خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Alireza-4810399192 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جز ویرایش Alireza-4810399192 (بحث) به آخرین تغییری که فرهنگ2016 انجام داده بود واگردانده شد
خط ۱: خط ۱:
'''[[w:خدا|خدا]]''' وجودی است که مورد پرستش قرار می‌گیرد و باور می‌رود که جهان را خلق کرده است.
[[پرونده:Dcp7323-Edirne-Eski Camii Allah.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|چپ|]]
== گفتاوردها ==
* «بسیاری از مردم که خدا را یافته‌اند، از او خوششان نیامده و بقیه عمر را از اوگریزان بوده‌اند.»
** [[برنارد شاو]]
* «ای کاش خدا نشانه‌ای واضح به من می‌داد! مثلاً حسابی پر از پول در یک بانک سوئیسی.»
** [[وودی آلن]]
* «خدا مرده. [[کارل مارکس|مارکس]] مرده؛ و من خودم حس خیلی خوبی ندارم.»
** [[اوژن یونسکو]]
* «من به خدا اعتقادی ندارم، وجود او توسط علم رد شده است. اما در اردوگاه‌های کار اجباری یاد گرفتم که به انسان‌ها اعتقاد پیدا کنم.»
** [[ژان پل سارتر]]
* «اینکه خدا وجود ندارد را نمی‌توانم انکار کنم، اینکه تمام وجودم برای خدا زاری می‌کند را نمی‌توانم فراموش کنم.»
** [[ژان پل سارتر]]
* «آن که وصف آفریده‌ای چون خود را نتواند، وصف کردن خدای خویش را چگونه داند؟»
** [[علی بن ابی‌طالب]] <small>''نهج البلاغه، خطبه، ۱۱۲ ''</small>
* «من [[مسیحی]] هستم و با فرهنگ مسیحی بزرگ شده‌ام، اما درمورد ادیان مختلف تحقیق کرده‌ام و متوجه شده‌ام که خداوند در همه ادیان مشترک است.»
** ''[[ویتوریو استورارو]]''<ref>http://www.sharghdaily.ir/News/55138/در-جست‌وجوی-معنای-نور</ref>
* «من از خداوند به خاطر موهبت‌های سخاوتمندانه‌اش متشکرم. او به من شهامت و ایمان به خودم را داد.»
** [[لرتا یونگ]] <ref>http://www.brainyquote.com/quotes/quotes/l/lorettayou195833.html</ref>
* «در میان کودها و زباله‌ها
: معیاری می‌یابم برای سنجش انسانیّت، انگیزه‌ای
: همچون حضور خدا.
: بی‌هیچ تردید، در کودها و زباله‌ها و در حرکات گربهٔ بازیگوش
: خدا حضوری آشکار دارد
: آنجاست! او را بنگرید! راست در برابر چشمانتان.
: نیز حضور خدا را در جارویی که به دست می‌گیرم
: در تارهای عنکبوتِ لانه‌کرده در کنج سقف
: و بیش از همه در سکوت ژرفِ گورستان حس می‌کنم
: بی‌اعتنا به آن تردید همیشگی، در عمقِ جانِ انسان
: که هیچ چیز نمی‌تواند باشد جز خلأئی عیمق،
: نشأت‌گرفته از جهلِ مطلق.»
: — ''[[استوی اسمیت]]'' در ''در میانِ زباله‌ها''<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =حسن‌زاده| نام =فریده| عنوان =شعر زنان در سدهٔ بیستم میلادی| سال =۲۰۰۱|ناشر =نگاه|مکان =تهران|زبان =فارسی، انگلیسی | شابک =9643510476|صفحه = ۳۹۵}}</ref>


== منابع ==
[[پرونده:Houshang samadi 8.jpg|بندانگشتی|400px|وسط| سونیا بوی فرهاد را می دهد. بعد از شهادت فرهاد تصمیم گرفتیم از او پاسداری کنیم به هیچ مذکری اجازه نمیدهم در صفحه بحثش با او حرف بزند و حتی در ایمیل'''‏]]
[[رده:دین]]

[[رده:معنویت]]


===مانی بختیاره پس خودتو قیمه همه لرها می دونی؟===

'''ببین لری ناب اینجوریه:'''

کُل گوش بیرید حمهِ هوز لکیل و کل لریل متحد بیمنه تا هرچی تهرانیله بنیم نوم مُسراب اگر دیتونه آگری کردیمونه تا کل ولات تش بمو اَره هوجتونه. هومهَ کل مذانید ایمه تشکیلات اَره یهَ ساتیمونیه ک نومدل ولات بیَریم. په به چو سرجات


'''ترجمه به فارسی:''' همه گوش کنید ما لک ها و لرها محتد شدیم تا هر چی تهرانیه بفرستم تو مستراب اگر دیدیدی اتشی ایجاد کردیم تا همه جا را اتیش بزنیم برای خودتونه. همه شما می دانید ما این تشکیلات را برای این ساختیم که دیگران را خسته کنیم! پس پشین سرجات


حالا مانی بختیار بیا دنبال من هی بگو '''وگ ولس کُ وگ ولس کُ''' ( به بختیاری میشه عه ولش کن). حق بود بختیارها به کشویر علیکودرز می پیوستند! اخه هموطن کی گفته لرهای خوزستان و عراقی مثل شما هستند؟ مهندسی اجتماعی را حال می کنی؟ میخوای مثل بلبل واست لری اصیل، چه چه بزنم. حالا خوبه تهرانی نمی دونه نهاوندیی و بروجردی که تو صداو سیما زیاد ازش استفاده می کنند اصلا لری نیست! بیشتر شبیه زبان سرخی گیلانی و سمنانی اقای روحانی است از نوع رمزگذاری پیشرفته! حسن فریدون

[[پرونده:The Joker at Romics 2014.jpg|بندانگشتی|400px|وسط| '''‏

دیروز به بلاک اواکس (یا بلک اواکس 2002) درخواست کردیم که ای شیخ لاجرم هست مدیران ادبیات ما را غصب می کنند گویی از ما کپی می کنند ان جاهل ها ما را محصل بیکار خطاب! می کنند

ناگهان شیخ بزرگ دستی برپشمانش کشید و دوباره الله اکبری گفت اما چیزی نگفت این سکوت ادامه داشت تا اینکه دیروز شیخ بزرگ خودی نشان داد و ما که تمام امکاناتمان را از او داریم نیز غافلگیر شدیم! آری شیخ بزرگ دوباره حساب Ssalehi را هک کرد و اقتدار ما را نشان داد! احسن بر شیخ'''‏
]]

ما در لحظه تفکرات جاهلانه مدیران را تغییر می دهیم. یکبار می گویند اذری هست یکی می گوید او اصفهانی است یکی می گوید کورد است و........ این مهندسی اجتماعی شما را درگیر یک زنجیره تکرار می کند

واقعا من کی هستم؟ ایا یک دختر هستم؟ ایا یک بچه محصل هستم؟ ایا لر هستم؟ ایا انگلیسی هستم. ما شما را چنان به بازی میگیریم که همچون کودکی جاهل در باغ اصغراقا مشغول بازی میشوید! و انگاه سربزن‌گاه وارد عمل می شویم و با غافلگیریی به نیت شوم خود می رسیم همانا ما عذاب الهی بر شما هستیم. بترس و عذاب بکش× نماز بخوانید


هرچند هکرها عاقبت خوبی ندارنداما تضمین می کنم اهل عمل باشم و قبل از مردنم کل مدیران ویکی را نابود کنم! تاکید می کنم کل مدیران! البته اگر ویکی هم نابود شد که چه بهتره! و همه را به نماز خواندن مجبور کنم و دین اسلام را گسترش دهم

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۴۸

خدا وجودی است که مورد پرستش قرار می‌گیرد و باور می‌رود که جهان را خلق کرده است.

گفتاوردها

  • «بسیاری از مردم که خدا را یافته‌اند، از او خوششان نیامده و بقیه عمر را از اوگریزان بوده‌اند.»
  • «ای کاش خدا نشانه‌ای واضح به من می‌داد! مثلاً حسابی پر از پول در یک بانک سوئیسی.»
  • «خدا مرده. مارکس مرده؛ و من خودم حس خیلی خوبی ندارم.»
  • «من به خدا اعتقادی ندارم، وجود او توسط علم رد شده است. اما در اردوگاه‌های کار اجباری یاد گرفتم که به انسان‌ها اعتقاد پیدا کنم.»
  • «اینکه خدا وجود ندارد را نمی‌توانم انکار کنم، اینکه تمام وجودم برای خدا زاری می‌کند را نمی‌توانم فراموش کنم.»
  • «آن که وصف آفریده‌ای چون خود را نتواند، وصف کردن خدای خویش را چگونه داند؟»
  • «من مسیحی هستم و با فرهنگ مسیحی بزرگ شده‌ام، اما درمورد ادیان مختلف تحقیق کرده‌ام و متوجه شده‌ام که خداوند در همه ادیان مشترک است.»
  • «من از خداوند به خاطر موهبت‌های سخاوتمندانه‌اش متشکرم. او به من شهامت و ایمان به خودم را داد.»
  • «در میان کودها و زباله‌ها
معیاری می‌یابم برای سنجش انسانیّت، انگیزه‌ای
همچون حضور خدا.
بی‌هیچ تردید، در کودها و زباله‌ها و در حرکات گربهٔ بازیگوش
خدا حضوری آشکار دارد
آنجاست! او را بنگرید! راست در برابر چشمانتان.
نیز حضور خدا را در جارویی که به دست می‌گیرم
در تارهای عنکبوتِ لانه‌کرده در کنج سقف
و بیش از همه در سکوت ژرفِ گورستان حس می‌کنم
بی‌اعتنا به آن تردید همیشگی، در عمقِ جانِ انسان
که هیچ چیز نمی‌تواند باشد جز خلأئی عیمق،
نشأت‌گرفته از جهلِ مطلق.»
استوی اسمیت در در میانِ زباله‌ها[۳]

منابع

  1. http://www.sharghdaily.ir/News/55138/در-جست‌وجوی-معنای-نور
  2. http://www.brainyquote.com/quotes/quotes/l/lorettayou195833.html
  3. حسن‌زاده, فریده. شعر زنان در سدهٔ بیستم میلادی. تهران: نگاه, 2001. 395. ISBN ‎9643510476.