نداشت … ترکم کرد. حالا من جنبه بامزه قضیه رو می‌بینم … حالا همیشه لبخند می‌زنم!"
* '''جوکر''' (به ریچل در حالی که چاقو را بر روی صورت او نگه داشته): «من یه همسر داشتم … زیبا بود، مثل تو. کسی که بهم می‌گفت من زیادی نگرانم … که باید بیشتر لبخند بزنم. کسی که قمار می‌کرد و خودشو تو دردسر مینداخت. یه روز اونا صورتشو زخمی کردن و ما برای جراحی پولی نداشتیم. اون نمیتونست تحمل کنه. من می‌خواستم دوباره لبخندشو ببینم. پس … یه چاقو گذاشتم تو دهانم و این کارو کردم … با خودم! و میدونی چی شد؟ اون دیگه تحمل دیدنمو نداشت … ترکم کرد. حالا من جنبه بامزه قضیه رو می‌بینم … حالا همیشه لبخند می‌زنم!»
* '''جوکر''': (به گمبل در حالی که چاقو را بر روی دهان او نگه داشته) "میخوای بدونی این زخما از کجا اومدن؟ پدرم، یه الکلی بود، یه شیطان؛ و یه شب از همیشه دیوونه تر میشه. مادر واسه دفاع از خودش چاقوی آشپزخونه رو برمیداره. اون (پدرم) از این کار خوشش نمیاد… کم نه. من دارم نگاه می‌کنم که چجوری چاقو رو به مادر نزدیک میکنه و میخنده. برمیگرده سمت من و میگه: چرا انقدر جدی پسرم؟ با چاقو میاد سمت من: چرا انقدر جدی پسرم؟ چاقو رو میجسبونه گوشه لبم: یه لبخند رو صورتت بذارم؟ و … چرا انقدر جدی؟"
* '''جوکر''' (به گمبل در حالی که چاقو را بر روی دهان او نگه داشته): «میخوای بدونی این زخما از کجا اومدن؟ پدرم، یه الکلی بود، یه شیطان؛ و یه شب از همیشه دیوونه تر میشه. مادر واسه دفاع از خودش چاقوی آشپزخونه رو برمیداره. اون (پدرم) از این کار خوشش نمیاد… کم نه. من دارم نگاه می‌کنم که چجوری چاقو رو به مادر نزدیک میکنه و میخنده. برمیگرده سمت من و میگه: چرا انقدر جدی پسرم؟ با چاقو میاد سمت من: چرا انقدر جدی پسرم؟ چاقو رو میجسبونه گوشه لبم: یه لبخند رو صورتت بذارم؟ و … چرا انقدر جدی؟»
<hr width="100%"/>
<hr width="100%"/>
* '''بتمن''': "پس چرا میخوای منو بکشی؟"
* '''بتمن''': "پس چرا میخوای منو بکشی؟"
* '''جوکر''': (می‌خندد) "من نمیخوام … من نمیخوام تو رو بکشم! بدون تو من چیکار کنم؟ برگردم با اون خلافکارا سر و کله بزنم؟ … نه.نه. نه… نه! تو … مکمل منی!"
* '''جوکر''' (می‌خندد): «من نمیخوام … من نمیخوام تو رو بکشم! بدون تو من چیکار کنم؟ برگردم با اون خلافکارا سر و کله بزنم؟ … نه.نه. نه… نه! تو … مکمل منی!»
* '''بتمن''': "تو آشغالی. واسه پول آدم می‌کشی"
* '''بتمن''': «تو آشغالی. واسه پول آدم می‌کشی»
* '''جوکر''': "مثل اونا حرف نزن! تو نیستی [مثل اونا]! حتی اگه خودت بخوای که باشی. واسه اونا تو فقط یه دیوونه‌ای، مثل من! الان بهت احتیاج دارن، وقتی که نداشته باشن، میذارنت کنار. ببین … اخلاق اونا، رمز اونا … شوخیه بدیه. با اولین نشونه از دردسر، اونا فقط اونقدری خوبن که دنیا بهشون اجازه میده! نشونت میدم، وقتی همه چی به هم بریزه این … مردم متمدن، همدیگرو میخورن. ببین من یه هیولا نیستم، فقط پیک منحنی ام!"
* '''جوکر''': «مثل اونا حرف نزن! تو نیستی [مثل اونا]! حتی اگه خودت بخوای که باشی. واسه اونا تو فقط یه دیوونه‌ای، مثل من! الان بهت احتیاج دارن، وقتی که نداشته باشن، میذارنت کنار. ببین … اخلاق اونا، رمز اونا … شوخیه بدیه. با اولین نشونه از دردسر، اونا فقط اونقدری خوبن که دنیا بهشون اجازه میده! نشونت میدم، وقتی همه چی به هم بریزه این … مردم متمدن، همدیگرو میخورن. ببین من یه هیولا نیستم، فقط پیک منحنی ام!»
<hr width="100%"/>
<hr width="100%"/>
* '''جوکر''': (خطاب به '''بتمن''' در حالی که در زیر مشت و لگد بتمن قهقه می‌زند) «تو هیچ چی نداری که بخوای منو باهاش تهدید کنی. با همهٔ قدرتت هیچ کاری نمی‌تونی بکنی. اما نگران نباش. من جای اونا [هاروی و ریچل] رو بهت می‌گم.»
* '''جوکر''' (خطاب به '''بتمن''' در حالی که در زیر مشت و لگد بتمن قهقه می‌زند): «تو هیچ چی نداری که بخوای منو باهاش تهدید کنی. با همهٔ قدرتت هیچ کاری نمی‌تونی بکنی. اما نگران نباش. من جای اونا [هاروی و ریچل] رو بهت می‌گم.»
* '''بتمن''': «بعضی وقتا حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. بعضی وقتا مردم لایق چیز بیشتری هستن، اینکه امیدشون ثمره بخش باشه»
* '''بتمن''': «بعضی وقتا حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. بعضی وقتا مردم لایق چیز بیشتری هستن، اینکه امیدشون ثمره بخش باشه»
* '''جوکر''': (خطاب به هاروی دنت) «من کاری رو که خوب بلدم، انجام دادم. نقشهٔ بچگانت رو فهمیدم و سر خودت پیاده‌ش کردم. ببین به سر این شهر با چند تا بشکه بنزین و چند بسته گلوله چی آوردم. می‌دونی چی رو فهمیدم؟ وقتی همه چی طبق نقشه پیش می‌ره، هیچ‌کس وحشت زده نمی شه، حتی اگه نقشه وحشتناک باشه. اگه فردا به رسانه‌ها بگم که مثلاً به عضو یه گروه خیابونی شلیک می‌شه یا یه کامیون سرباز منفجر می‌شه. هیچ‌کس وحشت‌زده نمی‌شه. چون همه‌اش جزو نقشه است؛ اما وقتی بگم که قراره یه شهردار پیر کوچولو بمیره، خوب، همه عقلشون رو از دست می‌دن.»
* '''جوکر''' (خطاب به هاروی دنت): «من کاری رو که خوب بلدم، انجام دادم. نقشهٔ بچگانت رو فهمیدم و سر خودت پیاده‌ش کردم. ببین به سر این شهر با چند تا بشکه بنزین و چند بسته گلوله چی آوردم. می‌دونی چی رو فهمیدم؟ وقتی همه چی طبق نقشه پیش می‌ره، هیچ‌کس وحشت زده نمی شه، حتی اگه نقشه وحشتناک باشه. اگه فردا به رسانه‌ها بگم که مثلاً به عضو یه گروه خیابونی شلیک می‌شه یا یه کامیون سرباز منفجر می‌شه. هیچ‌کس وحشت‌زده نمی‌شه. چون همه‌اش جزو نقشه است؛ اما وقتی بگم که قراره یه شهردار پیر کوچولو بمیره، خوب، همه عقلشون رو از دست می‌دن.»
* '''جوکر''' خطاب به مأمور بازداشتگاه: «می‌دونی چرا من از چاقو استفاده می‌کنم؟ تفنگ‌ها خیلی سریعن. با تفنگ نمی‌تونی تمام اون حسش رو احساس کنی. می‌دونی… مردم در اون لحظه‌های آخر نشونت می‌دن که واقعاً کی هستن. پس از یه جهت، من دوستای تو رو بیشتر از خودت می‌شناسم. می‌خوای بدونی کدومشون بزدل بودن؟»
* '''جوکر''' (خطاب به مأمور بازداشتگاه): «می‌دونی چرا من از چاقو استفاده می‌کنم؟ تفنگ‌ها خیلی سریعن. با تفنگ نمی‌تونی تمام اون حسش رو احساس کنی. می‌دونی… مردم در اون لحظه‌های آخر نشونت می‌دن که واقعاً کی هستن. پس از یه جهت، من دوستای تو رو بیشتر از خودت می‌شناسم. می‌خوای بدونی کدومشون بزدل بودن؟»


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==

نسخهٔ ‏۵ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۱:۲۹

شوالیه تاریکی (۲۰۰۸) فیلم آمریکایی از کریستوفر نولان است.

گفتگوها

  • جوکر: «من معتقدم هرچیزی که آدمو نکشه حقیقتاً… عجیب‌ترش میکنه.»
  • بتمن (به جیم گردون): «یا مثل یه قهرمان می‌میری یا اینقدر زندگی می‌کنی تا ببینی تبدیل به یه خلافکار شدی.»
  • جوکر: «اگه تو چیزی مهارت داری، هیچوقت مجانی انجامش نده»
  • جوکر (به بتمن): «می‌بینی؟ همونطور که میدونی دیوونگی مثل … جاذبه میمونه! تنها چیزی که نیازه یه فشار کوچیکه»
  • جوکر (به چچن): «تمام چیزی که واست مهمه پوله. این شهر لایق یه سطح بالاتری از جرم و جنایته و من اینو بهش می‌بخشم. به افرادت بگو از حالا به بعد واسه من کار می‌کنن. این شهر منه. چرا ما تو رو تیکه تیکه نمی‌کنیم و نمی‌ذاریمت جلوی سگ‌هات؟ ها؟ و بعدش خواهیم دید که یه سگ گرسنه چقدر باوفاست؟»
  • جوکر (به ریچل در حالی که چاقو را بر روی صورت او نگه داشته): «من یه همسر داشتم … زیبا بود، مثل تو. کسی که بهم می‌گفت من زیادی نگرانم … که باید بیشتر لبخند بزنم. کسی که قمار می‌کرد و خودشو تو دردسر مینداخت. یه روز اونا صورتشو زخمی کردن و ما برای جراحی پولی نداشتیم. اون نمیتونست تحمل کنه. من می‌خواستم دوباره لبخندشو ببینم. پس … یه چاقو گذاشتم تو دهانم و این کارو کردم … با خودم! و میدونی چی شد؟ اون دیگه تحمل دیدنمو نداشت … ترکم کرد. حالا من جنبه بامزه قضیه رو می‌بینم … حالا همیشه لبخند می‌زنم!»
  • جوکر (به گمبل در حالی که چاقو را بر روی دهان او نگه داشته): «میخوای بدونی این زخما از کجا اومدن؟ پدرم، یه الکلی بود، یه شیطان؛ و یه شب از همیشه دیوونه تر میشه. مادر واسه دفاع از خودش چاقوی آشپزخونه رو برمیداره. اون (پدرم) از این کار خوشش نمیاد… کم نه. من دارم نگاه می‌کنم که چجوری چاقو رو به مادر نزدیک میکنه و میخنده. برمیگرده سمت من و میگه: چرا انقدر جدی پسرم؟ با چاقو میاد سمت من: چرا انقدر جدی پسرم؟ چاقو رو میجسبونه گوشه لبم: یه لبخند رو صورتت بذارم؟ و … چرا انقدر جدی؟»

  • بتمن: "پس چرا میخوای منو بکشی؟"
  • جوکر (می‌خندد): «من نمیخوام … من نمیخوام تو رو بکشم! بدون تو من چیکار کنم؟ برگردم با اون خلافکارا سر و کله بزنم؟ … نه.نه. نه… نه! تو … مکمل منی!»
  • بتمن: «تو آشغالی. واسه پول آدم می‌کشی»
  • جوکر: «مثل اونا حرف نزن! تو نیستی [مثل اونا]! حتی اگه خودت بخوای که باشی. واسه اونا تو فقط یه دیوونه‌ای، مثل من! الان بهت احتیاج دارن، وقتی که نداشته باشن، میذارنت کنار. ببین … اخلاق اونا، رمز اونا … شوخیه بدیه. با اولین نشونه از دردسر، اونا فقط اونقدری خوبن که دنیا بهشون اجازه میده! نشونت میدم، وقتی همه چی به هم بریزه این … مردم متمدن، همدیگرو میخورن. ببین من یه هیولا نیستم، فقط پیک منحنی ام!»

  • جوکر (خطاب به بتمن در حالی که در زیر مشت و لگد بتمن قهقه می‌زند): «تو هیچ چی نداری که بخوای منو باهاش تهدید کنی. با همهٔ قدرتت هیچ کاری نمی‌تونی بکنی. اما نگران نباش. من جای اونا [هاروی و ریچل] رو بهت می‌گم.»
  • بتمن: «بعضی وقتا حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. بعضی وقتا مردم لایق چیز بیشتری هستن، اینکه امیدشون ثمره بخش باشه»
  • جوکر (خطاب به هاروی دنت): «من کاری رو که خوب بلدم، انجام دادم. نقشهٔ بچگانت رو فهمیدم و سر خودت پیاده‌ش کردم. ببین به سر این شهر با چند تا بشکه بنزین و چند بسته گلوله چی آوردم. می‌دونی چی رو فهمیدم؟ وقتی همه چی طبق نقشه پیش می‌ره، هیچ‌کس وحشت زده نمی شه، حتی اگه نقشه وحشتناک باشه. اگه فردا به رسانه‌ها بگم که مثلاً به عضو یه گروه خیابونی شلیک می‌شه یا یه کامیون سرباز منفجر می‌شه. هیچ‌کس وحشت‌زده نمی‌شه. چون همه‌اش جزو نقشه است؛ اما وقتی بگم که قراره یه شهردار پیر کوچولو بمیره، خوب، همه عقلشون رو از دست می‌دن.»
  • جوکر (خطاب به مأمور بازداشتگاه): «می‌دونی چرا من از چاقو استفاده می‌کنم؟ تفنگ‌ها خیلی سریعن. با تفنگ نمی‌تونی تمام اون حسش رو احساس کنی. می‌دونی… مردم در اون لحظه‌های آخر نشونت می‌دن که واقعاً کی هستن. پس از یه جهت، من دوستای تو رو بیشتر از خودت می‌شناسم. می‌خوای بدونی کدومشون بزدل بودن؟»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ