عارف قزوینی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
شیوهنامه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[file:Aref.JPG|thumb|left|250px]] |
[[file:Aref.JPG|thumb|left|250px]] |
||
'''[[W:عارف قزوینی|عارف قزوینی]]'''، |
'''[[W:عارف قزوینی|عارف قزوینی]]'''، میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملا هادی وکیل از [[شعر|شاعران]] [[انقلاب|انقلابی]] و ملی است. زادروز: ([[W:۱۳۰۰ (هجری قمری)|۱۳۰۰ هجری قمری]]) برابر با ([[W:۱۲۶۲ (هجری شمسی)|۱۲۶۲ هجری شمسی]]) در قزوین. عارف به تاریخ ([[W:دوم بهمن|دوم بهمن]] [[W:۱۳۱۲ (هجری شمسی)|۱۳۱۲ هجری شمسی]]) در همدان درگذشت و در جوار آرامگاه [[ابن سینا]] به خاک سپرده شد. |
||
در جوار آرامگاه [[ابن سینا]] به خاک سپرده شد. |
|||
== گفناوردها == |
== گفناوردها == |
||
* «این سر که نشان سرپرستیست// امروز رها ز قید هستیست// با دیدهٔ عبرتش ببینید// کاین عاقبت وطنپرستیست» |
* «این سر که نشان سرپرستیست// امروز رها ز قید هستیست// با دیدهٔ عبرتش ببینید// کاین عاقبت وطنپرستیست» |
||
** <small>در تشییع جنازه کلنل محمدتقی خان پسیان/ ۱۳۴۰ هجری قمری</small> |
** <small>در تشییع جنازه کلنل محمدتقی خان پسیان/ ۱۳۴۰ هجری قمری</small> |
||
* «باز از افق، |
* «باز از افق، هِلالِ مُحَرَم شد آشکار// باز [[ابر]] [[گریه]] خیمهفکن شد به جویبار» |
||
** <small>مطلع قصیدهای که در ۱۷ سالگی |
** <small>مطلع قصیدهای که در ۱۷ سالگی سرودهاست</small> |
||
* «با که این درد توان گفت که والاحضرت// در نیابت روش حضرت والا دارد» |
* «با که این درد توان گفت که والاحضرت// در نیابت روش حضرت والا دارد» |
||
* «مرا ز [[عشق]] وطن دل به این خوشست که گر// ز عشق هرکه شود کشته، زادهٔ وطن است» |
* «مرا ز [[عشق]] وطن دل به این خوشست که گر// ز عشق هرکه شود کشته، زادهٔ وطن است» |
||
خط ۱۳: | خط ۱۲: | ||
* «ز حد گذشت تعدی، کسی نمیپرسد// حدود خانهٔ بیخانمان ما ز کجاست// برای ریختن خون فاسد این خلق// خبر دهید که چنگیز پیخجسته کجاست» |
* «ز حد گذشت تعدی، کسی نمیپرسد// حدود خانهٔ بیخانمان ما ز کجاست// برای ریختن خون فاسد این خلق// خبر دهید که چنگیز پیخجسته کجاست» |
||
** <small>دیوان عارف</small> |
** <small>دیوان عارف</small> |
||
* «دل هیچگه ز جور تو دلناگران نبود// |
* «دل هیچگه ز جور تو دلناگران نبود// بارِ گران [[عشق]] تو بر دل گران نبود» |
||
** <small>کنسرت در گراندهتل تهران/ ۱۳۰۱ هجری شمسی</small> |
** <small>کنسرت در گراندهتل تهران/ ۱۳۰۱ هجری شمسی</small> |
||
*تصنیف از خون جوانان وطن: |
* تصنیف از خون جوانان وطن: |
||
'''بند یک:''' |
'''بند یک:''' |
||
* «هنگام [[شراب|می]] و فصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[زاغ]] و زغن شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد// چه کجرفتاری ای چرخ// چه بدکرداری ای چرخ// سر کین داری ای چرخ// نه [[مذهب|دین]] داری، نه آیین داری ای چرخ» |
* «هنگام [[شراب|می]] و فصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[زاغ]] و زغن شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد// چه کجرفتاری ای چرخ// چه بدکرداری ای چرخ// سر کین داری ای چرخ// نه [[مذهب|دین]] داری، نه آیین داری ای چرخ» |
||
'''بند دو:''' |
'''بند دو:''' |
||
* «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه [[گل]] [[بلبل]] از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده// چه کجرفتاری ای |
* «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه [[گل]] [[بلبل]] از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده// چه کجرفتاری ای چرخ…» |
||
'''بند سه:''' |
'''بند سه:''' |
||
* «خوابند وکیلان و خرابند وزیران// بردند به سرقت همه سیم و زر ایران// ما را نگذارند به یک خانهٔ ویران// یارب بستان داد فقیران ز امیران// چه کجرفتاری ای |
* «خوابند وکیلان و خرابند وزیران// بردند به سرقت همه سیم و زر ایران// ما را نگذارند به یک خانهٔ ویران// یارب بستان داد فقیران ز امیران// چه کجرفتاری ای چرخ…» |
||
'''بند چهار:''' |
'''بند چهار:''' |
||
* «از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن// مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن// غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن// اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن// چه کجرفتاری ای |
* «از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن// مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن// غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن// اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن// چه کجرفتاری ای چرخ…» |
||
'''بند پنج''' |
'''بند پنج''' |
||
* «از دست عدو نالهٔ من از سر درد است// اندیشه هر آنکس کند از [[مرگ]]، نه مرد است// جان بازی [[عشق|عشاق]]، نه چون بازی نرد است// مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است// چه کجرفتاری ای |
* «از دست عدو نالهٔ من از سر درد است// اندیشه هر آنکس کند از [[مرگ]]، نه مرد است// جان بازی [[عشق|عشاق]]، نه چون بازی نرد است// مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است// چه کجرفتاری ای چرخ…» |
||
'''بند شش''' |
'''بند شش''' |
||
* «عارف ز ازل تکیه بر ایام |
* «عارف ز ازل تکیه بر ایام ندادهاست// جز جام، به کسدست، چو [[خیام]] ندادهاست// دل جز به سر زلف دلارام ندادهاست// صد [[زندگی]] ننگ به یک نام ندادهاست// چه کجرفتاری ای چرخ…»<ref>این تصنیف در آغاز [[انقلاب]] مشروطه و دوره دوم مجلس به یاد اولین قربانیان [[آزادی]] سروده شدهاست و به یاد حیدرخان عمواوغلی طبع شد.</ref> |
||
== یادداشت == |
== یادداشت == |
نسخهٔ ۶ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۰۷
عارف قزوینی، میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملا هادی وکیل از شاعران انقلابی و ملی است. زادروز: (۱۳۰۰ هجری قمری) برابر با (۱۲۶۲ هجری شمسی) در قزوین. عارف به تاریخ (دوم بهمن ۱۳۱۲ هجری شمسی) در همدان درگذشت و در جوار آرامگاه ابن سینا به خاک سپرده شد.
گفناوردها
- «این سر که نشان سرپرستیست// امروز رها ز قید هستیست// با دیدهٔ عبرتش ببینید// کاین عاقبت وطنپرستیست»
- در تشییع جنازه کلنل محمدتقی خان پسیان/ ۱۳۴۰ هجری قمری
- «باز از افق، هِلالِ مُحَرَم شد آشکار// باز ابر گریه خیمهفکن شد به جویبار»
- مطلع قصیدهای که در ۱۷ سالگی سرودهاست
- «با که این درد توان گفت که والاحضرت// در نیابت روش حضرت والا دارد»
- «مرا ز عشق وطن دل به این خوشست که گر// ز عشق هرکه شود کشته، زادهٔ وطن است»
- «لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست// چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست»
- «ز حد گذشت تعدی، کسی نمیپرسد// حدود خانهٔ بیخانمان ما ز کجاست// برای ریختن خون فاسد این خلق// خبر دهید که چنگیز پیخجسته کجاست»
- دیوان عارف
- «دل هیچگه ز جور تو دلناگران نبود// بارِ گران عشق تو بر دل گران نبود»
- کنسرت در گراندهتل تهران/ ۱۳۰۱ هجری شمسی
- تصنیف از خون جوانان وطن:
بند یک:
- «هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از زاغ و زغن شد// از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد// چه کجرفتاری ای چرخ// چه بدکرداری ای چرخ// سر کین داری ای چرخ// نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ»
بند دو:
- «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه گل بلبل از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده// چه کجرفتاری ای چرخ…»
بند سه:
- «خوابند وکیلان و خرابند وزیران// بردند به سرقت همه سیم و زر ایران// ما را نگذارند به یک خانهٔ ویران// یارب بستان داد فقیران ز امیران// چه کجرفتاری ای چرخ…»
بند چهار:
- «از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن// مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن// غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن// اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن// چه کجرفتاری ای چرخ…»
بند پنج
- «از دست عدو نالهٔ من از سر درد است// اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است// جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است// مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است// چه کجرفتاری ای چرخ…»
بند شش
- «عارف ز ازل تکیه بر ایام ندادهاست// جز جام، به کسدست، چو خیام ندادهاست// دل جز به سر زلف دلارام ندادهاست// صد زندگی ننگ به یک نام ندادهاست// چه کجرفتاری ای چرخ…»[۱]