ایرج میرزا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''[[W:ایرج‌میرزا|ایرج‌میرزا]]'''، ملقب به جلال‌الملک، پسر غلام‌حسین‌میرزا، پسر فتحعلی‌شاه قاجار، ([[۱۲۹۰ (هجری قمری)|۱۲۹۰]] - [[۱۳۴۳ (هجری قمری)|۱۳۴۳ هجری قمری]]) برابر با ([[۱۸۷۴ (میلادی)|۱۸۷۴]] - [[۱۹۲۴ (میلادی)|۱۹۲۴ میلادی]])
'''[[W:ایرج‌میرزا|ایرج‌میرزا]]''' ([[W:۱۲۹۰ (هجری قمری)|۱۲۹۰]] - [[W:۱۳۴۳ (هجری قمری)|۱۳۴۳ هجری قمری]]) برابر با ([[W:۱۸۷۴ (میلادی)|۱۸۷۴]] - [[W:۱۹۲۴ (میلادی)|۱۹۲۴ میلادی]])، ملقب به جلال‌الملک، پسر غلام‌حسین‌میرزا، پسر فتحعلی‌شاه قاجار.


== دارای منبع ==
== دارای منبع ==

نسخهٔ ‏۴ سپتامبر ۲۰۰۷، ساعت ۱۱:۲۱

ایرج‌میرزا (۱۲۹۰ - ۱۳۴۳ هجری قمری) برابر با (۱۸۷۴ - ۱۹۲۴ میلادی)، ملقب به جلال‌الملک، پسر غلام‌حسین‌میرزا، پسر فتحعلی‌شاه قاجار.

دارای منبع

دیوان اشعار

  • «آبرو را بگذارم سر این پارهٔ دل// بهر لختی جگرک، سفره قلمکار کنم»
    • قصیده‌ها/ وسوسه
  • «آن‌که گوید بگریز از من و با او بنشین// خواهد از چاله برون آیی و افتی در چاه»
    • قصیده‌ها/ سیه‌چشم نامهربان
  • «از صلح میان گربه و موش// بر باد رود دکان بقال»
    • قطعه‌ها/ سازش روس و انگلیس
  • «این جهان پیش رادمردِ حکیم// هست محنت‌فزای ِغم آباد// زن و مرد و شه و گدا دارند// همه از دست این جهان فریاد// چشم عبرت گشا ببین که چه‌سان// مسند جم بداد بر کف باد// پیرزالی است نوعروس‌ نمای// کرده در زیر خاک بس داماد// همه ناکام از زمانه روند// هیچ‌کس نیست از جهان دل‌شاد// جامهٔ مرگش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز مادر زاد»
    • قطعه‌ها/ تاریخ فوت
  • «بر شعر من مخند به خشکی که خواجه گفت// کی شعر تر تراود از خاطر حزین»
    • قطعه‌ها/ دوهدیه
  • «بگریزد ز من از نیمه راه// پول غول آمد و من بسم‌الله»
    • مثنوی‌ها/ انقلاب ادبی
  • «بگو آن عارفِ عامی‌نما را// که گم کردی تو سوراخ دعا را»
    • مثنوی‌ها/ عارف‌نامه
  • «به یونان این مثل معروف باشد// که رب‌النوع روزی کور باشد»
    • مثنوی‌ها/ عارف‌نامه
  • «تعقیب نموده و گرفتند// دزدِ نگرفته، پادشاه است»
    • قطعه‌ها/ دزدِ نگرفته
  • «تو می‌خواهی بگویی دیرجوشی// به من‌هم هیزم تر می‌فروشی!»
    • مثنوی‌ها/ عارف‌نامه
  • «جام درآوردن از این آب‌گیر//طعمه‌گرفتن بود از کام شیر»
    • مثنوی‌ها/ شاه و جام
  • «جنبش افتاد در احزابِ غیور// آب داخل شد در لانهٔ مور»
    • مثنوی‌ها/ انقلاب ادبی
  • «چند گویم عماد کاری کن// چند خوانم به گوش خر یاسین»
    • قطعه‌ها/ سفر اصفهان
  • «چنین داد پاسخ که این گفت اوست//چو ناکشته‌ای خرس، مفروش پوست»
    • مثنوی‌ها/ خرس و صیاد
  • «چو آب استاده شد یابد عفونت// چو جاری گشت گردد صاف و روشن»
    • قصیده‌ها/ مدح ناصرالدین‌شاه
  • «چون خورم می، در سرم سودای یار آید پدید// راست باشد این مثل، کز کار، کار آید پدید»
    • غزل‌ها
  • «خوانده بود این مَثَل آن مایهٔ ناز// که نکویی کن و در آب انداز»
    • مثنوی‌ها/ هدیهٔ عاشق
  • «دزدان ِ خروس دیگرانند// پرهاش برون ز جیب بنده است!»
    • قطعه‌ها/ افکار خنده‌آور
  • «سختی چو بالسویه بود، سهل می‌شود// چون عام شد بلیه، شود کم‌اثر همی»
    • قصیده‌ها/ تسلیت به دوستِ پدرمرده
  • «سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر»
    • قصیده‌ها/ اندرز و نصیحت
  • «سیم امروز زدستت برود تا فردا// بادبر باشد چیزی که بود بادآور»
    • قصیده‌ها/ اندرز و نصیحت
  • «عاشقان را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد»
    • مثنوی‌ها/ هدیهٔ عاشق
  • «علم اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گُل گردد خوش‌بو، چو به گل شد هم‌بر»
    • قصیده‌ها/ اندرز و نصیحت
  • «که باشد این مَثَل منظور هرکس// زبان خر، خلج می‌داند و بس»
    • مثنوی‌ها/ انتقاد از مستشاران
  • «گویند ماکیان را باید گرفت و کشت// گر بر خلاف رسم کند نغمه خروس»
    • قطعه‌ها/ قطعه
  • «مرگ برای ضعیف امر طبیعی است// هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد»
    • قطعه‌ها/ بقای انسب
  • «ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید// ردیف آن‌را فی‌الفور لفظ ِ بار کنند// برای آن‌که چو کاری به دستشان افتاد// برآن سرند که بار ِ خویش بار کنند»
    • قطعه‌ها/ کار و بار
  • «نمی‌دانی نظربازی گناه است// ز ما تا قبر چارانگشت راه است؟»
    • مثنوی‌ها/ عارف‌نامه
  • «وقت را مردم با عقل غنیمت شمرند// اگرت عقل بود وقت غنیمت بشمر// تکیه بر حسن مکن در طلب علم برآی// این درختیست که هر فصل دهد بر تو ثمر»
    • قصیده‌ها/ اندرز و نصیحت
  • «همانا گرگ پالان‌دیده باشی// تو خیلی پاردم‌ساییده باشی!»
    • مثنوی‌ها/ عارف‌نامه

بدون منبع

  • «آن‌که بود شرم و حیا رهبرش// خلق ربایند کلاه از سرش»
  • «آه از آن روز که بی‌کسب هنر شام شود// وای از آن شام که بی‌مطرب و ساغر گذرد»
  • «به جای بد کشانیدی سخن را// بسی بی ربط خواندی این دهن را»

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ