ضربالمثلهای رومانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز ←D |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز ←C |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== C == |
== C == |
||
{{چپچین}} |
*{{چپچین}} Capul aplecat sabia nu-l taie. {{پایان چپچین}} |
||
* ترجمه: «شمشیر، گردن کج را نمیزند.» |
* ترجمه: «شمشیر، گردن کج را نمیزند.» |
||
** |
** مخالف فارسی: ''«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد.»'' |
||
{{چپچین}} |
*{{چپچین}} Ce poţi face azi, nu lăsa pe mâine.{{پایان چپچین}} |
||
* ترجمه: «کاری را که امروز قادر به انجام آن هستی، برای فردا نگذار.» |
* ترجمه: «کاری را که امروز قادر به انجام آن هستی، برای فردا نگذار.» |
||
** مترادف فارسی: « |
** مترادف فارسی: ''«كار امروز به فردا ميفكن!»'' |
||
** مترادف فارسی: « |
** مترادف فارسی: ''«كار امروز به فردا افكندن از كاهلی تن است.» [[تاریخ بیهقی]]'' |
||
** تمثیل: «از امروز كاری به فردا ممان// چه دانی كه فردا چه گردد زمان» [[فردوسی]] |
** تمثیل: ''«از امروز كاری به فردا ممان// چه دانی كه فردا چه گردد زمان» [[فردوسی]]'' |
||
تمثیل: «ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» [[حافظ]] |
** تمثیل: ''«ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» [[حافظ]]'' |
||
{{چپچین}} |
*{{چپچین}} Cine are carte, are parte!{{پایان چپچین}} |
||
* ترجمه: « |
* ترجمه: «[[دانش]]، قدرت است.» |
||
** مترادف فارسی: «دانایی توانایی است» |
** مترادف فارسی: ''«دانایی توانایی است»'' |
||
** مترادف فارسی: «دانستن توانستن است» |
** مترادف فارسی: ''«دانستن توانستن است»'' |
||
** تمثیل: «توانا بود هركه دانا بود// به دانش دل پیر برنا بود» [[فردوسی]] |
** تمثیل: ''«توانا بود هركه دانا بود// به [[دانش]] دل پیر برنا بود» [[فردوسی]]'' |
||
{{چپچین}} |
*{{چپچین}} Cine furâ azi un ou, mâine va fura un bou!{{پایان چپچین}} |
||
* ترجمه: «آنکه امروز تخممرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.» |
* ترجمه: «آنکه امروز تخممرغی بدزدد، فردا [[گاو|گاوی]] را خواهد دزدید.» |
||
** مترادف فارسی: «تخممرغدزد، شترمرغدزد میشود.» |
** مترادف فارسی: ''«تخممرغدزد، شترمرغدزد میشود.»'' |
||
** مترادف فارسی: «هر كه دانگی بدزدد، از دیناری نترسد.» |
** مترادف فارسی: ''«هر كه دانگی بدزدد، از دیناری نترسد.»'' |
||
{{چپچین}} |
*{{چپچین}} Câinii latră, ursu' trece...{{پایان چپچین}} |
||
* ترجمه: «سگ پارس میکند و خرس (بیخیال) میگذرد.» |
* ترجمه: «[[سگ]] پارس میکند و [[خرس]] (بیخیال) میگذرد.» |
||
** مترادف فارسی: «سگ لايد و كاروان گذرد.» |
** مترادف فارسی: ''«[[سگ]] لايد و كاروان گذرد.»'' |
||
** تمثیل: «زآنهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند |
** تمثیل: ''«زآنهمه بانگ و علالای [[سگ|سگان]]// هیچ واماند ز راهی كاروان؟» [[مولوی]]'' |
||
== N == |
== N == |
نسخهٔ ۹ اکتبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۰:۲۰
ضربالمثلهای رومانی و مترادف آن به فارسی.
A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - R - S - T - U - V - W - X - Y - Z
A
- Apa trece, pietrele rămân.
- ترجمه: «آب جریان دارد، اما صخرهها ماندگار هستند.»
- مترادف فارسی: «مثل ریگِ کف رودخانه (جوی) ماندنی است.»
- Apără-mă de găini, că de câini nu mă tem.
- ترجمه: «مرا از جوجهها حفظ کن، از سگ باکی ندارم.»
- Aruncă binele în dreapta şi în stânga, şi la nevoie o să-l găseşti.
- ترجمه: «مال خود را از چپ و راست ببخش، هروقت بدان نیاز داشتی آنرا خواهی یافت.»
- Ascultă cu urechile, vezi cu ochii, dar taci cu gura.
- ترجمه: «از گوشهایت برای شنیدن و از چشمانت برای دیدن، اما از دهانت برای خموشی استفاده کن»
- مترادف فارسی: «گوش تو دو دادند و زبان تو يكی// يعنی كه دو بشنو و يكی بيش مگو» باباافضل کاشی
- A trecut baba cu colacii.
- ترجمه: «مادربزرگ با شیرینیها رفت.»
- مترادف فارسی: «آنكه دیر برسر خوان آید، جز استخوان نصیب نبرد.»
D
- Daca ar tacea si un prost ar trece drept intelept.
- ترجمه: «اگر دهانش را ببندد، هر ابلهی دانا به نظر میرسد.»
- مترادف فارسی: «نادان را به از خاموشی نیست» سعدی
- مترادف فارسی: «خاموشی هم پرده عورت جهل است و هم شكوه عظمت دانایی» مرزباننامه
- تمثیل: «ز دانش چو جان تو را مايه نيست// به از خامُشی هيچ پيرايه نيست» فردوسی
C
- Capul aplecat sabia nu-l taie.
- ترجمه: «شمشیر، گردن کج را نمیزند.»
- مخالف فارسی: «زبان سرخ سر سبز میدهد برباد.»
- Ce poţi face azi, nu lăsa pe mâine.
- ترجمه: «کاری را که امروز قادر به انجام آن هستی، برای فردا نگذار.»
- مترادف فارسی: «كار امروز به فردا ميفكن!»
- مترادف فارسی: «كار امروز به فردا افكندن از كاهلی تن است.» تاریخ بیهقی
- تمثیل: «از امروز كاری به فردا ممان// چه دانی كه فردا چه گردد زمان» فردوسی
- تمثیل: «ساقیا عشرت امروز به فردا مفكن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» حافظ
- Cine are carte, are parte!
- ترجمه: «دانش، قدرت است.»
- Cine furâ azi un ou, mâine va fura un bou!
- ترجمه: «آنکه امروز تخممرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.»
- مترادف فارسی: «تخممرغدزد، شترمرغدزد میشود.»
- مترادف فارسی: «هر كه دانگی بدزدد، از دیناری نترسد.»
- Câinii latră, ursu' trece...
N
* Nu da vrabia din mână pe cioara de pe gard.
- ترجمه: «گنجشکی را که به کف داری با کلاغی که برحصاری نشسته معاوضه نکن!»
- مترادف فارسی: «سركه نقد به از حلوای نسیه»
- مترادف فارسی: «سیلی نقد از عطای نسیه به»
- تمثیل: «ما درخور صید تو نباشیم ولیكن// گنجشك بهدست است به از باز پریده» سعدی
* Nu iese fum fără foc.
- ترجمه: «هیچ دودی بیآتش نیست.»
- مترادف فارسی: «هیچ دودی بیآتشی نیست.»
- مترادف فارسی: «دود نشانه آتش است.»
- تمثیل: «اگر دودی رود، بی آتشی نیست» سعدی
* Nu poţi îndrepta lumea cu umărul.
- ترجمه: «دنیا را با شانههایت نمیتوانی راست کنی.»
- مترادف فارسی: «گیتی است، كی پذیرد همواری؟» رودکی
O
* Obişnuinţa... a doua natură!
- ترجمه: «عادت، طبیعت دوم است.»
- مترادف فارسی: «عادت طبیعت ثانوی است.»
- مترادف فارسی: «ترك عادت موجب مرض است.»
* Ochii care nu se văd se uită...
- ترجمه: «چشمانی که همدیگر را نبینند، یکدیگر را فراموش میکنند.»
- مترادف فارسی: «ازدل برود هرآنکه از دیده برفت.»
P
* Prietenu, la nevoie se cunoaşte!
- ترجمه: «هنگام نیاز، دوستان واقعی شناخته میشوند.»
- مترادف فارسی: «دوست آن دانم كه گیرد دست دوست// در پریشانحالی و درماندگی» سعدی
R
* Rîde ciob de oală spartă.
- ترجمه: «تراشه چوب به پاتیل شکسته میخندد.»
- مترادف فارسی: «ديگ به ديگ گويد رويت سياه! سهپایه گوید صلعلی.»
- مترادف فارسی: «آبکش به کفگیر میگوید: نُه سوراخ داری!»
S
* S-a dus bou... şi-a venit vaca ! (tatâl lui Nica, in Ion Creanga-Amintiri din copilarie)
- ترجمه: «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.»
T
* Totu-i bine cand se termină cu bine.
- ترجمه: «همه چیز بر وفق مراد است وقتی که پایان خوبی داشته باشد.»
- مترادف فارسی: «شاهنامه آخرش خوش است.»
U
* Un prost incurca, si zece intelepti nu pot descurca
- ترجمه: «یک دیوانه طوری ریخت و پاش میکند که ده نفر عاقل نمیتوانند آن را سامان دهند.»
- مترادف فارسی: «يك دیوانه سنگی به چاه اندازد و دو صد عاقل بیرون نتوانند آورد.»
* Un necaz nu vine niciodată singur.
- ترجمه: «یک بدبختی هیچگاه به تنهایی رخ نمیدهد.»
- مترادف فارسی: «یک بدبختی تنها رو نمیدهد.»
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |